کیهان**
جنگ یمن و اوکراین و نتیجه مقاومت در مقابل آمریکا!/ محمدحسین محترم
رهبر معظم انقلاب در سخنان نوروزی امسال با اشاره به حوادث کنونی دنیا از جمله در اوکراین تصریح داشتند «وقتی شما نگاه میکنید به آنچه در دنیا دارد اتّفاق میافتد، حقّانیت و صدق ملّت ایران را در مقابله با جبهه استکبار از همیشه روشنتر و آشکارتر میبینید»!
۱- در بحران اوکراین همانند دیگر کشورها آمریکاییها خیلی تلاش کردند با فضاسازی رسانهای تحریمها علیه روسیه را کارآمد و آن را همچنان سلاح برندهای برای خود القا کنند؛ اما با نگاه دقیق و تحلیل درست حوادث، ناکارآمدی تحریمها و امکان همزمان خنثیسازی تحریمها و دفع دشمنی آمریکا با مقاومت بهخوبی برای هر انسان منصف و بیغرض و مرضی آشکار میشود.
۲- واقعیت مهم این است که اکنون برای القای کارآمد بودن تحریمها از جمله درخصوص تحریمها علیه روسیه همانند تحریمهای ضدایرانی! با یک فضاسازی پرحجم و یک سانسور مهم خبری در دنیا روبه رو هستیم . نماینده پارلمان اروپا اذعان کرد خود مردم اروپا نیز ناتو و آمریکا را عامل بحران اوکراین میدانند . مانوئل بومپار نماینده فرانسوی پارلمان اروپا با انتشار آمار جدیدی گفت «۶۸ درصد فرانسویها ناتو را مسئول بحران اوکراین میدانند و این نظرسنجی باید درس دهندگان به دیگران را به فکر وادارد»!
«۸۲ درصد آلمانیها هم مخالف حمایت این کشور از اوکراین هستند».
چون گاز را با یک چهارم قیمتِ بازار از روسیه میخرند که اگر بخواهند با قیمت تمام شده بخرند و یا روسیه به آنها نفروشد، این یعنی «بحران آشوبزای افزایش قیمتها»! لذا در آمریکا و چند کشور اروپایی اعتراضات مردم بلند شده اما به دلیل نگرانی از آشکار شدن رسوایی پروپاگاندای تحریمها و ناکارآمدی آنها و همچنین گسترش این اعتراضات هم آن نظرسنجیها و هم خبر این اعتراضها به شدت سانسور میشود.
۳- این که رئیسجمهور فرانسه برای کاهش اعتراضات داخلی ناشی از بحران سوخت و افزایش قیمت مواد غذایی اذعان کرد «در موضوع راهبردی تأمین مواد غذایی و گندم و غلات و نفت و گاز و زغالسنگ به روسیه وابستگی داریم»، خود نشان میدهد به دلیل این وابستگی ناتوان از اعمال تحریمهای اساسی علیه بخشهای انرژی و کشاورزی روسیه هستند و در عمل نمیتوانند گوش به فرمان آمریکا باشند. لذا با افزایش ۶۳ درصدی قیمت گاز در کشورهای اروپایی فضاسازیهای آنها رنگ باخت و نگرانی مکرون را با بیان این جمله آشکار کرد که «ادامه افزایش قیمتها در اروپا موجب بیثباتی و اعتراضهای شدید در ۱۲ تا ۱۸ ماه دیگر میشود»! وزیر دارایی آلمان نیز به فایننشالتایمز گفت «میترسم اگر روسیه عرضه گاز را متوقف کند، اقتصاد ما فلج شود»! ۴۷ درصد گاز و ۲۰ درصد نفت اروپا از روسیه تأمین میشود. با افزایش قیمت نفت به بیش از ۱۳۰ دلار بحران انرژی دامن خود آمریکا را هم گرفت و قیمت سوخت و بنزین را ۴۵ درصد و در نتیجه تورم در این کشور را بهطور بیسابقه طی ۴۰ سال گذشته افزایش و محبوبیت بایدن را به زیر چهل درصد کاهش داد. در نتیجه تیغ تحریمها علیه روسیه و حتی دیگر کشورها را کُند کرد و نشان داد ادعاهای آنها فقط یک فضاسازی رسانهای – سیاسی است تا جایی که حتی کامالا هریس معاون بایدن در پیامی به مردم آمریکا هشدار داده بود «روسیه یکی از بزرگترین تأمینکنندههای انرژی در دنیاست و اگر جنگ و تحریمی رخ دهد هزینههای اقتصادی زیادی برای مردم آمریکا دربر خواهد داشت». خود رسانههای آمریکایی هم نوشتند «بایدن فقط درباره احتمال جنگ جهانی سوم بلوف نزده بلکه درباره تحریمها نیز بلوف میزند و همانگونه که سخنانش درباره جنگ جهانی سوم کاملاً پوچ بود، تهدیدات او به تحریم نیز در واقعیت ناکارآمد است و هیچ پایه و اساسی ندارد».
