چهل و اندی سال از پیروزى انقلاب و برپایى نظام جمهورى اسلامى به رهبری معمار کبیر انقلاب میگذرد؛ اما هنوز محور اصلى تبلیغات خشمآلود دشمنان انقلاب و نظام اسلامی ایران، دشمنى با امام، آرمانها و مکتب سیاسی ایشان است. دشمنان انقلاب مهمترین هدف خود را حتی پس از گذشت چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب این قرار دادهاند که با هزاران ساعت برنامهریزى و برنامهسازى در رادیو و تلویزیون و فضای مجازی از سوى محافل صهیونیستى و استکبارى، شخصیت امام خمینی(ره) و انقلابی را که به رهبری ایشان به پیروزی رسید و مشتی بر دهان آنان شد، زیر سؤال ببرند. البته جز این چارهاى هم ندارند؛ زیرا عامل مهم تسلیمناپذیرى و ایستادگى ملت ایران در راه پر افتخار خود، فلسفه سیاسى و مکتب سیاسى امام خمینی(ره) بوده است؛ مکتبی که با شاخصههای منحصر به فرد از اشرافیگری و اختلاف طبقاتی ابراز انزجار میکند. برای بررسی بیشتر شاخصههای این مکتب نظری و عملی با دکتر غلامرضا خواجه سروی، استاد دانشگاه و کارشناس سیاسی به گفتوگو نشستهایم.
* شاخصههای مکتب سیاسی حضرت امام(ره) از منظر شما چیست ؟
اولین شاخصه مکتب امام بحث خدامحوری و توحیدمحوری آن است که به مثابه مهمترین شاخصه این مکتب مطرح است؛ این شاخصه به منزله زیربنایی مهم برای سایر ویژگیها و شاخصههای این مکتب سیاسی مطرح است و به عبارتی شاکله همه ابعاد مکتب سیاسی امام است و بقیه شاخصهها به نوعی زیرمجموعه این شاخص هستند.
پس از خدامحوری، شاخصه بعدی مکتب امام(ره) بحث مردممحوری یا انسانمحوری است. نکته مهم در اینجا این است که حضرت امام(ره) انسانی را شاخص میدانند که در عرض خداوند قرار ندارد، بلکه در طول خداوند قرار دارد. این انسان ویژگیهای خاصی دارد که مهمترین آن ویژگی خلیفه خدا بودن به معنای جانشین خداوند بر روی زمین و مجری احکام الهی بر روی زمین و در حقیقت نمودی از سلسلهمراتب آفرینش جهان است که این انسان به منزله محور بعدی قرار میگیرد.
شاخصه بعدی که در این مقطع قابل مشاهده است، بحث مهم امامتمحوری است که اینجا به مثابه یک شاخص بسیار مهم خود را نشان میدهد. این اصل بسیار مهم است؛ چرا که مکتب سیاسی امام خمینی(ره) به طور کلی ادامه مکتب سیاسی امامت و امامان معصوم در عصر غیبت است. بنابراین این هم شاخص بسیار مهمی است که محوریت داشته و در این مکتب قابل مشاهده است.
یکی دیگر از شاخصههای سیاسی مکتب حضرت امام(ره) بحث مهم صفبندی یا ترسیم مرز بین کسانی است که این مکتب را به طور کلی میپذیرند و کسانی که با این مکتب دشمنی میکنند و در جبهه برانداز قرار میگیرند. این مرزبندی از لحاظ مکتب سیاسی و گروهها و افراد و به طور کلی جریانهای سیاسی که این مکتب را میپذیرند، کاملاً مشاهده میشود ولو اینکه از لحاظ مبانی و اعتقادی هم این مکتب را نتوانند قبول کنند؛ با دشمنان این مکتب مرزبندی دارند.
شاخصه دیگر مکتب سیاسی امام خمینی(ره) بر اساس مواردی که تاکنون عنوان شد جذب حداکثری و دفع حداقلی تمامی کسانی است که دل در گرو توحید و حفظ منافع انسانها دارند. در حقیقت این بیان دیگری از آیه شریفه قرآن است که یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام را «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» تلقی میکند که اینجا و در این مکتب سیاسی هم نمود آن را میبینیم.
یکی دیگر از شاخصههای مکتب امام خمینی(ره) نبود هیچگونه فاصلهای بین مردم و نظام امامت است که نظام امامت بر دوش مردم استوار بوده و لذا فاصلهای بین این دو به طور کلی نقض میشود و در حقیقت آنچه در اینجا به منزله ولایت فقیه مطرح میشود، تداعیکننده همین شاخصه است. شاخصه دیگر مکتب ولایت فقیه نشاندن ولیفقیه به جای امامت در عصر غیبت است و در حقیقت قرار دادن آن به مثابه ابزاری مهم برای اجرای اصل امامت در عصر غیبت امام معصوم و همچنین مجری قرار دادن ولیفقیه برای اجرای احکام الهی است.
