به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بصیرت عربستان سعودی در یک سال اخیر بدنبال ایجاد ارتباط با جمهوری اسلامی بوده است که در این میان به گزارش رسانه ها چندین دور مذاکره میان ایران و عربستان سعودی صورت گرفته است. در واقع ریاض با جایگرینی کردن رویکرد " تفاهم" و "اعتماد" به جای رویکرد "تهاجم" و "اتهام زنی" به خوبی تغییرات منطقه را متوجه شده است.
شکست سنگین محور عبری- عربی- غربی در سوریه و عراق، خروج شکست گونه آمریکا و افغانستان، تثبیت جایگاه تاثیر گذار جمهوری اسلامی ایران ، شکست عربستان در جریان حمله به یمن، آشکار شدن ناتوانی آمریکا در منطقه و... تنها بخشی از روند تغییر در منطقه است که "تفکر ایجاد داعش و ایجاد نامنی در منطقه" جای خود را به " تفکر مقاومت که بدنبال صلح و امنیت پایدار " در منطقه داده است. بنابراین تغییر رویکرد عربستان سعودی یک رویکرد عقلی محسوب می شود.
موسسه بین المللی «مطالعات استراتژیک» در مقاله ای به اینکه چرا عربستان به رفع تنشها با ایران متمایل است؟، پرداخته است. در ترجمه مقاله آمده است: "اگرچه مذاکرات دیپلماتیک بین طرفین یک پیشرفت و تحول سیاسی مهمی است، اما چنین تعامل سطح بالایی بین ریاض و تهران در گذشته نتوانسته است رقابت بین دو کشور را مهار کند. تلاش دیپلماتیک همچنین در برابر طیف وسیعی از چالشها و عوامل تخریبی آسیب پذیر هستند که نشانگر این است که مسیر به سوی تنش زدایی منطقه پر از سنگلاخ می باشد.
با این حال، مذاکرات دیپلماتیک بین دو طرف بی سابقه نیست. در اواخر دهه 1990، حسن روحانی، رئیس وقت شورای عالی امنیت ملی ایران و شاهزاده نایف بن عبدالعزیز فقید، وزیر کشور وقت عربستان سعودی، توافقنامه امنیتی امضا کردند که در آن طرفین متعهد شدند در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند.
در سال 2001، وزرای کشور عربستان سعودی و ایران پیمانی رسمی را امضا کردند که به مبارزه با تروریسم، عراق و افغانستان پرداخته بود. در زمان محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، عربستان سعودی و ایران دیدارهایی در بالاترین سطوح داشتند. علی رغم این تعامل در سطح بالا، عربستان سعودی با ناامیدی شاهد گسترش نفوذ ایران در جهان عرب بوده است. از دیدگاه عربستان، ایران از فروپاشی دولت عراق و هرج و مرج پس از تحولات بهار عربی برای ایجاد یک کریدور استراتژیک از افغانستان تا سواحل سوریه و لبنان در دریای مدیترانه بهره برده است.
برای ریاض نگرانکنندهتر این است که ایران با تداوم حمایت از حوثیها، زیرساختهای غیرنظامی و اقتصادی مهم عربستان سعودی را با تهدید مواجه نماید. عربستان سعودی میلیاردها دلار برای جت های جنگنده و سیستم های تسلیحاتی پیشرفته هزینه کرده است تا برتری کیفی خود را نسبت به ایران نشان دهد. ریاض همچنین از خروج واشنگتن از توافق هسته ای 2015 و کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران حمایت و پشتیبانی نمود.
اگر در گذشته، دیپلماسی نتوانسته رقابت میان ایران و عربستان سعودی را مهار کند، چرا دو کشور بار دیگر به سمت مذاکرات قدم برداشته اند؟ از منظر ایران، مذاکرات ابزاری برای ارسال این پیام به جامعه بین الملل است که دو طرف متخاصم منطقهای میتوانند اختلافات خود را بدون دخالت خارجی حل و فصل کنند. ایران حضور آمریکا در منطقه را بزرگترین تهدید و مانع خود برای امنیت منطقه میداند. با آگاهی از تمایل واشنگتن برای کاهش حضور خود در منطقه، ایران ممکن است تلاش کند با نمایش عادی سازی روابط ایران و عربستان، مسیری را برای تحقق این امر باز کند.
