به تعبیر علمای اخلاق، اعمال انسان به دو دسته تقسیم میشود: دسته اول کارهایی است که با التفات و آگاهی انجام میشود و دسته دوم افعالی است که به شکل ماشینی و طبق عادت صورت میگیرد. به یقین در انجام کار ماشینی، هدف و مقصودی لحاظ نمیشود؛ چرا که در آن دو پرسش اساسی نیت، یعنی «چه کار میکنم؟» که همان «توجه» است و «برای چه این کار را انجام میدهم» یا همان «اخلاص»، به کلی نادیده گرفته میشود که همین برای بیارزشی و سبکی آن عمل کفایت میکند. پس تا عملی که از انسان سر میزند، به نیت گره نخورد نمیتواند مسیر علوی ملکوتی را طی کند و تنها در جهت افقی و تاریخی خودش سیر میکند.
هدف ما از این گفتار فراموشی و بیاعتنایی به بعد جسمانی انسان نیست. این مطلب روشن است که ظهور و نمود تمامی منویات انسان تنها از مسیر عمل امکانپذیر است و آنچه در تاریخ و تاریخنگارهها مورد داوری و محاکمه قرار میگیرد، عملی است که از افراد صادر میشود تا آنجا که اهداف و مقاصد تاریخسازان چندان دخالتی در قضاوت تاریخدانان ندارد.
اما فارغ از این مطلب، وقتی انسان کلاه خودش را قاضی میکند و به ادوار تاریخی نگاهی میاندازد، درمییابد که تمامی بیکفایتیها و دسیسههای وزیران و پادشاهان که منجر به هرج و مرج و کشت و کشتار هزاران نفر شده، از یک سوءنیت و یک غرض شوم سرچشمه گرفته است که نشاندهنده خبث باطنی تکتک آنهاست. فهم این مطلب ما را به اینجا میکشاند که بگوییم نیت و بعد روحانی افراد بر ظرفیت جسمانی آنها مزیت و برتری بیشتری دارد.
در اسلام اوج تجلی نیت در جایی رخ مینماید که به دگرگرایی توصیه میکند و ارزشگذاری یک عمل را بر اساس انگیزههای افراد ارزیابی میکند، نه نسبت به عمل انجام شده؛ یعنی ارزش یک عمل در اسلام به نتایج و دستاوردها و سودی که شخص به دست میآورد، نیست؛ بلکه به عکس، نگاه اسلام فقط معطوف به میزان خلوص و انگیزههای شخص در تقلا و تکاپوی او در از خودگذشتگیها و دگرگراییهاست.
ثمره ساختن و داشتن این نوع نگرش سبب میشود که انجام بسیاری از کارها برای انسان نه تنها کوچکی و عار نباشد؛ بلکه موجب مباهات و سربلندی باشد. چنانچه این موضوع به خوبی در زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی دیده میشود؛ برای نمونه، در کتاب «مکتب ولایی»، خاطرهای از دیدار حجتالاسلام حاجیصادقی، نماینده ولیفقیه در سپاه و شهید حاج قاسم سلیمانی نقل میشود که گواه خوبی بر مدعای ماست:
«حاج قاسم یک تکیه کلامی داشت که میگفت: «دست شما را میبوسم.» من به ایشان گفتم بعضی از افراد شایستگی این را ندارند که شما این جمله را به ایشان بگویید.» گفت: «برای مردم دست هر کسی را میبوسم.» و میگفت: «اگر دست بوسی من سبب شود که مسئولان به این مردم خدمت کنند، باکی از این کار ندارم.»