۴-در خصوص این که القا میکنند برخلاف انتظار روسیه، جنگ اوکراین با کُندی روبهرو شده، باید گفت اتفاقاً با اعلام سیاست تمرکز بر مناطق شرقی اوکراین، یکی از اهداف مسکو که تأمینکننده اصلی انرژی اروپاست، فرسایشی کردن هوشمندانه جنگ است تا با ادامه بحران انرژی فشار حداکثری را بر کشورهای اروپایی و آمریکا وارد کند و نگذارد قیمت گاز و نفت پایین بیاید. با این نقشه پوتین، آمریکا و غربیها منافقانه مجبور شدند برای حل موقتی بحران انرژی دست به دامن کشورهایی شوند که به دنبال براندازی آنها بودند، از جمله ایران و ونزوئلا و حتی یمنیها! کاراکاس که دست رد به سینه آمریکا زده و تهران هم فعلاً با سیاست مدبرانه خود در مذاکرات وین مانع از تاثیرگذاری حصول نتیجه احتمالی این مذاکرات بر بازار نفت شده و یمنیها نیز با حملات بیامان خود به پالایشگاه آرامکو و مخازن نفتی عربستان از یک طرف همچنان قیمت نفت را بالا نگه داشتند و از طرف دیگر مانع جایگزینی نفت روسیه با نفت غرب آسیا شدند. از سوی دیگر حتی متحدان شیرده آمریکا نیز نتوانستند ترس خود از خشم روسیه را پنهان و با آمریکا همراهی کنند تا جایی که رسانههایشان از آن بهعنوان «ترس برادر مرگ است»، یاد کردند! عربستان و امارات علیرغم درخواستهای اروپاییها و تهدیدات آمریکا عملیات نظامی روسیه در اوکراین را محکوم نکردند و حتی در اجلاس دوحه قطر با استناد به تعهدات خود در اوپکپلاس، حاضر نشدند به خواستههای واشنگتن و لندن برای افزایش تولید نفت و جایگزین کردن نفت روسیه پاسخ دهند. مجله آمریکایی فارینپالیسی با چاپ عکس بزرگی از دست دادن بنسلمان با پوتین نوشت «ولیعهد سعودی بعد از آن همه توهینهای ترامپ که عربستان را گاو شیرده و بایدن این کشور را سرکش خوانده بود، تازه فهمیده که بایدن پنجمین رئیسجمهور آمریکاست که با پوتین سر و کار دارد و پوتین در رأس قدرت باقی خواهد ماند و بایدن هم تنها یک «اردک لنگ» است»! همچنین پوتین در سیاستی عاقلانه برای تقویت پول ملی روسیه در مقابل دلار، با تکیه بر ذخایر قدرتمند ارزی بیش از ۶۳۵ میلیارد دلاری و نسبت بدهی پایین به تولید ناخالص داخلی ۱۸ درصدی در سال گذشته به آمریکاییها و غربیها گفت «از این پس اگر انرژی از ما میخواهید دیگر دلار قبول نمیکنیم و باید روبل بدهید». روسیه هماکنون نیز با چین و هند و اعضای اتحادیههای بریکس و شانگهای و اوراسیا و همچنین متحدان و همسایگانش از جمله در قرارداد بزرگ نفتی که اخیراً با عربستان بسته فقط با پول ملی تجارت میکند. علاوه بر این مسکو سامانه بین بانکی MIR را فعال کرده و دیگر کشورها در حال رایزنی برای رسمیت شناختن این سامانه بین بانکی هستند تا با حذف دلار و سوئیفت معاملات تجاری - اقتصادی خود را با بیاثر کردن تحریمهای آمریکا و غربیها به راحتی انجام دهند. با افرایش قیمت نفت به بودجه روسیه و ایران و ونزوئلا هم افزوده شده است.
۵- در این شرایط آمریکا در گوشه رینگ گیر افتاده و تنها راهش این بود که به خواسته مقاومت یعنی پایان جنگ یمن تن دهد و شکستی دیگر بر شکستهای خود بیفزاید تا شاید با پایان حملات به آرامکو کمی از بحران سوخت را بتواند کنترل کند! اعلام توقف عملیات نظامی ائتلاف سعودی - آمریکایی در یمن در حقیقت به معنی نمایش افول علنی قدرت آمریکا و انتقال قدرت به شرق است! حالا پوتین با سالها تجربه از وعدههای فریبکارانه آمریکا و با تأمل در سخنان و توصیههای رهبر معظم انقلاب، خطاب به آمریکاییها و اروپاییها اطمینان میدهد که تحریمهای آنها موجب قویتر و مستحکمتر شدن اقتصاد کشورش خواهد شد. جنگ اوکراین در حقیقت یکی از درسهای جنگ یمن بود که رسوا کننده مدعیان تفکر «نمیتوان مقاومت کرد» و مدعیان زوالناپذیری آمریکا پشت پرده جنگ رسانهای - روانی است که پوتین بهخوبی آموخت و به کار گرفت. این نتیجه سیاست مدبرانه و مقاومت جمهوری اسلامی مبنی بر بیاعتمادی کامل به آمریکاست که یک ابرقدرت هستهای به آن رسیده و به آن عمل کرد و بعد از حدود چهل سال نشستن سر میز مذاکره با آمریکا و بعضاً همراهی با برخی سیاستهای آنها فهم کرد که دنیای کنونی دنیای لبخند و مذاکره و وعدههای صادقانه نیست و هزینه تسلیم و سازش بهمراتب بیشتر از مقاومت است! نکته مهم در نگاه پوتین این است که به این سخن و موضع رهبر معظم رسیده که زیادهخواهیهای آمریکا حد یقف ندارد و آمریکا از تحریم علیه کشورها دست برنمیدارد. پوتین که کشورش از سال ۲۰۱۴ تحت تحریمهاست، در یک کنفرانس خبری در مسکو تأکید کرد «روسیه هر کاری انجام دهد، کشورهای غربی دلیلی برای وضع تحریمهای بیشتر پیدا خواهند کرد»!
۶- عامل و دلیل اصلی اعلام آتشبس در یمن سیاست مقاومت مبنی بر کاهش نقش آمریکا و اخراج این کشور از منطقه و یکی از ثمرات انتقام هوشمندانه خون شهید سلیمانی است. برخلاف منطق رایج غربگرایان که مدعی «خلأ قدرت» با خروج آمریکا از منطقه هستند، آتشبس در یمن بعد از چندین دور گفتوگوهای تهران- ریاض و خروج خفتبار آمریکا از افغانستان این درس را به همه داد که غیبت آمریکا در مناقشههای سیاسی و نظامی عامل مثبت و محرک اصلی برای صلح و ثبات منطقه و حضور او تنها تنشزا و موجب جنگافروزی است. بر همین اساس ثابت کرد دوره مداخله آمریکا و رفتار واشنگتن به عنوان پلیس دنیا سپری شده است. لذا نَفس اعلام آتشبس در یمن بعد از برگزاری گفتوگوهای ایران و عربستان به معنی شکست سیاست سعودیها در دشمنی با ایران و شکست آمریکا در مهار و محدود کردن نقش و قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و شکست رژیم صهیونیستی برای همسو کردن کشورهای عربی با خود علیه جمهوری اسلامی است.