برای عربستان سعودی، این مذاکرات به منظور کاهش تنش با ایران است. طی سال گذشته، ریاض به سمت کاهش تنش با بازیگران منطقهای قدم برداشته است. این کشور توانست اختلافات خود با قطر را در نشست العلا حل کرده و روابط خود را با دیگر رقیب منطقهای خود یعنی ترکیه بازسازی نماید. به نظر می رسد، ریاض هزینههای دنبال کردن یک سیاست خارجی تهاجمی را تشخیص داده و بر این امر واقف است که برنامههای اقتصادی آن در داخل که بر جذب سرمایهگذاری خارجی و اتصال منطقهای متکی است، نیاز به ثبات منطقهای دارد.
با این حال، سعودیها متوجه شده اند که اهرم فشار محدودی بر ایران دارند و قادر به تغییر رفتار منطقه ای آن نیستند. البته آنها گفتوگو را ابزاری مفید برای ارائه تصویری سازنده از خود در جامعه بین الملل میدانند. دست کم دو چالش وجود دارد که مانع هر گونه پیشرفت معنادار در طول مذاکرات می شود. اولین مورد شامل حل اختلاف نظرها در مورد توالی است. به نظر می رسد ایران مشتاق به برقراری مجدد روابط دیپلماتیک قبل از هر گونه پیشرفت ملموس در مسائل منطقه ای است. عادی سازی سریع پیام ایران را تقویت می کند که بازیگران منطقه می توانند به تنهایی اختلافات را بدون دخالت آمریکا یا غرب حل کنند. برای عربستان سعودی، عادی سازی دیپلماتیک، ابزار کلیدی برای متقاعد سازی ایران به انجام تعهداتش در بحران یمن می باشد. چالش دوم که از چالش اول ناشی میشود، دشواری در راستیآزمایی است که آیا ایران به تعهداتی که در مورد یمن یا سایر مسائل منطقهای می دهد، پایبند خواهد بود یا خیر؟حفظ توانایی انکار قابل قبول یکی از جنبه های اصلی استراتژی منطقه ای ایران بوده است. بنابراین اشکال دوجانبه مذاکرات این است که حتی اگر عربستان سعودی با ایران به تفاهم برسد، ریاض به سادگی بدون مکانیزم های راستی آزمایی و اجرای چارچوب چندجانبه، نمی تواند پای بندی ایران به تعهداتش را تایید کند. در نهایت، مذاکرات بین المللی شکننده بر سر برنامه هسته ای ایران می تواند به مذاکرات ایران و عربستان پایان دهد. به امید کسب امتیازات بینالمللی بیشتر، ایران در واکنش به اشتیاق دولت بایدن برای دستیابی به توافق، موضع خود را در مورد مذاکرات هستهای منسجمتر کرده است. در صورت شکست مذاکرات دیپلماتیک وین، مذاکرات با عربستان سعودی ممکن است، آسیب ببیند؛ زیرا ریاض نسبت به بلندپروازی های هسته ای تهران اظهار نگرانی می کند. ایران تاکنون به دنبال تفکیک مسیرهای دیپلماتیک هستهای و منطقهای بوده است، اما ممکن است تلاش کند از افزایش فشار در یک مسیر برای کسب امتیاز در مسیر دیگر استفاده کند. اگرچه ایالات متحده از مذاکرات ایران و عربستان تا حدی به عنوان راهی برای جلوگیری از سرایت تنشهای منطقهای به مسیر هستهای حمایت کرده است، اکنون به نظر میرسد که عدم پیشرفت در حوزه هستهای ممکن است تنشزدایی عربستان و ایران را نیز به خطر بیندازد".
تحولات دو دهه اخیر نشان می دهد که همواره بازیگران خارجی بخصوص غرب، از کشورهای منطقه ای بعنوان یک ابزار برای رسیدن به منافع خود است. منافعی که ایجاد امنیت و حاشیه امن برای صهیونیست ها بخشی از آن است. تضعیف کشورهای منطقه به معنای قدرت گرفتن صهیونیست ها می باشد. اینکه عربستان سعودی با توصیه آمریکا، دلارهای نفتی خود را در ناامنی منطقه بکار گیری می کند، به معنای این است که آل سعود منافع خود را درک نکرده است و تنها منافع غرب را دنبال می کند. امنیت پایدار باعث توسعه منطقه خواهد شد که عربستان بخشی از آن است.