صبح صادق >>  پرونده >> پرونده
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۳۳۷۶۰۱

در فراق عبد خدا

یکی از دلایل موفقیت‌ استاد سیدعبدالله فاطمی‌نیا، مانند اسلاف خویش این بود که همان اول هدف خود را مشخص کرد و تمام توانش را برای رسیدن به آن به‌کار برد[...]
پایگاه بصیرت / سیدحسین خاتمی‌خوانساری
یکی از دلایل موفقیت‌ استاد سیدعبدالله فاطمی‌نیا، مانند اسلاف خویش این بود که همان اول هدف خود را مشخص کرد و تمام توانش را برای رسیدن به آن به‌کار برد. هدف ایشان تأمین نیازهای معنوی و معرفتی مردم بود با حضور در کنارشان و حضور در قلب‌شان. او مانند علمای قدیم که همیشه در کنار مردم بودند، در دسترس مردم بود و این ویژگی مطلوب باعث می‌شد سخنانش و توصیه‌هایش در دل و جان مردم بنشیند. شاید مهم‌ترین دلیلش این بود که زندگی سیدعبدالله با مردم هیچ تفاوتی نداشت که نیاز باشد برای مخفی ماندن بخشی از زندگی‌اش از مردم فاصله بگیرد. اینکه او را آشنا به جامعه و اجتماع می‌دانند هم از همین خلق او سرچشمه می‌گیرد. او قائل به ارتباط چهره به چهره بود و کمتر می‌خواست از پشت تریبون‌ها و برنامه‌های تلویزیونی با مردم سخن بگوید. به قول استاد عزیز شیخ محسن قرائتی: «کسی که می‌خواهد فردی را به راه خلاف بکشاند از فضای مجازی استفاده نمی‌کند، بلکه ارتباط چهره‌ به چهره می‌گیرد ما هم باید برای تبلیغ راه درست به این نحو ارتباط بگیریم.» اینکه در کوچه پس کوچه‌ها دیده شوی و آماده پاسخ به سؤالات و برآوردن نیازهای مردم باشی، کار بسیار مشکلی است؛ اما استاد فاطمی‌نیا این سختی‌ها را به‌جان می‌خرید تا باری از دوش مردم بردارد. 
ایشان مخاطب‌شناس خوبی بود و به‌جای آنکه برای مخاطب مجازی صحبت کند و به کسانی‌که پای منبر او نیستند توصیه‌هایی داشته باشد، با مخاطب واقعی خود که از رفتار و گفتارش خبر دارد، سخن می‌گفت. او می‌دانست که مخاطبانش با حضور در محافل و مجالس مذهبی و معنوی ذخیره ارزشمندی از معنویات دارند و نباید آن ‌را به‌ راحتی از دست بدهند؛ پس باید از رفتاری که باعث می‌شود این مخزن نشتی پیدا کند، جلوگیری کند. به‌همین دلیل قسمت اعظمی از سخنانش شامل رفع این ایرادات بود. او می‌گفت: «می‌خواهی با خدا رفیق شوی...؟ اول از زبان شروع کن؛ زهرمار نریز. پرخاش نکن. عصبانی نشو. غیبت نکن. نمازهایت را هم که الحمدلله می‌خوانی؛ ببین چقدر ساده است. امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرمایند: خدایا، کسی که می‌خواهد پیش تو بیاید راهش کوتاه است.» یعنی می‌شود که نماز خواند، اما با خدا رفیق نبود. می‌شود که مسجد و هیئت آمد، ولی مسجد و هیئتی نبود. پس لزوم بهره کافی از مسجد و مجلس روضه را در رفع ایرادات اخلاقی می‌دانست و بنا داشت آن ‌را رفع و دفع کند. 
