یک قتل دلخراش! دختر 17 سالهای که به دست همسرش سر بریده شد و مرد خانواده پیروزمندانه از اثبات مردانگیاش با سر بریده زن به خیابان آمد! تصویر این تراژدی در شبکههای اجتماعی و حتی برخی رسانهها به نمایش درآمد! اما این همه واقعیت ماجرای قتل مونای 17 ساله به دست همسرش نبود. ماجرا با انتشار مصاحبه مادرشوهر (قاتل) مونا پیچیدهتر شده و معلوم میشود مونا فقط قربانی تعصب مردانه و فشار فرهنگ عشیرهای نشده است؛ بلکه مونا یکی از قربانیان فضای مجازی افسارگسیختهای است که این دختر جوان و همسرش را هر یک به شکلی به دام تباهی کشیده است!
ماجرای مونا از زمانی آغاز میشود که وی در شبکه اجتماعی اینستاگرام با مردی سوری ارتباط میگیرد و در پی این ارتباط به ترکیه فرار کرده و چهار ماه در این کشور زندگی میکند. سرخوردگی مونا در ترکیه و بازگشتش به کشور با یک تراژدی پایان مییابد. ریشههای پرونده قتل مونای 17 ساله به فضای مجازی و باندهای سازمان یافتهای باز میگردد که بر سر راه زنان و دختران جوان دام پهن کردهاند. بنا به تعبیر دادستان کل کشور، این پرونده یکی از پروندههایی است که طی آن فضای مجازی موجب از همپاشیدگی خانوادهها شده است؛ اما ببینیم سازوکار فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به شبکهای اجتماعی مبتنی بر تصویر همچون اینستاگرام چگونه میتواند در تغییر الگوها و ارزشها و تخریب بنیان خانواده اثرگذار باشد.
اثر ماندگار تصویر
رسانههای مبتنی بر تصویر نقش بسیار تعیین کنندهای در قاببندی ذهن انسان دارد. بر اساس آمار اولیه، شبکه اجتماعی اینستاگرام در سطح کشور حدود 40 میلیون کاربر دارد و کاربران ایرانی رتبه ششم کاربران جهانی این شبکه اجتماعی را به خود اختصاص دادهاند! طبق نظرسنجی انجام شده از سوی کالج سلطنتی انگلستان در پژوهشی از 1500 نوجوان و جوان شبکه اجتماعی اینستاگرام در بین شبکههای اجتماعی موجود رتبه بدترین شبکه را از آن خود کرده است؛ در حالی که این پلتفرم مبتنی بر عکس، امتیازاتی برای ابراز وجود و ایجاد هویت شخصی نیز داشت، با سطوح بالایی از اضطراب، افسردگی و FOMO یا «ترس از دست دادن» همراه بود. پیش از این نیز مطالعات نشان داده است، جوانانی که بیش از دو ساعت در روز در شبکههای اجتماعی وقت میگذرانند، بیشتر در معرض ناراحتی و مشکلات روانی هستند. هر قدر یک جوان از شبکههای اجتماعی بیشتری استفاده کند، احتمال افسردگی و اضطراب در او بیشتر میشود. هر تصویر معادل هزار کلمه است و مدت زمانی قریب به چهل سال در ذهن انسان باقی میماند و شبکه اجتماعی اینستاگرم از همین قاعده برای افزایش اثرگذاری بر ذهن مخاطب بهره میگیرد. گاهی پستهایی به اشتراک گذاشته میشود که سبب ایجاد هیجان و تحریک ذهن و ترشح هورمونی بهنام سروتونین میشود؛ هورمونی که به هورمون لذت شناخته شده و کاربران را به سوی تماشای چندباره تصاویر مشخصی سوق میدهد. اینجاست که از یک سو با افزایش حضور و وقتگذرانی در این شبکه اجتماعی و از سوی دیگر با تأثیر روانی این حضور در شبکه اینستاگرام مواجه میشویم.
کاهش ارتباط، آغاز اختلاف
نخستین پیامدهای حضور طولانیمدت در شبکههای اجتماعی و به طور خاص اینستاگرام کاهش ارتباط مؤثر و گفتوگو میان اعضای خانواده است. ورود شبکههای اجتماعی به زندگی مردم پیش از آنکه فرهنگسازی متناسب با آن صورت گیرد و سواد رسانهای استفاده از این شبکهها آموزش داده شود، موجب استفاده افراطی شده و این زیادهروی در استفاده از شبکههای اجتماعی در محیط خانواده به کاهش سطح ارتباطات عاطفی و میزان گفتوگو در خانواده انجامیده و موجب شده است اعضای خانواده و حتی زوجها کمتر از 15 دقیقه در روز با یکدیگر گفتوگو کنند. این موضوع سرآغازی برای تعمیق چالشهای زندگی زناشویی و شکستن حریمها و در نهایت بروز انواع چالشهای خانوادگی همچون طلاق عاطفی، جدایی یا حتی زمینهساز شکلگیری جنایت است. بر اساس آمارها، 68 درصد طلاقهای ثبت شده در میان 140 کشور جهان، به علت ارتباط یکی از زوجین با جنس مخالف از طریق شبکههای مجازی است.
جای خالی سواد رسانهای
اینجاست که در مییابیم نوع و میزان حضور در فضای مجازی باید فرهنگسازی شود و رسانهها و نهادهای فرهنگی آموزشی موظفند سواد رسانهای را در جامعه و به خصوص میان نسل جوان و نوجوان به عنوان مخاطبان اصلی فضای مجازی بالا ببرند. اگر مونای 17 ساله از سواد و آگاهی کافی برای حضور در فضای مجازی آگاهی داشت، بیتردید امروز سرنوشت متفاوتی برای خودش و همسرش رقم میخورد. بعد دیگر این ماجرا نقشآفرینی رسانهها در برابر این حادثه است. رسانههایی که برخی برای موجسواری و سوء استفادههای سیاسی با انتشار فیلم این جنایت بدون توجه به تبعات آن در ایجاد رعب و وحشت و در نهایت حساسیتزدایی از چنین رفتارهای خشونتباری هشتک «کودک همسری» میزنند و با برجستهسازی قسمتی از ماجرا، ریشههای واقعی و مهم شکلگیری چنین جنایتهایی را پنهان میکنند.