پانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در آخرین روزهای آذرماه امسال برگزار شد، با شور و هیجانی که در بین فعالان حوزه مستندسازی ایجاد کرد. هر چند امسال تعداد آثار شرکتکننده در جشنواره کاهش یافت و طبق گفته محمد حمیدیمقدم، دبیر این دوره از جشنواره، امسال تعداد آثار رسیده به دبیرخانه ۵۵۱ فیلم است؛ اما همچنان میتوان این جشنواره را یکی از مهمترین رویدادهای هنری دانست. البته دو سال است که این رویداد هنری، به دلیل شیوع بیماری کرونا تحت تأثیر قرار گرفته و به صورت برخط نیز برگزار میشود؛ اما امسال با بهبود نسبی شرایط و فروکش کردن این بیماری، امکان نمایش حضوری آثار نیز تا حد قابل ملاحظهای فراهم شده است. با توجه به اینکه «سینما حقیقت» یکی از مهمترین بسترهای دیده شدن آثار هنرمندان عرصه مستند است، به گفتوگو با محمدرضا عباسیان، کارشناس فرهنگی و صاحبنظر حوزه سینما، مستند و تلویزیون نشستهایم. وی یکی از داوران بخش بینالملل این دوره از جشنواره سینماحقیقت است و معتقد است، برخلاف آنکه مستندسازان همیشه در میدان حاضرند، اما مورد بیمهری متولیان فرهنگی کشور قرار گرفته و آنطور که باید و شاید از آنها حمایت نمیشود. عباسیان در این گفتوگو، موضوعاتی همچون ادوار مختلف این جشنواره، خروجی آن و آسیبشناسی ابعاد مختلف جشنواره را بررسی کرده است.
در مورد کلیات جشنواره و اینکه جشنواره حقیقت چه جایگاهی در بین مستندسازی و مستندسازان ما دارد توضیح دهید و اینکه آیا میتوان این جشنواره را کمکی برای بهبود مستندسازی و مستندسازان کشورمان در نظر گرفت؟
ترجیح میدهم کلان تر بحث کنیم. در واقع نکتهای را تکرار کنم و آن، این است که مستند و مستندسازان در همه این سالها بیشترین بار پرداختن به مجموعه موضوعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و همه آنچه را که میگذرد، به نسبت سایر شاخههای فرهنگی و هنری به دوش کشیدهاند.
یعنی هر جا که قالبهای دیگر فرهنگی ما یا نبودند یا خیلی حضور کمرنگی داشتند (برای نمونه در حوزه سینمای داستانی، ادبیات، شعر، هنرهای تجسمی و تئاتر) مستند همیشه بوده و مستندسازان همیشه پای کار بودهاند.
برای نمونه مهمترین تصاویری که ما از روزهای انقلاب داریم، از مستندهاست، اگر از دفاع مقدس تصویری داریم از مستند است، اگر از مسائل و مشکلات داخلی کشور تصویری داریم، مستند است، خیلی از بحرانهای داخلی مثل سیل و زلزله و... را مستندسازان ثبت و ضبط کردهاند. اگر در کانونهای بحران جهان اسلام حضور پیدا کرده ایم، باز مستندسازان در میدان بودند.
دقیقاً به همان اندازهای که مستند و مستندسازان بار نظام را به دوش کشیدند، متأسفانه به همان اندازه هم به آنها بیتوجهی و کمتوجهی شده است؛ یعنی همیشه مستند و مستندسازان انگار که وظیفه شخصیشان است و دارند کارشان را انجام میدهند و هیچ توجه درخوری از طرف هیچ یک از نهادها صورت نگرفته است.
مسئولان درجه یک فرهنگی ما چه مسئولان سازمان صدا و سیما و چه مسئولان وزارت ارشاد این قدر که دغدغه دارند با جماعت سینماگر و فیلمساز و سلبریتی و بازیگر عکس یادگاری بگیرند، هیچ وقت تمایل ندارند که در کنار مستندسازان باشند. این قدر که دغدغه وجود دارد مسائل معیشتی هنرمندان سینما برطرف شود، هیچ وقت در مورد مستندسازان این طور نبوده است.
از همه مهمتر این قدر که پول میگذارند برای اینکه آثار داستانی و طنز و کمدی و... تولید شود، متأسفانه هیچ وقت در مورد مستند این گونه نبوده و با وجود همه آن مزایا و ارزشافزودههایی که مستند دارد و بخشیاش را من گفتم.
