مقاومت مردم دزفول در سالهای جنگ، موضوعی نیست که برای کسی تازگی داشته باشد. روایت این مقاومت اگر چه ناگفته باقی مانده، اما نام مردم این شهر را در ذهنها جاودان کرده است. حملات دشمن بعثی در ۲۸ آذر ۱۳۶۱ به این شهر، بهانه خوبی برای بررسی کوتاهی در این زمینه بود.در سال 1360، عراق علاوه بر تداوم حملات توپخانهای و هوایی، 30 مرتبه شهرهای ایران را هدف موشکهای زمین به زمین خود قرار داد. در این حملات، ۶۴ فروند موشک به سمت شهرهای ایران شلیک شد که از این تعداد، ۴۸ فروند در خارج از شهرها فرود آمد. در این سال بیشترین حملات متوجه شهرهای دزفول و اهواز بود. شهر دزفول ۱۴ مرتبه و با استفاده از ۳۳ فروند موشک زمین به زمین و شهر اهواز ۱۰ مرتبه و با ۲۰ فروند موشک هدف حمله قرار گرفت. همچنین در این سال شهر حمیدیه دو مرتبه، شوش و ایلام نیز هر کدام یک مرتبه مورد حمله موشکی قرار گرفتند. بر اثر حملات موشکی سال ۱۳۶۰، حداقل ۸۲ نفر به شهادت رسیدند که ۴۸ نفر از آنها ساکنان شهر دزفول و ۲۰ نفر دیگر نیز از مردم غیر نظامی اهواز بودند. به علاوه ۲۹۱ نفر بر اثر این حملات موشکی مجروح شدند که بیشترین تعداد مجروحان (۲۵۴ نفر) مربوط به شهر دزفول بودهاند.
هفتسینهای خونین
تعطیلات نوروزی سال ۱۳۶۰ آغاز چند حادثه خونین برای مردم دزفول بود. در ۸ فروردینماه به فاصله ۳ ساعت دزفول مورد حمله سه موشک زمین به زمین دشمن قرار گرفت و در ۱۲ فروردین ۹ نفر از رزمندگان دزفولی بر اثر انفجار مینهای جمعآوری شده در جبهه صالح مشطط به شهادت رسیدند. در ۱۳ فروردین ماه نیز، شهر آماج حملات توپخانهای قرار گرفت. از اردیبهشت تا تیر ۱۳۶۰ دزفول کماکان در زیر آتش توپخانه و حملات موشکی دشمن قرار داشت و در آبان بر شدت حملات موشکی دشمن افزوده شد. اصابت یک گلوله توپ به یک دستگاه مینیبوس حامل مردم در ۸ آبان ۱۳۶۰ که منجر به شهادت ۳۰ نفر شد، یکی از غمانگیزترین حملات را برای مردم دزفول رقم زد. در همین ماه حادثهای دیگر، مردم دزفول را داغدیده کرد. این روز مصادف با روز حقوق بشر بود و مردم در حالی که به سوی گلزار شهدای «بهشت علی» روان بودند، مورد حملات توپخانهای قرار گرفتند و تعداد زیادی از مردم دقیقاً روی پل قدیم به شهادت رسیدند. اولین حمله موشکی دشمن پس از عملیات فتحالمبین در ۱۶ فروردین صورت گرفت که منجر به شهادت و مجروحیت تعدادی از مردم شد. دزفول در ماههای اردیبهشت و خرداد با وجود انجام دو عملیات بزرگ «فتح خرمشهر» و «رمضان»، اگرچه در هر دو عملیات ۲۱۴ نفر از جوانان غیور خود را تقدیم اسلام کرد، اما شهر، روزهای آرامی را پشت سر نهاد. هفتم آبان سه روز قبل از عملیات محرم، دزفول بار دیگر مورد حمله موشکی قرار گرفت. در عملیات محرم ۳۸ نفر از جوانان غیور به شهادت رسیده و در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شدند.
مینیبوس شهادت
از مهمترین حوادث این دوره حملات مکرر موشکی و توپخانهای ارتش عراق به دزفول بود که موجب شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از مردم و بیخانمان کردن آنها شد. حادثه اصابت گلوله توپ به مینیبوس در ۱۸ آذر حادثه کم نظیر شهادت دستهجمعی مسافران یک مینیبوس بر اثر اصابت گلوله توپ به آن در هجدهمین روز آذرماه ۱۳۶۰ یکی از تلخ ترین و وحشتانگیزترین حوادث سالهای جنگ تحمیلی است که منجر به شهادت ۳۰ نفر از مردم دزفول شد. در ساعت 9:45 شلیک شش گلوله توپ دوربرد از جبهههای غرب دزفول به داخل شهر اوضاع شهر را دگرگون کرد و مجروحیت ۱۴ نفر و شهادت ۳۰ نفر را باعث شد. اصابت یکی از این گلولهها به خودروی مینیبوس مسافربری در حال حرکت در خیابان امام سجاد(ع) در جنوب شرقی شهر دزفول از ناگوارترین حوادث این روز بود. این خودرو حامل ۲۰ نفر از مسافران ترمینال مسافربری دزفولـ شوش بود. تکهتکه شدن پیکر شهدای این حادثه و پخششدن دست و پای آنها به اطراف، یکی از دردناکترین صحنههای جنگ را بار دیگر در برابر دیدگان مردم مظلوم دزفول تکرار کرد. به گواه شاهدان، با اصابت اولین گلوله توپ دوربرد به گوشهای از شهر، راننده مینیبوس کنترل خود را از دست داد و با یک موتور سوار تصادف کرده و سپس با برخورد به جوی آب از حرکت میایستد و متأسفانه در همان لحظه، گلوله بعدی به وسط خودرو اصابت میکند!
موشک 12 متری در کوچه 3 متری
دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۶۱ساعت ۱۵:۳۵ و ساعت۱۸:۰۰، دو موشک زمین به زمین به دو نقطه پرجمعیت دزفول اصابت کرد و بیش از دویست منزل مسکونی و مغازه نابود شد و ۶۲ نفر شهید و ۲۸۷ نفر مجروح شدند. اولین موشک که در ساعت ۱۵:۳۵ به دزفول شلیک شد، در خیابان شهید محمد منتظری، نزدیک پل باستانی قدیم دزفول جنب مسجد امام حسین(ع) در محلهای پرجمعیت و کوچههایی تنگ، باریک، پرجمعیت با گِل ولایی که هیچ خودرویی توان عبور نداشت، اصابت کرد. سیل جمعیت مردمی و امدادگران از کل نقاط شهر، آمبولانسهای امدادگران جهادی، بسیجی از سپاه و ارتش، بیمارستان افشار، امدادگران داوطلب مردمی و آتشنشانی از شهرداری به میدان آمدند. حصاری از نیروی انسانی دور منطقه تخریب شده به وجود آمده بود. به دلیل تنگی جا و عدم عبور لودرها فقط نیروهای انسانی قادر به کمک و خروج مجروحان و آسیبدیدگان و شهدا بودند و با بلندگوی دستی به مردم تذکر داده میشد محل را ترک کنند. مغازهداری در خیابان منتظری میگفت: مغازه مرا تخریب کنید تا به کوچه و خانههای پشت برسید. بلافاصله با لودر، مغازه تخریب و لودر به خاکبرداری خانهها مشغول شد.بیش از ۴۰ نفر شهید در آن حادثه تخلیه شدند و صدها نفر مجروح را به بیمارستان انتقال دادند. هوا کم کم تاریک میشد و صدها خانه و مغازه به تلی از خاک مبدل شده بود.