این عارف سالک مرتب جوانان را خطاب قرار می‌داد و سعی داشت در همین ایام جوانی اخلاق آنان را در مسیری درست قرار دهد. او می‌گفت: «جوان عزیز، اگر عروج می‌خواهی و می‌خواهی به‌جایی برسی از خانه خودتان شروع کن، دل مادر و پدر را شکستی، برو درستش کن.» از نظر فاطمی‌نیا راه همیشه برای بازگشت باز است، در کلام او هیچ‌گاه ناامیدی دیده نمی‌شود، سعیش توصیه و ترغیب است برای جبران اشتباهات و به‌دست آوردن دل‌هایی که رنجیده است. او می‌گفت: «دست مادر که بالا می‌رود، بلاها از شما دفع می‌شود. می‌فرمودند حیف است سر مسائل جزئی مادرها را برنجانید، یک اخم به پدر و مادر آدم رو صد سال عقب می‌اندازد. مهمان سفره امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) باشید.» این عالم زحمت کشیده نمی‌خواست با ترساندن جوانان آنها را به سمت خدا بکشاند؛ پس در انتخاب کلماتش سعی می‌کرد دل افراد را درگیر موضوع کند تا با همراهی دل به‌سراغ فکر برود. شاید می‌توانست به‌جای کلمه «حیف است» کلمه دیگری به‌کار ببرد که مخاطبش را تکان بدهد و با ترس او را به اشتباه جبرانش تشویق کند، در حالی‌که می‌دانست انسان‌ها همیشه برای رفع ترس‌شان تدبیر می‌کنند، نقشه می‌کشند، ایستادگی می‌کنند و حتی اختراع می‌کنند؛ پس ترساندن شیوه خوبی برای عمق بخشیدن به مسائل اخلاقی و معنویات نیست. 
استاد فاطمی‌نیا حتی نمی‌خواهد مخاطبش دچار کبر و غرور شود. نمی‌خواهد که عمل کم خود را زیاد ببیند. مخاطبش باید بداند که هرقدر هم مذهبی باشد، مسجدی باشد و معنوی باشد، باز هم نباید خود را یک مؤمن ایده‌آل فرض کند. نباید موفقیت‌های معنوی‌اش را از خودش و زحمت خودش یا قدرتش ببیند. او می‌فرمود: «یکی از ارکان عبودیت این است که ما همیشه خود را بدهکار خدا بدانیم. اعمال خود را اگر مهم بدانیم از کیفیت آن کم می‌شود؛ باید همه‌ اعمال‌مان را ناچیز بدانیم. همه‌ این کارها وظیفه است، ما کاری نکرده‌ایم؛ هرچه هست تفضل خداست.» یک مؤمن واقعی هر دستاوردی را به پرورگار خود نسبت می‌دهد. ایشان با فهم این مهم می‌گفت: «ما هیچ‌کاره هستیم. اگر خودت را هیچ‌کاره بدانی، همه کاره می‌شوی، ولی اگر خودت را همه کاره بدانی هیچ می‌شوی...» شاید برای هر کسی حفظ دستاوردهای معنوی مخاطب مهم نباشد؛ ولی او می‌خواهد برادران و خواهران دینی‌اش از هر آفتی دور باشند. همان آفاتی مانند عجب و کبر و غرور که می‌تواند هر زاهد پارسای سالکی را در کمترین زمان از عرش به فرش تنزل دهد. 
بندگی خدا از نظر سیدعبدالله بندگی کامل است و باید بنده با خدا رفیق شود و انس بگیرد. بنده باید به خدا اعتماد کند و مدام خدا را در قلب خود جست‌وجو کند تا اگر کمترین فاصله‌ای احساس کرد، آن ‌را جبران کند. سید می‌گفت: «اگر گناه می‌کنی و غصه می‌خوری هنوز از چشم خدا نیفتاده‌ای. اما اگر گناه می‌کنی و میگی مهم نیست قطعا از چشم خدا افتاده‌ای. بترس که دورت خط کشیده باشند. یعنی چی مهم نیست؟! مولای‌مان امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) فرمود: بدترین گناه گناهی است که صاحبش به چشم حقارت به آن نگاه کند.» او در میان حقوق و اعمال قسمتی را با اهمیت جلوه نمی‌داد و قسمتی را بی‌اهمیت، اما در مورد حق‌الناس تأکید بیشتری دارد. آیت‌الله فاطمی‌نیا می‌فرمود: «مواظب دل‌ها‌ باش، اگر یک دل را بشکنی، گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب می‌مانی، هفتاد سال نگهت می‌دارند که یک قدم جلو نروی.» یکی از مهم‌ترین تصاویری که در ذهن مردم از ایشان شکل گرفته، احترام به پرچم، منبر و مجلس امام حسین(ع) است. ایشان خود را مقید می‌دانست که منبر و پرچم مجالس اهل بیت(ع) را ببوسد و خود را با آن متبرک کند و با این کار روح خود را جلا دهد. این فرزند حضرت زهرا(س) تمام تلاشش را به‌کار برد تا به ما بگوید بنده خدا شدن خیلی ساده است؛ ساده‌تر از بنده شیطان شدن؛ بی‌دردسرتر و با آرامش بیشتر؛ کاش این حرفش را باور کنیم تا آن لحظاتی که مهمان اهل بیت(ع) است ما را هم دعا کند. از خداوند بلندمرتبه علو درجات را برای این بنده مهربانش خواستاریم.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات