علمای لغت، سه معنا برای کلمۀ «قدر» در نظر گرفته اند: قدرت و توانایی، تنگ گرفتن، تقدیر و اندازه گیری. طبرسی در مجمع البیان دربارۀ آن میگوید: قدر آن است که شئ با شئ دیگر بدون زیاده و نقصان، مساوی باشد. یعنی خداوند، آن شئ را بر مقداری که مصلحت اقتضا می کند، قرار دهد. در المفردات راغب، تقدیر به دو وجه تقسیم شده است: بخشیدن قدرت و توانایی به اشیاء، قرار دادن شئ به وجهی مخصوص در اندازه ای معیّن، به صورتی که حکمت خداوند اقتضا کرده باشد. مانند قرار دادن نخل خرما در هستۀ آن به طوری که میتواند نخلی را برویاند یا حرکت ماه در منازل خودش در آسمان که در حرکت خود به دور زمین، در محلهای مخصوص قرار میگیرد. از جمله قدرهایی که برای انسان گذاشته شده، عبارت است از این که: انسان باید در اجتماع زندگی کند و با ازدواج نسل خود را زیاد کند، یا خداوند در هر عصری، رسولانی را بفرستد تا انسانها را به صلاح و فلاح دعوت کند و اگر کسی دعوت آنها را نپذیرد به شقاوت دچار شده و در ضلالت و گمراهی قرار خواهد گرفت.
استعمال کلمۀ «قدر» در شب قدر، از باب معنای دوم است. خداوند بهترین سرنوشت را برای یک سال انسان، مطابق با حکمت خویش در نظر گرفته و آن را محکم مینماید. در آیۀ 38/احزاب « کانَ امرُ اللّهِ قَدَراً مَقدُوراً» نیز اشاره به قضا و حکم الهی در لوح محفوظ و حالات پیاپی تقدیر و حادث شده در سرنوشت انسان دارد. آیۀ 3/اعلی«والّذی قَدّرَ فَهَدی» نیز نشان میدهد خداوند آن چه را مصلحت انسان در هدایت اوست، به او بخشیده است.
بنابراین «قدر» در تقدیر، دلالت بر معنای نهایت و حد کمال چیزی دارد که همان کمیّت کامل آن چیز است. مطابق با این معنا، قدر انسان در حکمت خداوندی، منطبق با انسان کامل است. خداوند سبحان، برای تبدیل انسانی که از طبیعت مادی با تمام وابستگیها و فطرت الهی تشکیل شده به جانشین خود در زمین که بتواند امانت الهی را ادا کند، وسایل لازم را در اختیار او قرار داده است. انسان در شب قدر میتواند در این اندازهگیری که او را در مسیر هدایت قرار دهد، نقش داشته باشد. این گونه تقدیر در انسان، میتواند دو وجه داشته باشد: تفکر و اندیشه در کار بر حسب نظر عقلی و بنای کار بر آن نظر و اندیشه که تقدیری پسندیده است، تفکر و اندیشه بر حسب آرزو و شهوت و میل که مذموم و ناپسند است. مانند آیۀ 24/قمر« وَ غَدَوا عَلی حَردٍ قادِرین»که صاحبان باغ در فصل برداشت میوه، عزم کردند که چیزی از میوههای باغ را به فقرا ندهند و این تقدیر و اندازهای بود که بر مبنای خواسته های نفسانی و هوا و هوس، دنبال میکردند.
شب قدر که در لسان قرآن از هزار ماه بهتر معرفی شده است، چنین نقشی را در سرنوشت انسان بازی میکند. در این شب که ملائکه و روح به زمین نازل میشوند و در حقیقت شب اتصال زمین و آسمان است، سرنوشت هر امری که در طول سال باید به اجرا گذاشته شود، مانند: طول مدّت زندگی شخص، رزق و نیازهای فرد در طول یک سال و حوادث یک سال جهان برابر با حکت خداوندی مشخّص میشود. همان طور که امام باقر(ع) فرمودند در آن شب هر حادثهای که باید در طول آن سال واقع شود، تقدیر میگردد، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، چه فرزندی که قرار است متولّد شود و چه اجلی که بنا است فرا رسد و یا رزقی که قرار است تنگ یا وسیع گردد. پس آن چه در این شب مقدّر و قضایش رانده شود، قضایی است حتمی، ولی در عین حال مشیّت خدای تعالی در آنها محفوظ است.
نکته ای که باید مورد توجّه قرار گیرد آن است که شأن شب قدر وابسته به حوادثی که در آن اتّفاق افتاده، نیست. در حقیقت، ولو آن که نزول قرآن حادثۀ بزرگی در طول تاریخ بوده و نقش هدایتی ویژه دارد، اما قرآن چیزی جز انذار نیست و انذار در طول تاریخ وجود بشر در زمین وجود داشته است. بنابراین شب قدر به دلیل نزول قرآن شب قدر نشده و از دوران انبیای گذشته شب قدر وجود داشته است.
نکتۀ دیگر در مسئلۀ تقدیر، آن است که چون در سورۀ قدر،آیۀ « تَنَزّلُ الملائکه و الرُّوح» با فعل مضارع آمده است، نشان میدهد که نزول فرشتگان و روح که فرشتهای برتر از فرشتگان دیگر است، استمرار و دوام دارد. به این معنا که تقدیر و تفسیر امور هر سال، نه تنها بر قلب پیامبر اکرم(ص) و انبیای سلف نازل میشده است، بلکه بر قلب ولیّ امر هر زمان نازل میشود. در حقیقت وقتی نزول ملائک استمرار داشته باشد، مهبط آن ها هم باید حاضر باشد و آن چیزی جز قلب ولیّ امر نیست. در حقیقت از این آیه میتوان استمرار امامت را نیز متوجه شد.
بنابراین آن چه در تقدیر شب قدر اهمیّت دارد، توجّه مؤمنین به این مطلب است که عوامل هدایتی یک سال آنها مطابق با حکمت خداوند، طراحی و به تفصیل بر قلب ولیّ زمان نازل می شود. لذا افراد باید آن چه در نظر و عمل می توانند، به کار بگیرند تا سعادت یک سال خود و جامعۀ مسلمان را از خداوند درخواست کنند. در این ضمن، به این نکته نیز عنایت داشته باشند که در تقدیر این سرنوشت، دست خداوند بسته نیست و این از عقاید یهود است که دست خداوند را در سرنوشتی که خود برای انسانها رقم زده است، بسته میدانند. آیۀ 64/مائده می فرماید: « وَقالَتِ الیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغلُولَه» بلکه، ولو قضای حتمی برای یک سال کسی در نظر گرفته شده باشد، ولی مشیّت خداوند جاری است و بر اساس علل و عوامل قضای الهی هم قابل تغییر است. لذا در آیۀ 77/فرقان می فرماید: قُل ما یَعبَؤُ بِکُم لَولا دُعاؤُکُم اگر دعا و ناله و زاری شما نبود، خداوند چه توجّهی به شما داشت.» پس اگر انسان توجّه دائمی به خداوند داشته باشد، هم تقدیر یک سال او در شب قدر مطابق با مصلحت و هدایت او بسته میشود و هم اگر کوتاهی از طرف انسان صورت گرفت، جای ناامیدی وجود ندارد و خداوند برابر با نوع ارتباط انسان با خودش، تقدیر انسان را عوض میکند.