*****************
خراسان***
*************************
ایران**
************
جوان**
امروزه محصولات دانش بنیان از ارزش بالای اقتصادی برخوردار است. درحالی که نقش فناوری دانشبنیان در رشد اقتصادی دنیا از مرز ۸۵ درصد در سال عبور کرده است، اما در کشور عزیز ما بهرغم گذشت ۲۰ سال از طرح موضوع دانشبنیان و نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری و گذشت ۱۱ سال از تصویب قانون ایجاد شرکتهای دانشبنیان و اجرایی شدن قانون مذکور در سال ۱۳۹۱، متأسفانه سهم شرکتهای دانشبنیان از تولید ناخالص داخلی (GDP) حتی به ۴ درصد هم نرسیده است، این درحالی است که براساس سیاستهای کلی نظام قرار است سهم این شرکتها در سال ۱۴۰۴ به حدود ۵۰ درصد برسد. ایران طی۱۰ سال اخیر جزو پنج کشور دارای رشد علمی بالا بوده و به یقین این پرچمداری زمانی در اقتصاد کشور اثربخش خواهد بود که با تولید ملی گره بخورد. تولید ملی پیشران ملی و تولید ثروت است. با تولید ملی میتوان به ثروت ملی و پایدار دست یافت، درآمد سرانه را افزایش داد، به اشتغال کشور رونق بخشید، نرخ بیکاری را کاهش داد و بالاخره میتوان وابستگی، به خصوص در محصولات و فناوریهای خاص به دیگر کشورها در برابر تحریمهای ظالمانه آنها را کمتر کرد. از همین رو است که در فرمایش نوروزی رهبر فرزانه انقلاب، شعار تولید (بهعنوان شعار سالهای اخیر) در سال جاری با بحث دانشبنیان گره خورده است.
در حال حاضر بیش از ۲۰۰ مرکز رشد فناوری و ٤٤ پارک علم و فناوری در کشور وجود دارد و ۶٤۲۱ شرکت دانشبنیان و بیش از ٤۰۰۰ واحد فناور و در مجموع بیش از ۱۰۵۰۰ شرکت و واحد فناور در مراکز و پارکهای مذکور در حال فعالیت هستند، ولی همان طور که گفته شد سهم شرکتهای دانشبنیان در اقتصاد کشور به ۴ درصد هم نمیرسد و همین کم کاری و عدم جدیت در رفع موانع موجود در پیش پای شرکتهای دانشبنیان، پرداختن به اقتصاد دانشبنیان را در شعار سال جاری ضروری ساخته است. بدیهی است که در صورت رفع موانع و رسیدن سهم شرکتهای دانشبنیان به حداقل ٤۰ درصد از تولید ناخالص داخلی، میتوانیم خود را بهعنوان یک اقتصاد بزرگ دانش محور در سطح جهان معرفی کنیم.
اقتصاد دانشبنیان بر تولید بر مبنای فناوری و دانش داخلی تکیه دارد. کشوری که نتواند تولیدات خود را بر اساس اقتصاد دانشبنیان سامان بدهد قطعاً به سمت وابستگی بیشتر و اسارت در چنگال نظام سلطه حرکت خواهد کرد. تصور کنید که به دلایل منطقی مقرر شده از لامپهای کم مصرف به جای لامپهای رشتهای و تنگستن استفاده شود، اما از آنجا که فناوری تولید لامپهای کم مصرف در اختیار ما نیست مجبور به خروج هنگفت ارز از کشور برای واردات تجهیزات و فناوری تولید اینگونه لامپها خواهیم شد، اما به محض انتقال تکنولوژی و ایجاد سامانه جدید تولید، با تولید لامپهای ال. ای. دی مواجه شده و با ورشکستگی، خسارت سنگین به نظام و بخش خصوصی تحمیل میشود. همین مثال کافی است تا بدانیم که در دنیای تولید باید از زمان و ذائقههای موجود جلو زده و به تولید ذائقههای جدید بپردازیم.
