جنگ در یمن وارد سال هشتم شده و موازنه قدرت در میدان و سیاست در حد قابل ملاحظهای، برای متجاوزان سعودی و اماراتی و حتی طراحان اصلی این جنگافروزی پرهزینه شده است[...]
جنگ در یمن وارد سال هشتم شده و موازنه قدرت در میدان و سیاست در حد قابل ملاحظهای، برای متجاوزان سعودی و اماراتی و حتی طراحان اصلی این جنگافروزی پرهزینه شده است.
روند تدریجی عملیاتهای میدانی پس از مسدود شدن در جبهه ساحلی دریای سرخ، عمدتا در جبهه شرق صنعا و به ویژه بر روی مأرب متمرکز شد که پیامدهای راهبردی آن، همه طرفهای دخیل در تجاوز به یمن را به تکاپو انداخت، پیشنهادهای گوناگون سیاسی یا تلاشهای نظامی و تشدید حملات هوایی به جبهههای دیگر، مسیر آزادسازی مأرب را متوقف نکرد و نیروهای انصارالله و کمیتههای مردمی در سه محور شمالی، شرقی و جنوبی به حاشیه شهر مأرب رسیدند. این وضعیت اضطراری موجب شد تا ائتلاف سعودی با انتقال نیروهای عمالقه، که از توانایی و ورزیدگی خاصی برخوردار بودند، به جبهه مأرب، روند پیشروی متوقف و در برخی محورهای مأرب و شبوه و جوف بتوانند پیشروی محدود هم داشته باشند. حملات موشکی و پهپادی انصارالله به عمالقه و تلفات سنگین آنها، موجب شد تا از این محورها، بخش زیادی از نیروهایشان راخارج کنند که باز پسگیری مناطق، از پیامدهای این عقبنشینی بود. فشار بمبارانهای وحشیانه به صنعا و صعده و فشارهای سیاسی در شورای امنیت سازمان ملل و تروریستی خواندن انصارالله، نیاز به یک راهبرد جدید حداکثری به حامیان جنگ در یمن را برجسته کند. در این راهبرد، که در سه مرحله و با نام طوفان یمن به اجرا درآمد و در پاسخ به بمبارانهای شدید سعودیها دنبال شد، اهداف حساس نفتی و فرودگاهی و دفاعی در عربستان و سپس در امارات مورد حمله قرار گفت که واکنش علنی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی را برای ارسال سلاح بیشتر و حتی مداخله محدود در جنگ را به شکل تلویحی در برداشت، اسرائیلیها علنا از ضرورت دفاع از سعودی و امارات سخن گفتند که تأییدی بر رویکرد بازدارنده آنها در قبال انصارلله و دولت نجات ملی یمن بود. در واقع، مواضع جدید جنگافروزان بر این قرار گرفت که جبهه جنگ علیه یمن را گسترش دهند. مقابله با این راهبرد و شناخت درست از این مرحله از بحران در یمن که به دنبال متوقف کردن روندهای آسیبپذیر برای سعودی و امارات بود، نیاز به یک راهبرد منطقهای جبهه مقاومت را ضروری و برجسته کرد. چند روز پس از عملیات طوفان3، عملیات پهپادی به مراکز حساس امارات از سوی یک گروه به نام «الویه الوعد الصادق» (تیپهای وعده صادق)، دارای پیامد و پیامهای متعددی به لحاظ تاکتیکی و راهبردی بود.
عملیات طوفان 3 نشان داد، فاجعه انسانی در جنگ هفت ساله به نتیجهای نرسیده و در حال معکوس شدن پیامدهاست و معادلات منطقهای جدیدی در حال شکلگیری است و دست برتر را در میدان و سیاست در اختیار دارند و پاسخ منطقهای به بانیان جنگ و افزایش هزینههای آنها، آینده جنگ را تعیین میکند. با اینکه مشاور امنیت ملی آمریکا، کمک به سعودی و امارات را برای حمله به یمن تأکید کرد؛ ولی حاشیههای جنگ در اوکراین و تنش فزاینده بین آمریکا و غرب و روسیه، گزینههای عملی آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس را محدود میکرد و اقدام الویه الوعد الصادق، یک پیام هشدار راهبردی برای آنها نیز در برداشت. مجموعه این شرایط موجب شد تا انصارالله و حکومت نجات ملی، جهش راهبردی جدیدی در هدفگذاریهای عملیاتی را در دستور کار خود قرار دهند و دو مرحله عملیاتی «کسر الحصار» (شکست محاصره) را علیه مراکز حساس نفتی و نظامی و فرودگاهی و ساحلی و بنادری به اجرا بگذارند. خارج کردن بخش قابل توجهی در ظرفیتهای صادراتی آرامکو در بندر منبع و مخازن پالایشگاهی آرامکو به موازات بحران نفت و گاز در جنگ اوکراین، آستانه تحمل سعودی و اماراتی و غربی را ثبت کرد و به شکل فعالی، نماینده ویژه سازمان ملل به نام «هانس گروند برگ» که یک عنصر امنیتی آمریکایی است، به حرکت درآورد تا توقف جنگ و راه حل سیاسی، به عنوان یک نیاز مرحلهای در دستور کار قرار گیرد. انصارالله و دولت نجات ملی نیز با هوشمندی از اثرگذاری راهبرد جدید خود، در روز مقاومت ملی که با تظاهرات گسترده مردمی در تمامی استانها همراه بود، از زبان مهدی نشاط، رئیسجمهور یمن اعلام آتشبس یک طرفه و سه روز کرد که قابل تمدید نیز بود و سه خواسته توقف حملات همهجانبه، رفع محاصره کامل و خروج نیروهای خارجی و مزدور را خواستار شد که همزمان با تحرکات هانس گروند برگ در سازمان ملل بود و سعودیها با تأخیر از آن استقبال کردند، برای اینکه ابتکار عمل سیاسی در اختیار یمنیها نباشد، طرحی از سوی سازمان ملل در چهار بند اصلی آماده شد که درصدی مهم از خواستههای انصارالله را در برمیگرفت؛ ولی مسیر مذاکرات را از طریق شورای همکاری خلیجفارس به نشست اطراف مختلف در ریاض گره زدند که انصارالله آن را نپذیرفت و ریاض را یک طرف اصلی تجاوز معرفی کرد. مذاکرات با انصارالله در مسقط دنبال شد و به جز توقف حملات، ارسال 18 کشتی از مشتقات نفتی به بندر حدیده و 16 پرواز تجازی از مبدأ اردن و مصر به فرودگاه صنعا و تبادل اسرای دو طرف را مورد تأکید قرار دادند و از 13 فروردین به اجرا گذاشته شد. سعودیها در تکرار رویههای اسرائیلی از همان ابتدای اعلان آتشبس، به حملات محدود نظامی و ایذایی به حدیده و صنعا و مأرب و جوف تا امروز ادامه داده و صدها نقض آتشبس را به نام خود ثبت کردهاند.
آنچه از رفتار دو طرف دیده میشود، اینکه این آتشبس با نگاهی تاکتیکی و مرحلهای مدنظر است، ولی برای دو طرف دارای فوایدی است. طرف متجاوز غربیـ عربی به دنبال توقف آسیبهای راهبردی و سازماندهی نیروهای نظامی و برنامههای جدید است و انصارالله نیز با دریافت سوخت و مواد غذایی و بهداشتی و... رویهسازی در حدیده و فرودگاه صنعا، شرایط دشوار درون یمن را بهبود خواهد بخشید. ضمن اینکه انصارالله با در دست داشتن امکان استمرار حملات موشکی و پهپادی به داخل عربستان و امارات یا محورهای زمینی در داخل یمن، حتیالامکان به دنبال امتیازات سیاسی در این مرحله نیز هست، نشست تعدادی از گروهها در ریاض به یک رخداد مهم منجر شده و منصور هادی از ریاستجمهوریش استعفا و تمامی اختیار خود و معاونش، محسن الاحمر را به شورای ریاستجمهوری جدیدی که ترکیبی از عناصر وابسته به سعودی و امارات و به ریاست یک فرد کاملا آمریکایی است، منتقل کرده است تا با انصارالله مذاکره کنند. انصارالله این شورا را یک اقدام غیر قانونی در مکانی غیر قانونی ارزیابی کرده و هر گونه چشمانداز را در درون یمن میداند. این رخداد نیز نوعی عقبنشینی سیاسی، ولی مینگذاری شده است و با اینکه این شورای هفت نفره، گزیدههایی از رهبران مزدور سعودی و اماراتی و آمریکایی است؛ ولی به دلیل کاسته شدن از وزن حزب اصلاح (اخوانی)، با چالشهای وجاهت قانونی و موازین احزاب اصلی در درون یمن مواجه است و فرصتهای جدیدی به انصارالله خواهد داد تا مسیر رایزنی و مذاکرات با حزب اصلاح را پیگیری کند و بر شکاف درون جبهه متجاوزان و مزدوران آنها بیفزاید. ارسال کشتیهای سوخت به بندر حدیده شروع شده و فعالیت فرودگاه صنعا برای 16 پرواز تجاری طی دو ماه آینده از 19 فروردین آغاز میشود.
