چندین دوره مذاکره با دولتهای مختلف آمریکایی در خصوص برنامه هستهای کشورمان، الگوی جالبتوجهی از نوع مقابله و مواجهه ایالاتمتحده با ایران درزمینهٔ مذاکرات هستهای را ایجاد کرده است.
توجه به این الگو و همچنین درک اهداف آمریکا از حضور در مذاکرات و پیشبرد آنها باعث میشود بتوانیم شرایط را بیشتر از پیش درک کرده و با اشراف کامل بر اهداف آمریکا از حضور در مذاکرات، بتوانیم راهکارهای عملیتر را برای رسیدن به منافع ملی در دور جدید مذاکرات در دست داشته باشیم.
در ابتدای امر باید بدانیم هدف آمریکا از حضور در مذاکرات و نوع مواجهه آن با کشورهایی مانند ایران چگونه است. ایالاتمتحده فارغ از اینکه کدامیک از جناحهای سیاسی در این کشور کنترل کاخ سفید و وزارت امور خارجه آمریکا را در دست دارد، پروسه تقریباً یکسانی را در روند مذاکرات هستهای با ایران یا کره شمالی داشته است.
مذاکره برای خلع سلاح
نگاهی به گذشته مذاکرات دولتهای کلینتون، اوباما و بایدن با ایران و کره شمالی در مذاکرات هستهای نشان میدهد دموکراتها معمولاً به مسئله مذاکرات هستهای با عنوان «مذاکرات خلع سلاح» نگاه میکنند. این بدین معنی است که هر کشوری که بدون جلب نظر آمریکا به سمت تولید هستهای رفته باشد، ازنظر آمریکاییها، به دنبال سلاح است؛ بهخصوص کشورهایی که خصومتی نیز با آمریکا دارند. این مسئله باعث میشود سوگیری مذاکرات در این زمینه، نه به سمت «مذاکره برای حل اختلافات» بلکه به سمت «مذاکره برای خلع سلاح بازیگر موردنظر آمریکا» پیش رود.
تفاوت دو دیدگاه در این است که اگر مذاکره برای حل اختلافات پیش رود، دولت ایالاتمتحده باید از خود حسن نیت نشان داده، به تعهدات خود پایبندی داشته باشد و سعی کند با استفاده از تفکر بین الاذهانی و در نظر گرفتن شرایطی کشور موردنظر، بسیاری از خواستها و ملاحظات امنیتی طرف مقابل را بپذیرد.
بااینحال زمانی که مذاکره به سمت خلع سلاح پیش میرود، دولتهای مختلف در ایالاتمتحده رویه گذاشتن تهدید نظامی روی میز، تحریم بیشتر و تلاش برای تغییر رژیم و استفاده از مذاکره جهت تضعیف بازیگر مقابل را در پیش میگیرند و توجهی به اصل نیت کشور مقابل برای همکاری درزمینهٔ مذاکرات نمیکنند. با دانستن تفاوتها در اهداف ایالاتمتحده از مذاکره با ایران، حالا بهخوبی میتوان رفتار آمریکا را در مذاکرات پیشبینی کرده و برآورد درستی از خواستههای او در این خصوص داشت.
ترفند آمریکا در رسیدن به اهداف خود
نگاه کردن به مذاکرات هستهای با دید مذاکره برای خلع سلاح (گرچه سلاح هستهایای وجود ندارد) تنها این نکته را به ذهن متبادر میسازد که تلاش دولت بایدن در مذاکره با ایران، تلاش برای رسیدن به حداکثر خواستههای ایالاتمتحده برای تضعیف توان نظامی و دفاعی ایران است. بنابراین اگر سلاح هستهای وجود ندارد، زمینهها برای رسیدن به این موضوع نیز نباید وجود داشته باشد و شرایط باید به نحوی پیش رود که ایران حتی به این موضوع نزدیک نیز نشود. با این دیدگاه است که داشتن برنامه صلحآمیز هستهای با تکیه بر توان و دانش بومی، بزرگترین خطر برای غرب و آمریکا به شمار میرود زیرا میتواند باگذشت زمان و عادی شدن آن برای جامعه جهانی، به سمت برنامه برای سلاح هستهای نیز برود. از سوی دیگر صحبت از خلع سلاح اگر سلاحی هم وجود نداشته باشد، به معنای به کار بردن حداکثر توان برای تضعیف دفاعی کشور مقابل است و به همین دلیل است که خواسته اصلی آمریکا در مذاکرات سال 2013 تا 2015، زمینهچینی برای موافقت ایران با برگزار شدن مذاکرات بعدی درزمینهٔ مسائل موشکی، فعالیتهای منطقهای و اخیراً حتی تولید پهپاد بوده است.
