تربیتیافته مکتب امام(ره)
سردار شهید قاسم سلیمانی نمونه برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی(ره) بود. او همه عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید.
(13/10/1399)
اهل معنویت و اخلاص
شهید سلیمانی عزیزمان، که من یاد او را هرگز فراموش نمیکنم، اهل معنویت و اخلاص و آخرتجویی بود؛ واقعاً معنوی بود، واقعاً اهل معنا و اهل اخلاص بود و اهل تظاهر نبود. خب اینها مجموعه مکارم اخلاق است، اینها مکارم باارزشی است. این را مردم دیدند؛ این تبلور پیدا کرد در این آدم؛ در بیابانهای فلان کشور و فلان کشور و روی کوهها و در مقابل دشمنان گوناگون رفت و این ارزشهای فرهنگی ایرانی را در واقع مجسم کرد، متبلور کرد، نشان داد؛ پس قهرمان ملت ایران شد.
(26/9/1399)
انقلابیبودن
شهید سلیمانی... در مسائل داخل کشورـ چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقهای و فعالیتهای منطقهای او بودـ اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خط قرمز قطعی او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیت او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خط قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود؛ اما در عالم انقلابیگری چرا، به شدت پایبند به انقلاب، پایبند به خط مبارک و نورانی امام راحل(رضوانالله علیه) بود.
(18/10/1398)
شجاع و با تدبیر
شهید سلیمانی، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ صرف شجاعت نبود؛ بعضیها شجاعت دارند؛ اما تدبیر و عقل لازم برای به کار بردن این شجاعت را ندارند. بعضیها اهل تدبیرند، اما اهل اقدام و عمل نیستند... این شجاعت و تدبیر توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود؛ بنده بارها به دوستانی که در عرصه سیاسی فعالند این را میگفتم؛ رفتار او را، کارهای او را [میدیدم]. در عرصه سیاست هم، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانعکننده بود، تأثیرگذار بود.
(18/10/1398)
پرتلاش و پرکار
حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اول نبود، ولی در راه خدا، در راه انجام وظیفه، در راه جهاد فیسبیلالله پروا نداشت؛ از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمل زحمت پروا داشت. بیستوچهار ساعت فرض کنید در فلان کشور گذرانده، نوزده ساعت کار کرده! با این، با آن، بنشین، مجاب کن، استدلال کن، حرف بزن. چرا؟ برای اینکه او را به یک نتیجه مطلوب برساند؛ برای خودش که کار نمیکرد، برای [تحقق] آنها کار میکرد.
(18/10/1398)
فداکار
شهید سلیمانی عزیزمان... از طرفی روحیه فداکاری و نوعدوستی داشت، یعنی برایش این ملت و آن ملت و مانند اینها [مطرح] نبود. نوعدوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت.
(26/9/1399)
هوشمند و با درایت
شهید سلیمانی عزیزمان... دارای درایت و تیزهوشی بود، خیلی تیزهوش بود؛ [در این مورد] خیلی نکات هست. این مسئله بروز یک جریان به ظاهر مذهبی متمایل به یکی از فرقهها و علیه مقاومت را ایشان مدتها قبل پیشبینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم میبینم در وضع دنیای اسلامـ اسم آورد از بعضی از کشورهاـ یک جریانی دارد به وجود میآید؛ بعد از مدتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود. در اداره اموری که با کشورها ارتباط داشت و او در آنها دخیل بود، با کمال عقل و درایت رفتار میکرد؛ این را بنده کاملاً حس میکردم. خب، ما دائماً در حال ارتباط بودیم در مسائل گوناگون؛ بادرایت بود. این هم یکی از خصوصیات ایرانی است، یکی از خصوصیات داشتههای فرهنگی ما ملت ایران است.