جشنواره سینما «حقیقت» معتبرترین و ستون خیمه جشنوارههای فیلم و مستند است که طبیعتاً همه مستندسازان علاقه دارند که فیلمهایشان در این جشنواره حضور داشته باشد.
واقعیت مطلب این است که مانند همه رویدادهای فرهنگی، به طور مشخص در جشنوارههای دیگر ما نیز نگاه استراتژیک وجود ندارد و تلاش نمیشود تا به آن دسته از آثاری که نگاه استراتژیک دارند و نقاط مهم را مدنظر قرار میدهند، توجه و عنایت ویژه شود.
اما در مجموع با وجود همه ناملایمات و همه کمتوجهیها و با وجود اینکه برخی از فیلمسازان مستند ما نگاه به جشنوارههای خارجی دارند و میروند سراغ سوژههایی که به عنوان سیاهنمایی از آنها تعبیر میشود و سعی میکنند سوژههایی را انتخاب کنند که تصورش این است که در خارج از کشور ممکن است به آنها توجه شود، ولی وقتی شما مجموعه آثار حاضر از این جشنواره را میبینید، به هر حال با یک تصویر و برآیند کلی از آنچه در کشور میگذرد، روبهرو میشوید.
هر چند حتی درصد کمی از آن حجم مستندها که تولید میشود یک تصویر عمومی از کشور میدهد؛ اما در واقع میتوان گفت فقط در فیلم مستند است که شما تصاویری از بخشهای مختلف کشور را میبینید. در آثار داستانی ما، به خصوص سریالها و سریالهای نمایش خانگی تصاویر آپارتمانی است و همان هم مختص به یک طبقه خیلی خاص از نقطهای در شهر تهران است.
حتی همه تهران هم این طور نیست و اصلاً کشور در آن جای ندارد، عموم مردم در آن جای ندارند؛ اما مستند این طور نیست که چه مستندهای اجتماعی، چه مستندهای حیات وحش و چه مستندهای تاریخی همه اینها در واقع دارد یک تصویر خیلی واقعیتری را از کل کشورمان ارائه میدهد و مهمترین ارزش جشنواره سینما حقیقت همین است که چون محل بروز مستند است و مستند بسیار با ارزش است، طبیعتاً جشنواره نیز آن ارزش را از ذات با ارزش مستند وام گرفته و تصویر خوبی دارد.
با توجه به اینکه داور بخش بینالملل نیز بودهاید و قطعاً به تماشای آثار زیادی در جشنواره امسال نشستهاید، به نظرتان امسال جشنواره با جشنوارههای گذشته چه تفاوتی داشته است؟
ما نمیتوانیم بگوییم خیلی اتفاقات ویژهای نسبت به سالهای گذشته افتاده است. سال قبل به دلیل کرونا برگزاری جشنواره کمرنگتر بود و بیشتر به صورت برخط برگزار شده بود. امسال ترکیبی برگزار میشود و درصد کمی به صورت حضوری و درصد زیادی به صورت برخط است و استقبال خیلی خوبی از نمایشهای برخط هم شده است.
حتماً جشنواره در سه دوره اخیر خیلی حرفهایتر شده است، نگاه حرفهای و استانداردتری نسبت به مجموعه سالهای قبل دارد که مدیر عامل قبلی مرکز گسترش بوده و متأسفانه اصلاً نگاه استراتژیک و تخصصی و حرفهای وجود نداشته است.
سؤال دیگر در مورد بخش ویژه جشنواره، یعنی بخش شهید آوینی است، به نظر میرسد گاهی به آثاری که در این حوزه قرار میگیرند، فقط به عنوان یک بخش جنبی نگاه میشود، نه یک بخش ویژه. چرا؟
در رابطه با موضوع جایزه شهید آوینی سوء تدبیری صورت گرفته که من سالهای قبل هم گفتم. جایزه شهید آوینی در زمان طراحیاش این بوده که در کنار برگزاری جشنوارههای فیلم مستند سینما حقیقت و جشنوارههای دیگری که بخشهای مستند دارند، مثل فیلم کوتاه عمار یا فجر هم که دارند، هر سال یک مراسم جداگانهای برگزار شود و جایزه شهید آوینی به عنوان یک مراسم جداگانه چیزی شبیه اسکار اهدا شود.
