ورود «نخستوزیر» امام(ره) به صحنه رقابتهای انتخاباتی از شکلگیری رقابت انتخاباتی متفاوت از گذشته حکایت داشت[...]
ورود «نخستوزیر» امام(ره) به صحنه رقابتهای انتخاباتی از شکلگیری رقابت انتخاباتی متفاوت از گذشته حکایت داشت. میرحسینموسوی هر چند در روزگاری از صحنه قدرت کنار رفته بود که چندماه قبل از آن به دلیل استعفا از جایگاه نخستوزیری با عتاب و انتقادات جدی امام و ملت مواجه شده بود، اما گذشت 20 سال از آن زمان و دو دهه فراقت از قدرت، موجب شده بود تا چهره مثبتی از او در ذهن جوانانی که حیات سیاسی دهه 1360 را تجربه نکرده بودند، شکل گیرد و او از جایگاه «نخستوزیر امام» وارد صحنه رقابتهای انتخاباتی شود. به ویژه آنکه یک جریان سیاسی برای رسیدن به قدرت در صف حامیان موسوی قرار گرفته و از او به عنوان یک ناجی نام میبرد! و به این ترتیب، فتنه 88 با تحریفکنندگان خط امام(ره) کلید خورد.
موسوی در کلام انتخاباتی خود به طور مستمر از حضرت امام مایه گذاشت و تلاش کرد خود را منادی «خط امام» معرفی کند و کلامی نبود که در آن به نحوی از امام یاد نکرده باشد. این در حالی بود که بین ادعای او و رفتار و عمل سیاسی او فاصله بسیار بود و فتنه که او پرچمدارش شد، نسبتی با امام راحل نداشت.
کافی است مروری بر کلام و مرام امام داشته باشیم تا پذیرش جایگاه شورای نگهبان به عنوان فصلالخطاب در انتخابات، پذیرش کلام رهبری به عنوان فصلالخطاب مناقشات سیاسی، تسلیم شدن در برابر قانون، خضوع و پذیرش خواست و رأی ملت، اعراض از وحدتشکنی و ایجاد اختلاف در جامعه، پرهیز از ایجاد آشوب و بلوا، ضرورت مرزبندی با بیگانگان را به منزله اصول و ارکان فعالیت سیاسی در جامعه اسلامی مورد توجه قرار دهیم و با داشتن این معیارها، انحراف موسوی و جریان حامیان او از این اصول اساسی خط امام(ره) را ارزیابی کنیم.
تأکید بخشی از حامیان فتنه 88 بر خط امام(ره)، سناریوی مافیایی بود که از سوی ایشان دنبال میشد. این جریان به خوبی میدانست که اکثریت قابل ملاحظه جامعه همچنان تعلقات روحیـ عاطفیـ عقلانی شدیدی به امام داشته، و این جریان برای آنکه بتواند از میان آنها نیز برای اردوگاه فتنه عضوگیری کند، بدون شک باید خود را پرچمدار خط امام معرفی کند.
به همین دلیل بود که بسیاری از منسوبان به امام را گرد سران فتنه آورده بودند، تا به این لشکرکشی جریان حقیقی خط امام را به انزوا کشانده و خط امام بدلی را جایگزین آن کنند!
البته این جریان از یک معضل جدی رنج میبرد و آن هم آنجایی بود که در تقسیم کار کودتای مخملی، سهم بزرگی هم به جریان اپوزیسیون و ضدانقلاب و برانداز داده شده بود که بین آنها و امام نسبتی وجود نداشت و بخشی از اینها حاضر نبودند منافقانه خود را از دوستداران امام معرفی کرده و مشی و مرام خود را مبتنی بر هنجارهای مکتب امام سامان بخشند! به همین دلیل، هر چند به تقاضای فتنهگران در مراسم بزرگداشت روز قدس شرکت میکردند، اما حاضر نبودند روزهدار باشند! لذا با بطری آب به دست در برنامه حاضر میشدند. یا آنکه در نماز جمعه تهران برای حمایت از مرحوم هاشمی با دستبند سبز حاضر شدند، اما نمیدانستند که نماز را به صورت مختلط و با کفش نمیتوان اقامه کرد!
البته طیف رادیکال این جریان بیش از این تاب نیاورد و در روز دانشجو (16 آذر) در دانشگاه تهران تمثال مبارک حضرت امام(ره) را به نشانه اعتراض به جمهوری اسلامی آتش زد و از چهره مافیایی خود پرده برداشت. همین جریان بود که سرانجام سرقت بزرگ نام «حامیان خط امام» از سوی فتنهگران را بر ملا کرد و آخرین نقشه اصحاب فتنه برای فریب افکارعمومی با بهره بردن از ایام محرم، با هدف متهم کردن نظام اسلامی به استبداد و خودکامگی را نقش بر آب کرد.
حامیان این جریان که به مذهب و مقدسات مذهبی اعتقادی نداشتند، در روز عاشورا با توهین به ساحت مقدس اباعبدالله(ع) و مراسم عزاداری خاندان عصمت و طهارات، آنچنان رسوایی به بار آوردند که ملت غیور ایران را یکپارچه به صحنه آورده و حماسه بزرگ نهم دی ماه را رقم زدند. سران جاهل فتنه همچنان بر حماقت خود اصرار میورزیدند و همینجا بود که با صدور بیانیهای اوباش ضدانقلاب را «ملت خداجوی» خواند که به قصد عزاداری به خیابانها آمده بودند!؟
همه این حوادث کافی بود تا کاسه صبر ملت به سر آید و برای اعلام «برائت از منافقین» به خیابانها بیایند و کودتای اقلیت علیه اکثریت را سرکوب و «خط امام بدلی» را رسوا کنند.