دولتها میز مذاکرات را میز جنگ دیپلماسی میدانند. بنابراین، اگر هر یک از آنها اهرم و قدرت بیشتری داشته باشند، امتیاز بیشتری را به دست خواهد آورد. راهبرد و تاکتیکها در مذاکرات نیز بسته به داشتههای طرفین مذاکره است. از اینرو، در مذاکرات، هر طرفی که اهرم فشار بیشتری در مذاکرات داشته باشد، در مذاکرات دست برتر را خواهد داشت. در کشور ما برخی معتقدند، طرفهای غربی در مذاکرات برجامی اهرمهای قدرتی دارد که ایران راهی جز تسلیم ندارد. برخی دیگر هستند که به اهرمهای قدرت طرفهای غربی اذعان دارند؛ ولی معتقدند اگر ایران بیش از حد بر خواستههای خود پافشاری کند، متضرر میشود؛ بنابراین تنها گزینه ایران تقلیل خواستههایش است. اگرچه تجربه مذاکرات دلایل این رویکردها را سست و باطل کرده است. با وجود این، این افراد بدون در نظر گرفتن شرایط جدید همچنان مواضع خود را ترویج میدهند. حال باید دید که طرفهای غربی چه اهرمی دارند و آیا این اهرمها در شرایط نوین کارکردهای اصلیاش را دارد؟ اساسیترین اهرمهای قدرتی که تاکنون طرفهای غربی در قبال برنامه هستهای ایران بهکار گرفتهاند، عبارت بودند از: تحریم، حمله نظامی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و قدرت رسانه.
تحریم با پشتوانه قدرت اقتصادی آمریکا بزرگترین اهرم فشار این کشور در قبال کشورهای مختلف است. طبق گزارش نشریه هیل، تنها وزارت خزانهداری آمریکا طی 20 سال گذشته حدود 10341 تحریم علیه افراد و کشورها اعمال کرده است؛ یعنی از ۹۱۲ تحریم در سال ۲۰۰۰ به ۹ هزار و ۴۲۱ تحریم در سال ۲۰۲۱ رسیده است. با وجود این، اکنون بیشتر کارشناسان آمریکایی و اروپایی اتفاق نظر دارند که تحریمهای حداکثری این کشور علیه ایران کاملاً شکست خورده و بیاثر شده است. افزون بر اینها، مقامات این کشورها نیز به این واقعیت اذعان دارند؛ برای نمونه رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران تصریح دارد که فشار حداکثری علیه ایران به طرز وحشتناکی شکست خورده است. البته منظور آنها از شکست بزرگ این است که آمریکا از طریق فشارهای فلجکننده یا حداکثری به هدفهای خود دست نیافت؛ مهمترین اهداف آمریکا مهار پیشرفت هستهای ایران، مهار نفوذ قدرت ایران در منطقه، بیثباتی سیاسی در داخل ایران و در نهایت تن دادن ایران به خواستههای فرابرجامی آمریکاست. این امر سبب شد تا کارشناسانی مانند توماس فریدمن، اعلام کنند: «تصمیم ترامپ در خروج از برجام و اتخاذ فشار حداکثری یکی از احمقانهترین، کوتهفکرانهترین و زیانبارترین تصمیمات امنیت ملی آمریکا در دوران پس از جنگ سرد بوده است.»
تهدید نظامی نیز سالهاست اعلام میشود که برای مهار هستهای ایران و نفوذ روزافزون منطقهای ایران نتیجهبخش نیست. اعتراف تاریخی فرمانده سنتکام درباره قدرت موشکی و سامانههای بدون سرنشین ایران یکی از موارد اخیر ضعیف شدن کاربرد قدرت نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران است. مقامات سیاسی نظامی رژیم صهیونیستی نظیر اولمرت نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی، آیزاکبناسرائیل رئیس آژانس فضایی اسرائیل و اسحاقبناسرائیل یکی از طراحان حمله به رآکتور هستهای عراق نیز تأکید داشتهاند که این رژیم جعلی برای نابودی یا ضربه زدن به برنامه هستهای ایران ناتوان است. بسیاری از کارشناسان غربی، صهیونیستی و حتی عربی معتقدند، هرگونه حمله به تأسیسات هستهای ایران، به نابودی رآکتور دیمونا و به زانو درآمدن اسرائیل منجر خواهد شد. این دیدگاه را کارشناسان نظامی روسها، مانند «سیوکوف» نایب رئیس آکادمی دانش موشکی روسیه نیز دارند و آنها با اذعان به قدرت نظامی و موشکی ایران گفتند که «ایران، یکی از کشورهای نظامی پیشرفته و یکی از چهار قدرت موشکی دنیاست و توانایی آن را دارد که اسرائیل را غیرقابل سکونت کند.»
آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز که تحت سلطه غربیهاست، یکی دیگر از اهرمهای فشار آنها علیه ایران به شمار میآید. اصلیترین سوء استفاده غربیها از این سازمان تصویب قطعنامه برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل است. این اهرم قدرت غربیها در قبال هستهای ایران از تناقض شدیدی رنج میبرد؛ زیرا فعال کردن این اهرم نه تنها مانع پیشرفت هستهای نخواهد بود، بلکه رابطه فعلی آژانس با ایران را بدتر میکند و این نقض غرض و نگرانی غربیهاست. با توجه به ارزیابی اجمالی فوق، تنها اهرم طرفهای غربی برجام، قدرت رسانهای و عملیات روانی آنهاست. بررسی مواضع غربیها از ابتدای سال 1400 تاکنون نیز مؤید این واقعیت است. برخی از مواضع پر حجم و پر تکرار آنها، مانند «اگر مذاکرات به نتیجه نرسد برجام بیمعنی خواهد شد»، «شکست مذاکرات وین، فشارهای شدید اقتصادی را به دنبال خواهد داشت»، «گزینه پلان بی (Plan B) روی میز است»، «آمریکا و رژیم صهیونیستی برای حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران تمرین نظامی دارند» و... با توجه به ناتوانی اهرمهای قدرت آمریکا و متحدان آن که در بالا اشاره شد و واقعیتهای پیشرفت هستهای ایران و توانایی پاسخگویی ایران به هر نوع اقدام نظامی و خرابکاری امنیتی، توخالی بودن مواضع مزبور را نشان میدهد. با این توضیح این نتیجه حاصل میشود که تحریمهای آمریکا علیه افراد، شرکتها و نهادهای ایران و برخی از شرکتهای خارجی ارزش راهبردی ندارد؛ بلکه تنها برای معتبر جلوه دادن قدرت تحریمی این کشور و مرعوبسازی نخبگان و تصمیمسازان و ایجاد فضای روانی برای افکار عمومی دارد. تردیدی هم نیست که این اقدامات فقط اثرات کوتاهمدت روانی دارد.
به موازات عملیات روانی مزبور، شاهد فضاسازی پرحجم دیگری، نظیر «مقصرسازی سازی ایران!»، «پیشنهادهای ایران زیادهخواهانه و فرابرجامی است!»، «فرصت برای احیای برجام محدود است!»، «هشدار درباره احتمال فروپاشی برجام!»، «دیدگاههای روسها به آمریکا و اروپا نزدیک شد!» و «آمریکا آماده برداشتن تمام تحریمهای مغایر با برجام است»، «خواسته ایران درباره تضمین و راستیآزمایی امکانپذیر نیست» و... تلاش دارند تا به هدفهای زیر دست یابند: الفـ تبدیل نقاط قوت و اهرمهای ایران، مانند پیشرفت هستهای به نقاط ضعف، ب ـ با عملیات روانی تاکتیکی مانند «مقصرسازی ایران» چین و روسیه را با خود همراه کنند. جـ منصرف کردن ایران از اصرار بر لغو همه تحریمهای دوره اوباما، ترامپ و بایدن، دـ ایجاد اختلاف در میان شخصیتها و نخبگان داخل کشور و منحرف کردن افکار عمومی مردم در به حق بودن مواضع تیم هستهای ایران، دـ تضعیف تیم مذاکرهکننده ایران؛ متأسفانه یک جریان مطبوعاتی در داخل نیز با مواضع و اطلاعرسانی خود به تقویت عملیات رسانهای و روانی غرب و رژیم صهیونیستی کوشش کرده است.
دستهای دیگر از محورهای عملیات روانی غربیها، حول پیشنهادهای آمریکاست. آنها القا میکنند که ایران دو گزینه در این خصوص بیشتر ندارد یا کمتر در برابر کمتر یا بیشتر در برابر بیشتر. در حالی که هر دو گزینه ایجاد انحراف پیرامون رفع تحریمها براساس توافقنامه برجام و قطعنامه 2231 و خسارتهایی است که آمریکا با خروج از برجام بر ملت ایران وارد کرد. ضمن اینکه آمریکا پشتوانهای برای وادار کردن ایران به پذیرش این خواستههای غیر منطقی ندارد.
جمعبندی این بحث این است که تنها اهرم آمریکا و اروپا قدرت رسانه و عملیاتی روانی است. بنابراین همانطور که ایران موفق شد، اهرمهای اقتصادی و نظامی برای اهداف اشاره شده در خصوص هستهای ایران را بیاثر کند، لازم است برای مقابله با آن به قرارگاه تخصصی ضد عملیات روانی اهمیت داد.