در واقع بهترین مستندهای سال با آن زاویه نگاه استراتژیکی که شهید آوینی هم در آثارشان داشتند، در واقع این آثار انتخاب شوند. متأسفانه، الآن چند سالی است که آن جایزه به یک بخش جنبی در جشنواره سینما حقیقت تبدیل شده که به نظر من یک ظلمی است درباره فیلمسازانی که در این ژانر که مهمترین و استراتژیکترین گونه مستند است، فعالیت میکنند و همیشه هر سال ما میبینیم فیلمهای بسیار درخشانی را صرفاً به دلیل اینکه در این موضوع است در بخش جنبی جایزه آوینی میگذارند که احتمالاً یک یا دو جایزه بیشتر ندارد و همین که اسم جنبی دارد، خودش مقداری از اهمیتش کم میکند و ما در بخشهای اصلی و ملی که فیلمهای مستند هنر یک بخش جدا دارد، مستند نیمه بلند یک بخش دارد و مستند کوتاه یک بخش مجزا دارد و جوایز تخصصی خودشان را دارند، میبینیم فیلمهایی هستند که به مراتب از برخی از فیلمهای که در بخش جایزه آوینی هستند، سطح بسیار کیفی پایینتری دارند.
این اتفاق خوبی نیست که امیدوار هستیم تغییر پیدا کند و جایزه شهید آوینی جایگاه خودش را به صورت مستقل پیدا کند و حتی از این بخش جشنواره حذف شود که فیلمهایی که خوب هستند، بتوانند به بخش مسابقه ملی بروند.
البته بعضی فیلمهای شهید آوینی مشترک در بخش مسابقه ملی هم هستند؛ ولی من تصورم این است که حقشان این است که سهم بیشتری داشته باشند.
به نظر میرسد فضای مستند ما و فیلمهای مستند مخاطبانی خاص دارد. برای اینکه این فضا عمومیتر شده و مخاطبان عام بیشتری داشته باشد، چه باید کرد؟ از طرفی چگونه میتوان از جوانان فعال در این حوزه که حالا فیلمی با هزار دغدغه و هزینه ساختهاند و در جشنواره مستند کارشان دیده شده، حمایت کرد؟ به نظرتان بهتر نیست شبکه مستند به صورت جدیتر در این رابطه از مستندسازان با استعداد حمایت کند؟
تأثیرگذاری فعالیت فرهنگی بسیار زمانبر است. شما در طول یک زمان طولانی در انتخاب یک مسیر اشتباه ذائقه مخاطبان را به یک سمت دیگری سوق میدهید و منحرف میکنید.
اگر در بسترهای خوبی این مستندهای خوب برای مردم به نمایش دربیاید، حتماً مردم بسیار استقبال میکنند؛ اما اشتباه بزرگ سازمان صدا و سیما و رسانه ملی و حتی بدنه سینمایی وزارت ارشاد این بوده که ذائقه مخاطب را به شدت به سمت کارهای داستانی آن هم نازل به لحاظ کیفی سوق داده و عادت دادهاند. من همیشه این فیلمهای طنز و فیلمهای مبتذل را به غذای فست فود تشبیه میکنم و در واقع فیلمهای فاخر و مستندها مانند یک فضای مستند سنتی با کیفیت است.
این تغییر ذائقه، اشتباه بزرگ مدیران فرهنگی و تصمیمگیرندگان فرهنگی طی سالیان طولانی بوده و همان طور که غذای سالم از سبد غذایی مردم حذف شده، فیلم مستند خوب هم از سبد فرهنگی مخاطبان حذف شده است. همیشه حرف میزنند که میخواهیم تغییر دهیم.
ولی وقتی بهترین زمان آنتن تلویزیون را به سریالهای بسیار درجه پایین میدهیم، این اتفاق نخواهد افتاد. وقتی پلتفرمهای ما همه تلاشش این است که نه فست فود؛ بلکه غذای مسموم به مخاطب تزریق کند، طبیعتاً روز به روز از مردم فاصله میگیرد. اگر شرایطی به وجود بیاید که خانوادهها به نوعی در یک موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند مستندی را ببینند، قطعاً آن قدر خوششان میآید که میگویند عجب فیلم خوبی.
این ایراد از مسئولان سیاستگذار ماست و این ایراد نیز از آن جا میآید که به مستند بیتوجه و کمتوجه هستند، به همان دلایلی که اول عرایضم گفتم.
خب راهکار را در چه میدانید؟
مهم این است که سیاستگذاری کلان صورت بگیرد. عرض کردم راهکاری ندارد که امروز انجام دهیم و فردا جواب بدهد. باید مستندهای خوب به مرور از شبکههای گوناگون پخش شود و در بستههای فرهنگی مردم قرار بگیرد تا ذائقه مخاطبان مقداری تغییر کند. کار یک ماه و یک سال و اینها نیست، باید سیاستگذاری کلان صورت بگیرد و به مرور این اتفاق بیفتد.