ما نمیتوانیم تولیدی داشته باشیم که بر مبنای نیاز روز و استفاده از فناوریها، ابزارها و تجهیزات روز نباشد. ویژگیهایی نظیر «نوآوری و بدیع بودن»، «کیفیت کالا»، «به روز بودن»، «مبتنی بر نیاز مشتری»، «ذائقهسازی»، «پیشدستی در بازار»، «سرعت توزیع کالا»، «تنوع و منطبق با سلایق»، «پایین آوردن هزینهها و پایین بودن قیمت»، «رقابت پذیری»، «آسانی مصرف»، «استفاده بهینه از منابع»، «استفاده بهینه از سرمایه»، «پشتیبانی و خدمات سریع و مناسب» و «پاسخگویی به مشتری» از مؤلفههای اصلی و بنیادین اقتصاد دانشبنیان است. شرکتهای فناور و دانش بنیان با تکیه به مؤلفههای مذکور و با تولید محصولات دانشبنیان، میتوانند موجب خودکفایی و عدم وابستگی به کشورهای دیگر و مقابله با تحریمهای ظالمانه شوند.
از معضلات اقتصادی کشور تعطیلی بیش از ۶۰ درصد از کارخانجات و بنگاههای تولیدی به دلایل مختلف از جمله «فرسودگی فناوری به کار گرفته شده»، «وابستگی در فناوری به بیگانگان و مشکل تحریم» و «فقدان تحقیق و توسعه (R&D)» است و همه این موارد در اقتصاد دانشبنیان قابل حل سریع است. تنها راهحل مشکل صنایع فرسوده و ورشکسته کشور، متصل کردن آنها به شرکتهای دانشبنیان و یا مجهز کردن آنها به تکنولوژی و دانش بنیان کردن آنها است. اما امروزه در حالیکه تقریباً تمام مردم از نرم افزارهای دانشبنیان داخلی استفاده میکنند و زلف زندگی مردم به این شرکتها گره خورده است میتوان گفت یکی از اصلیترین مشکلات توسعه اقتصاد دانش بنیان در کشور مشکل فرهنگی است و مادامی که مطبوعات، رسانههای خصوصی و دولتی کشور، صاحبان قلم و منبر و دستگاههای مسئول فرهنگی کشور و خاصه رسانه ملی بر اساس برنامه ریزی جامع وارد میدان نشده و اهمیت چیستی و چرایی شرکتهای دانشبنیان و نقش آنها را در «اقتصاد»، «رشد و توسعه کشور»، «کارآفرینی و اشتغالزایی»، «خنثیسازی تحریمها»، «جلوگیری از خام فروشی» و «ایجاد ارزش افزوده» مبتنی بر عزت واقتدار ملی را برای مردم تبیین نکنند و دستگاههای اجرایی وارد این میدان نشوند قطعاً در آینده نیز شرکتهای دانشبنیان موفق به تأمین و تحقق سهم خود از تولید ناخالص داخلی نخواهند شد و باز هم تحقق صد درصدی شعار سال به آرزوی دست نایافتنی تبدیل خواهد شد.