اگر هدف آمریکا در مذاکرات مانند ایران، رفع اختلافات و روشن شدن ماهیت برنامه هستهای کشورمان بود، خروج از برجام به هیچ عنوان جزو منافع ملی آمریکا قرار نمیگرفت اما با وجود تمام تلاشهای بایدن برای اینکه اعلام کند اقدام ترامپ خلاف منافع ملی آمریکا بوده است، اما آمریکای به دنبال خلع سلاح ایران، به نفعش بود که از برجام خارجشده و بالاترین میزان تهدیدات و فشارها بر ایران را حفظ کند. این همان هدفی است که سران رژیم صهیونیستی نیز بارها به آن اشارهکرده و از دولتهای مستقر در کاخ سفید خواستهاند که دقیقاً در همین راستا حرکت کنند. بر همین مبنا است که رژیم صهیونیستی و دولت بایدن موافق احیای برجام و درعینحال خواهان حفظ شاکله تحریمها علیه ایران هستند. این مسئله به معنی پایبندی ایران به تعهداتش در برجام و در مقابل، حفظ فشارها بر تهران است تا در مورد مسائل دیگر مانند مسائل دفاعی و موشکی و منطقهای نیز با غرب به مذاکره بنشیند.
اگر با همین نگاه به مسئله نوع رفتار آمریکا در مذاکرات بنگریم، متوجه میشویم چرا بایدن در همان روزهای ابتدایی ریاستجمهوریاش، با قبول اشتباه بودن سیاست دولت ترامپ در خروج از برجام، به این توافق بینالمللی بازنگشت و در شرایط فعلی نیز تلاش دارد مذاکرات احیای برجام را به سمت موافقت ایران برای مذاکره در خصوص مسائل دیگر پیش ببرد. درعینحال با این نگاه میتوان بهخوبی پیشبینی کرد که حتی اگر آمریکا قصد احیای برجام را داشته باشد، هنوز در عمل بسیاری از فشارها علیه تهران و تحریمها به بهانههای مختلف – ازجمله تولید پهپاد که اخیراً به سیاست آمریکا اضافهشده است و یا مسائل حقوق بشری و موضوعات مرتبط به فعالیتهای منطقهای ایران – حفظ خواهد شد.
نتیجه این نوع نگاه به مذاکرات هستهای این است که ایران تنها در مقابل گرفتن امتیازهای نقد و تضمین به اجرای تعهدات آمریکا، باید با درخواستهای غرب موافقت کند و در غیر این صورت پروسه خروج از برجام، اعمال تحریمهای فزاینده و بعد گفتوگو و مذاکره مجدد همچنان تا سالهای بعد نیز تکرار خواهد شد.
این مسئله اتفاقاً تنها منحصر به ایران نیز نبوده است و نگاهی به نوع مذاکرات آمریکا با کره شمالی نشان میدهد این همان رویهای است که ایالاتمتحده در مقابل کره شمالی نیز پی گرفته بود و اگر کشوری واقعاً به دنبال بمب اتم باشد، با وجود تمام مذاکرات، به دلیل اینکه آمریکا سیکل «مذاکره، توافق، تعهد، اجرایی نکردن تعهد، از بین بردن توافق و درخواست برای مذاکره جدید باشرایط جدید» را اجرایی میسازد، میتواند از همین فرصت توافق و خروج از توافق آمریکا برای رسیدن به اهدافش استفاده کند. البته پرونده ایران با موضوع هستهای کره شمالی بهشدت متفاوت است و به دلیل اینکه ایران اصولاً قصد رسیدن به بمب هستهای را ندارد، این سیکل میتواند تنها به فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه کشورمان بیفزاید و باید در مذاکرات وین جلوی پیشرفت این سیکل با گرفتن تضمینهای جدی از آمریکا و متحدان اروپاییاش گرفته شود.