یکی دیگر از ویژگیهای سیاسی مکتب امام خمینی(ره) اختیارات سیاسی فوقالعادهای است که در این مکتب ولیفقیه در عصر غیبت پیدا میکند و همه اختیاراتی که رسول خدا و امام معصوم دارند، ولیفقیه در عصر غیبت از آن برخوردار میشود تا بتواند با این قدرت فوقالعاده و تمام عیار تمامی احکام الهی را اجرا کند. بنابراین، در این مکتب ما از طرف خدا این توفیق را داریم و از طرف دیگر مردم را داریم که این مردم تعریف خاص خودشان را دارند. بنابراین تمام تلاش این مکتب این است که نظامی براساس توحیدمحوری و خدامحوری روی کار میآید هم ایجاد و هم بقایش بر دوش مردمی قرار داشته باشد که آن را میپذیرند و به پای آن ایستادهاند. این مسائل در مکتب حضرت امام قابل مشاهده است. یکی دیگر از شاخصههای مهم دیگر پویایی این مکتب در تمامی عصرها و زمانها و توقف نداشتن آن و عدم بن بست در این مکتب سیاسی است که مرتبه بسیار مهمی است و حرکت آن دائمی و همیشگی بوده و عملاً هیچگاه در بن بست قرار نمیگیرد و سکونی در آن ایجاد نمیشود و برای کوتاهمدت، بلندمدت و میانمدت است. البته شاخصههای فرعیتری هم در این زمینه وجود دارد که شاید در این گفتوگو خیلی نباید به آن بپردازیم، چون بحث مفصلی دارد، ولی اهم قضیه این است و نقطه پایانی که در این زمینه قابل مشاهده است جدای از آنچه تا کنون گفتهایم، عملاً یکی از شاخصههای مهم این مکتب توسل جدی به اصل نه شرقی و نه غربی هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی است که عین عبارت حضرت امام(ره) است.
* فرمودید یکی از شاخصههای مهم مکتب امام(ره) «مردمی بودن» آن و شاخصه مهم دیگر «ولایت فقیه» است که مخالف اشرافیگری است. نقش این بینش متعالی را در جلوگیری از اشرافیگری مسئولان و سایر مردم چطور ارزیابی میکنید؟
مسائل گفته شده نشان میدهد، در مکتب امام خمینی(ره) عملاً نباید فاصلهای بین حاکمان و مردم وجود داشته باشد. وقتی میگوییم رابطه ولایت فقیه با مردم، یعنی این یک رابطه مودت و دوستی و در حقیقت نزدیک بودن به یکدیگر است و بنابراین عملاً اشرافیگری و تظاهر به کلیه اموری که این فاصله را ایجاد میکند، اینجا منتفی است.
البته نکته ظریفی اینجا وجود دارد که سلسلهمراتبی که در جامعه وجود دارد از باب تخصص و تعهد و پاداشی که مردم به سبب تلاششان به دست میآورند که طبیعی هم است، اینها به این معنا نیست که اینها نباید وجود داشته باشد. طبیعتاً هر کسی که بیشتر تلاش کند، در این دنیا طبق آیات شریفه قرآن پاداش بیشتری را به دست خواهد آورد و آن چیزی است که هم طبق فرمایش قرآن و هم روال طبیعی دنیا اتفاق میافتد.
چیزی که اینجا نهی میشود و نباید وجود داشته باشد، این است که این اصل سلسلهمراتب نباید موجب ایجاد اشرافیگری در یک جامعه اسلامی به مثابه پدیدهای شود که میتواند فاصله و طبقات اجتماعی کاذب ایجاد کند. با این تفکری که حضرت امام(ره) داشتند، این سلسلهمراتب موضوع پذیرفته شدهای است؛ اما اشرافیگری که از ریشه بزرگیفروشی و فخرفروشی است، عملاً اینجا جایی ندارد؛ چون در اینجا همه بندگان خدا حساب میشوند و در این مکتب سیاسی به منزله مظهری از آفرینش الهی به حساب میآیند. اگرچه ممکن است جایگاههای گوناگونی داشته باشند؛ اما در نهایتا در این مکتب هم چنین چیزی پذیرفته نیست. شاید این سؤال پیش بیاید که اگر نیست، چرا جامعه ما دچار این مسئله است؟ جواب آن این است که مکتب سیاسی امام خمینی(ره) و به ویژه قانون اساسی جمهوری اسلامی و آموزههای نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از این تفکر است، متأسفانه در جامعه ما هنوز پیاده نشده است. بنابراین هنوز مظاهر به جا مانده از نظام سلطنتی و طاغوت در جامعه ما وجود دارد؛ چرا که به هرحال جامعه ایران بیشتر از 6 هزار سال تحت تسلط پادشاهان بوده و خیلی از بنیانهای فرهنگی آن در این اعصار ایجاد شده است. بنابراین با این 43 سال و این همه اتفاقات پیش آمده این تفکر خیلی ساری و جاری نشده است. آن چیزی که ما میبینیم تفاوت زیادی با تفکر حضرت امام دارد که باید برای تحقق آنها گام برداریم.