قرار است دور پنجم مذاکرات ایران و عربستان به زودی در بغداد برگزار شود.برخی ناظران با ابراز خوشبینی نسبت به روند مذاکرات دو طرف، معتقدند نتایج مهم آن، نقطه عطفی در منطقه بوده و بر کشورهای مختلف منطقه، به ویژه جنگ یمن و بحران سیاسیـ اقتصادی لبنان تأثیر مثبت خواهد گذاشت.مقامات عالی ریاض از جمله ولیعهد سعودی پیشتر در گفتوگو با رسانهها از تمایل به گسترش روابط با تهران سخن گفته بود؛ اما در عمل شاهد اقدام جدی از سوی آنان نبودهایم. حتی در مواردی سعودیها با اقداماتی نظیر صدور بیانیه علیه ایران یا تعلل در انتقال سفیر کشورمان در یمن، روند مذکرات را دشوار کردهاند.
ملک سلمانبنعبدالعزیز، پادشاه سعودی نیز در سخنرانی سالیانه در مجلس شورای سعودی با تکرار ادعای بیثباتسازی ایران در منطقه، ابراز امیدواری کرد که ایران رفتار منفی خود را در منطقه تغییر دهد و گفتوگو و همکاری را انتخاب کند.
این در حالی است که ایران همواره از رفع تنش و برقراری مناسبات با عربستان استقبال کرده و دولت سیزدهم سیاست تنشزدایی منطقهای را در پیش گرفته است.
در مقابل، سعودیها نیز نسبت به نزدیکی به ایران ابراز تمایل کردهاند. اعطای روادید به دیپلماتهای ایرانی برای شرکت در اجلاس کشورهای اسلامی در جده نشانهای از این تمایل است؛ به نظر میرسد اظهارات متناقض حاکمان سعودی نوعی بازی دوگانه برای امتیازگیری و حفظ اعتبار خود به ویژه در جنگ یمن به شمار میآید. در هر حال، پذیرش شکست در جنگ یمن برای سعودیها دشوار است و به همین دلیل همزمان با ادامه مذاکرات با ایران برای خروج آبرومندانه از باتلاق یمن، همچنان به بمباران این کشور ادامه میدهند تا به زعم خود مانع پیشروی نیروهای مقاومت در جبهههای گوناگون، به ویژه مأرب شوند.
البته جمهوری اسلامی همچنان بر خواستههای اولیه، مانند توقف جنگ و تجاوز اصرار میورزد؛ موضوعی که در واقع خواست یمنیهاست. از طرفی، درخواست عربستان از ایران مبنی بر اعمال فشار بر انصارالله به منظور توقف عملیاتها یا دخالت نکردن در پروندههای منطقهای خواستههای گرانی است؛ به همین دلیل، اختلافات دو طرف به ویژه در پرونده یمن به سادگی قابل حل و فصل نیست.با اشاره به این واقعیت است که حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان در نشست خبری اخیر خود با فواد حسین، همتای عراقی در تهران اعلام کرد درباره روابط ایران و عربستان و مسائل مرتبط با آن مجموعهای از نکات مثبت و منفی وجود دارد. طبعاً اگر دو طرف موفق به کاهش نکات منفی و تقویت نقاط مثبت شوند، مذاکرات در آیندهای نه چندان دور به نتیجه خواهد رسید. در غیر این صورت این روند فرسایشی شده و احتمال شکست آن دور از ذهن نخواهد بود.
نکته قابل توجه آن است که سیاست دولت رئیسی در حوزه سیاست خارجی، گشایش با کشورهای منطقه، بدون گره زدن این مسئله به تنشزدایی با غرب است؛ سیاستی که در دولت قبلی در پیش گرفته شده بود. درست است که کشورهایی مانند عربستان متحد آمریکا به شمار میآیند، اما دولت جدید بر این باور است که ایجاد ارتباط با کشورهای منطقه لزوماً متوقف بر رفع تنش و ایجاد ارتباط با آمریکا نیست.
دولت جدید همچنین به همگرایی در محور عربی در امتداد منطقه قائل است؛ به همین دلیل توسعه مناسبات با کشورهایی، مانند قطر، امارات، اردن و... در دستور کار قرار گرفته و حتی انعقاد پیمان صلح برخی از کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی مانع این نگاه نشده است.
بر اساس این رویکرد، همگرایی با کشورهای منطقه دقیقا در نقطه مقابل سیاست رژیم غاصب قرار دارد که سعی میکند با تمسک به روند سازش و پروژه موسوم به صلح ابراهیم، در میان کشورهای منطقه به ایجاد واگرایی پرداخته و خود را از انزوا نجات دهد. صرف نظر از دورنمای مثبت یا منفی، به ثمر رسیدن مذاکرات با عربستان، اوج همگرایی منطقهای را رقم خواهد زد، زیرا عربستان با وجود اختلاف با برخی متحدان عرب خود، همچنان نقش محوری یا پدری را ایفا میکند.