آرامسازی جبهه نظامی یمن برای آمریکا و غرب و رژیم صهیونیستی در شرایط بحران نفتی و گازی جنگ اوکراین بسیار ضروری است و ممانعت از آسیبهای راهبردی به زیرساختهای قدرت در سعودی و امارات نیز از اولویتهای آنهاست؛ ولی آنچه طرح آتشبس فعلی را با سؤال مواجه میکند، اینکه مطالبات انصارالله را در میز مذاکره واگذار نخواهند کرد و به دنبال راه حلهای میانه یا تدابیر و برنامههای نظامی جدید برای مقابله با یمن در پایان آتشبس دو ماه هستند.
پیچیدهتر شدن معادلات راهبردی در یمن، از جمله محورهای دغدغه حامیان جنگ و تجاوز در یمن است؛ چرا که از یکسو یمنیها به ابزارها و راهبردهای لازم برای دست برتر در میدان دست یافتهاند و به روشنی از استمرار ضربات راهبردی علیه سعودی و امارات سخن میگویند و از سوی دیگر هرگونه تصعید و تشدید فضای نظامی علیه یمن، به واکنشهای مجدد منطقهای، جبهه مقاومت منجر خواهد شد؛ به ویژه اینکه صفبندی جبهههای سیاسی و منطقهای کشورهای همراه با رژیم صهیونیستی روشنتر شده و همین امر، گزینههای پاسخ و واکنش از سوی گروههای مقاومت را در جغرافیای وسیعتری از عراق تا فلسطین گسترش خواهد داد. خصوصاً اینکه به جز سعودی و امارات، رژیم صهیونیستی نیز با عملیاتهای اخیر از سوی مجاهدان گمنام فلسطینی وارد یک بحران ناشی از سستی اهرمهای امنیتی و نظامی در درون این رژیم روبهروست و آمریکا و غرب نیز از گزینههای وسیع در بحرانهای متنوع منطقهای برخوردار نیستند. همین امر به گسترش فرصتهای جبهه مقاومت و گزینههای آنها منتهی میشود. شاید با قطعیت بتوان گفت تحولات غرب آسیا، به جز ظرفیتهای درون منطقهای، به دو پارامتر مهم بینالمللی مرتبط است. حاصل مذاکرات ایران و 1 + 4 و جنگ اوکراین، که در هر دو مسئله، شرایط آمریکا و غرب، از مطلوبیت برخوردار نیست و در هر شرایطی بر سرعت تحولات منطقه غرب آسیا خواهد افزود و یمن و عراق در سرلوحه رخدادهای جدید قرار میگیرند و از آن بهرهمند میشوند.
ادامه جنگ و بحران در یمن به مفهوم آسیبهای راهبردی برای غرب و متحدان منطقهای آنهاست و ادامه بنبست سیاسی در عراق، به دشوارتر شدن اوضاع برای طرح کودتای حکومتی و بر پایه تقلب سازماندهی شده انتخابات عراق منتهی و گروههای انقلابی را در وضعیت بهتری از امروز قرار خواهد داد.