****************
آفتاب یزد**
درباره قانون رتبهبندی معلمان / جعفر بای
قانون رتبهبندی معلمان که همراه با مبارزات و جنبشهای اعتراضی این طبقه آگاهیبخش جامعه در حال طی آخرین مراحل خود میباشد در واقع دچار یک ایراد اساسی در نوع نگرش میباشد؛ عنوان رتبهبندی بیشتر ناظر بر نهادینهسازی شایسته سالاری یا نگاه تشویقی به سوی ایجاد انگیزش لازم جهت علاقه مندی به فعالیت و تلاش در این شغل میباشد. در واقع این قانون میخواهد معلمین را به معلم واقعی، خوب و درجه یک بودن سوق دهد،لذا سعی دارد که با اعمال سیاستهای تشویقی و ایجاد انگیزش لازم، خلاقیت را که شالوده اساسی این شغل است احیا کند و یا معلمین را نسبت به این شغل کوشا، فعال و علاقه مند نماید تا بتوانند با ایجاد یک رقابت سالم با همکاران و انجام فعالیتهای جدید بر اساس آموزههای علمی، تحقیقاتی و پژوهشی و کسب مهارتهای لازم و اجرای الگوهای مناسب و مطلوب تدریس از طریق رقابت درست و دقیق در بین همکاران در رتبه و جایگاه برتری قرار گیرند. این قانون به دنبال ایجاد جَو مناسب برای معلمان جهت داشتن کارنامه عملکرد بسیار درخشان با انجام کارهای حرفهای، فنی و فوقالعاده علمی در راستای روانشناسی یادگیری میخواهد تکنیکها و مهارتهای لازم در حوزه یادگیری را برای معلمان ترویج دهد تا آنان بتوانند با شاخصهای کمی و کیفی، دانش و مهارت و تخصصهای لازم را کسب کرده و بتوانند یک معلم خوب و مناسب باشند. اما چون همراه با اعتراض کاهش حقوق و سختی معیشت بود معالاسف این نگاه تشویقی به اعمال سیاست ترمیمی حقوق پرداخته؛ یعنی ابتدا به میزان داشتههای موجود در خزانه مبلغی تخصیص داده شده و قانونی که میخواهد شایستگی را تقویت کند متاسفانه صرفا به ترمیم حقوق بسنده کرده است. این یک انحراف بزرگی است که در خصوص این قانون تا کنون اتفاق افتاده است. اما یکی از اشکالات اساسی که از دیرباز در کشور ما باب شده است و ما را دچار انحراف دیگری نموده مسئله وارونگی آموزش است. در طول تاریخ و در همه دنیا همیشه بزرگان به کوچکترها میآموزند اما معالاسف در وارونگی آموزش کوچکترها آموزنده بزرگسالان میباشند. به عنوان مثال در طرح اجرای همیار پلیس که مبنای آن تضعیف خانواده بود و نتیجه آن به متلاشی شدن خانواده میانجامید، فرزندان خردسال را ترغیب و تشویق مینمود تا با نظارت دقیق نسبت به عملکرد پدران خویش گزارشهای منفی و تخلفات آنها را به پلیس گزارش دهند. خب پلیس میتواند از ابزارهای مناسب و بهتر دیگری استفاده کند نه از ابزار فرزند علیه پدر. در این قانون نیز متاسفانه یکی از عناصر ناظر و اثر بخش در تعیین رتبه معلمان، دیدگاه و نظر دانشآموزان است که دانشآموزان نسبت به عملکرد معلمان در واقع نمره بدهند. اگرچه در سطح دانشجویی شاید این اشکال کمتر باشد چون دانشجویان در مرتبهای از رشد قرار دارند که میتوانند قضاوت درستتری نسبت به عملکرد اساتید داشته باشند ولی در آموزش و پرورش اگرچه معلمان هیچ گونه نگرانی نسبت به این مسئله ندارند ولی نفس این کار اشکال دارد و همان وارونگی آموزش را میتواند دوباره حاکم کند. در واقع قصد داریم اشتباه را مجددا در قامت و فرم جدیدی تکرار کنیم و میخواهیم این بار دانشآموزان را نسبت به معلمان ناظر، قضاوتکننده یا نمرهدهنده قرار دهیم. به نظر میرسد اشکالات این قانون هنوز که در مرحله طراحی و تدوین است و به مرحله اجرا نرسیده قابل اصلاح است. هم اکنون ضرورت دارد نسبت به اصلاح این موارد یعنی تعیین شاخصهای درست برای ایجاد انگیزشهای لازم جهت اعمال معیارها و ملاکهایی در راستای حرفه معلمین که بتواند دقیقا عملکرد معلم را با معیار درستتری بسنجد و معلم را در رتبهای قرار دهد که به واقعیت نزدیک باشد و مستحق کسب آن جایگاه است اقداماتی صورت گیرد. در چنین حالتی معلم نیز با رضایت شغلی بهتری میتواند به فعالیت خویش ادامه دهد و به دنبال خلاقیت و نوآوریهایی که در این شغل پایان ناپذیر است بپردازد.
********************