(26/9/1399)
مقید به حدود شرعی
شهید سلیمانی... هم یک فرمانده جنگاور مسلط بر عرصه نظامی بود، هم در عین حال به شدت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ، گاهی افراد حدود الهی را فراموش میکنند، میگویند وقت این حرفها نیست؛ او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمیبُرد؛ مراقب بود که به کسی تعدی نشود، ظلم نشود؛ احتیاطهایی میکرد که معمولاً در عرصه نظامی، خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند؛ [لکن] او احتیاط میکرد. به دهان خطر میرفت؛ اما جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد؛ مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش، همکارانش در ملتهای دیگر که در کنار او بودند، بود.
(18/10/1398)
تبلور ارزشهای ایرانی
شهید سلیمانی عزیزمان... قهرمان ملت ایران است، به خاطر اینکه ملت ایران داشتههای فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسم دید. ایشان هنوز زنده بود و رفتوآمد میکردـ خیلی هم معمولی؛ هیچ پیرایهای هم برای خودش قائل نبودـ که من میدیدم در این خیابانها عکسهای او را زدهاند و به او افتخار میکنند. وقتی شهید شد، فقط انقلابیها نبودند که او را تکریم کردند و بزرگداشت برای او در ذهن و عالم واقع و خارج ایجاد کردند؛ [بلکه] همه اقشار نسبت به اوـ حتی کسانی که انتظار نمیرفت نسبت به یک عنصر انقلابی، این جور ابراز احساسات بکنندـ ابراز احساسات کردند؛ چرا؟ به خاطر همین: تبلور ارزشهای فرهنگی ایرانی و ایران بود؛ این خیلی باارزش است.
(26/9/1399)
عاشق شهادت
شهید سلیمانی. او آرزو داشت؛ برای شهیدشدن گریه میکرد؛ خب خیلی از رفقایش هم رفته بودند و داغدار رفقایش هم بود، اما در خودش شوق به شهادت جوری بود که اشک او را جاری میکرد؛ به آرزوی خودش رسید.
(13/10/1399)
شهید پیروز
خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بنا الا احدی الحُسنیین،(۴) ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ حُسنیٰ یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکیاش را انسان دارد؟ یکیاش پیروزی است، یکیاش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شدـ چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه این جور استـ هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کلتا الحُسنیین را به این شهید عزیز داد.
(29/11/1398)
قهرمان شکست استکبار
شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد؛ اینها ادعا نیست، اینها چیزهایی است که اثبات شده است. در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، دلیلش اینکه رئیسجمهور آمریکا آمد، گفت: ما هفت تریلیون دلار خرج کردیم در عراق و هیچ چیز گیرمان نیامد؛ [حتی] مجبور شد شب تاریک بیاید یک وقتی در یک پایگاه آمریکایی در عراق بنشیند و برود.(۳) این را همه دنیا قبول کردند که آمریکا در عراق و سوریه ـ به خصوص در عراقـ به مقاصد خودش نرسیده؛ چرا؟ چه کسی در این قضیه فعال بود؟ قهرمان این کار سلیمانی بود. بنابراین در زمان حیات خودش اینها را شکست داد. پس از شهادت هم دشمنان را شکست داد. این تشییعی که در ایران شد، تشییع عجیب و واقعاً فراموشنشدنیای [بود]؛ و همچنین تشییع میلیونیای که در عراق شد؛ در نجف، در بغداد ایشان تشییع شد، تشییع میلیونی عجیبی؛ ایشان و شهید ابومهدی مهندس با همدیگر تشییع شدند. در واقع این تشییع، و بعد بزرگداشتها، ژنرالهای جنگ نرم استکبار را متحیر کرد. اینهایی که در جنگ نرم استکبار برجستهاند و در واقع آنها هستند که دارند فعالیت میکنند و ژنرالهای جنگ نرم آمریکا و استکبار هستند، اصلاً متحیر ماندند که این چه وضعی است؛ این که بود، این چه بود؛ این چه حرکت عظیمی است که آنها را شکست داد.
(26/9/1399)