این خانواده را به خاطر بسپارید
ساعت ۱۸:۰۰ در حالی که مردم فکر میکردند همه چیز تمام شده و دیگر خطری شهر را تهدید نمیکند، به یکباره بدون اعلام خبر و اعلام آژیر قرمز در حالی که مردم نمازگزار در مساجد در حال ادای نماز جماعت یا در کنار خانواده در حال خوردن شام بودند، صدای انفجار مهيب موشکی دلها را یکباره از جا کند و این بار موشک ۱۲ متری دقیقا به منزل «حاج ابراهیم آریانپور» در خیابان امام سجاد(ع) خورد. خانواده آریانپور خانوادهای پرجمعیت و دارای عروس، داماد، پدر، مادر، خواهر، برادر، نوه و مادربزرگ بودند که از جشن عروسی یکی از بستگان به منزل پدری آمده بودند. حاج ابراهیم (پدر خانواده) که نماز مغرب را در مسجد محل به جماعت خوانده بود، برای دلداری به زن و فرزندان به خانه میآید. مادرشان که گویی دلش از وقوع حادثهای دلخراش خبر میدهد، بچهها را دعوت میکند تا به زیرزمین بروند؛ ولی آنها او را دلداری میدهند که دیگر خطر موشکی نیست! دیگر فرزند خانواده عضو سپاه و امدادگر بود. حاج محمود آریانپور که از نقطه موشک اولی و امداد و کمکرسانی به جمع خانواده آمده بود، گزارش محل اصابت موشک، وسعت تخریب و آنچه دیده بود را تعریف میکرد که ناگهان با ضربهای شدید در کمر، خودش را زیر خروارها آهن و آجر و سنگ و خاک مدفون دید و بیهوش شد. وقتی پس از ساعاتی به هوش آمد، خود را در حفرهای تاریک و تنگ در حالی که احساس سوزش شدیدی در چشمها و کمرش میکرد، دید و متوجه شد موشک دوم به منزل او اصابت کرده است. در همان حال نمازش را خواند و آماده شهادت شد. در فکر زن و مادر و پدر و خواهر و برادران بود که «آیا تمام آنها شهید شدهاند؟!» از حال میرفت و دوباره به هوش میآمد. چندین بار شهادتین گفت. در همین لحظات صدای مردمی که به کمک و امداد آمده بودند، به گوشش رسید و او که در زیرزمین دفن شده بود، از سوی همسر مجروحش که مردم او را از زیر آوار نجات داده بودند و داییاش، از زیر خاکها کشف و به بیمارستان منتقل شد. بلافاصله محمود را به بیمارستان پایگاه چهارم شکاری دزفول برده و از آنجا به بیمارستان شهید لبافینژاد منتقل کردند. ۴۰ روز بستری شد و یک چشمش را تخلیه کردند! در چهلم شهدای موشکی، در تهران از سوی اهل فامیل خبر شهادت ۲۳ نفر از اعضای خانواده را به او دادند؛ سپس با اصرار زیاد از بیمارستان مرخص شده و در اربعین شهدا در قبرستان بهشت علی با مزار ۲۳ شهید که از بچه یکروزه تا مرد و زن بزرگسال از جمله همسر و پدر و مادر و اهل خانواده خود بود، روبهرو شد... در ۲۸ آذر ۱۳۶۱ پس از این تاریخ به دلیل اصابت موشکهای فراوان به دزفول به عنوان بلد الصواريخ (شهر موشکها) معروف شد و این لقب را کشورهای عربی به دزفول دادند. در ۲۹/۹/۱۳۶۱ مردم دزفول در مراسم تشییع پیکر شهدای حمله موشکی با فریادهای «جنگ، جنگ تا پیروزی» و «میجنگیم، میمیریم، سازش نمیپذیریم» پیکر پاک و مطهر شهدا را تشییع و در قبرستان «بهشت علی» به خاک سپردند. در ۳۰ آذر ۱۳۶۱ حضرت آیتالله خامنهای (رئیسجمهور وقت) در خصوص حملات موشکی فرمودند: «حمله موشکی به دزفول، تحریک به ادامه جنگ است. جنگ را ادامه میدهیم و دشمن را از انجام چنین کارهایی پشیمان خواهیم کرد.»