حیات بشری با مبارزه و مقاومت عجین است. گاهی این مبارزه در یک میدان عادلانه و رودررو است، گاهی ناعادلانه و نامتوازن است[...]
حیات بشری با مبارزه و مقاومت عجین است. گاهی این مبارزه در یک میدان عادلانه و رودررو است، گاهی ناعادلانه و نامتوازن است. نیروهای هر دو طرف برای بازداشتن طرف مقابل از کاری صفآرایی میکنند و با تمام توان در میدان مبارزه حاضر میشوند. شیطان و ایادی آن نیز برای بازداشتن انسانها از بندگی خدا و سرگرم کردنشان به حواشی زندگی و بعد حیوانی آن، مشغول مبارزه با انسان هستند.
انسانها نیز گاهی در موقعیت ضعف قرار گرفته و مطیع شیطان میشوند؛ گاهی هم با استقامت و ایستادگی در راه خدا ثابت قدم میمانند. در کل ابزارهای زیادی برای بازداشتن انسان از طریق بندگی وجود دارد که یکی از آنها و شاید مهمترین آنها، «استهزا» و «تمسخر» است. با توجه به اینکه انسانها ذاتاً از تحقیر و تمسخر بیزارند، این کار نقطه ضعف بزرگی برای او به شمار میآید. بسیار اتفاق افتاده که ما برای دور ماندن از تمسخر و کوچک شدن از کارهای بزرگی دست کشیدهایم و سعی کردهایم با ترک رفتارهایی خود را از این مهلکه نجات دهیم. شیطان که انسانشناس خوبی است و بیش از آنکه فکرش را بکنیم ما را میشناسد، به این نقطه ضعف آگاه است و بهراحتی میتواند با ایجاد حس تحقیر و استهزا کردن انسانها را از کاری که میخواهند انجام دهند، بازدارد. در طول تاریخ همیشه پیامبران و یارانش با این تمسخر مواجه بودند و این وادی برای آنان یک میدان مبارزه بود. کمتر کسی میتوانست در این فشار روحی و روانی مقاومت کند و در راه خود ثابتقدم بماند. البته اینکار همیشه به نیت بازداشتن افراد از افعال نیک و پسندیده نبود؛ بلکه برای اشاعه ندادن یک فرهنگ الهی و اخلاقی و جلوگیری از گسترش یک رفتار خوب و مؤثر در جامعه بود. آیات و روایات فراوانی در این خصوص وجود دارد که شرح حال بندگان خدا در حین انجام کارهایی است که در راستای رضایت پروردگار است.
خداوند در سوره توبه، آیه 79 میفرماید: «آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویی میکنند و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز بهمقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را مسخره میکند؛ (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها میدهد) و برای آنها عذاب دردناکی است.» برای نمونه، وقتی انفاق در جامعه گسترش پیدا کند، فقر از بین میرود و وقتی این اتفاق بیفتد، یکی از ابزارهای شیطان برای به گناه کشاندن انسان از دستش میرود، پس با فریب عدهای برای تمسخر عدهای دیگر از گسترش انفاق در جامعه جلوگیری میکند. قتاده و سایر مفسران میگویند: «این آیه درباره جنجاب بن عثمان نازل شده است؛ زیرا او یک صاع خرما نزد رسول خدا(ص) آورد و گفت: یا رسولالله من در نخلستان خود، دو صاع خرما به عمل آوردم که یک صاع آن را براى اهل و عیال خود گذاشتم و یک صاع آن را براى خدا در نظر گرفتم و نیز عبدالرحمنبنعوف چهارهزار درهم به عنوان صدقه آورده بود. منافقین گفتند: عبدالرحمن ریاکارى بزرگى کرده است و خداوند بىنیاز از چیزهایى است که او آورده است، سپس این آیه نازل گردید.» جالب آنکه تمسخرکنندگان خود را موحد و خداشناس میدانند و معرفت خود را بیشتر از صدقهدهندگان برمیشمارند؛ بههمین دلیل خداوند در این آیه آنان را منافق دانسته است.
در زمان رسول خدا(ص) مشرکان سعی میکردند با تحقیر و تمسخر پیامبر(ص) مردم را از اطراف او دور کنند، دقیقاً مانند همه پیامبران گذشته. مشرکان با اینکار سعی داشتند پیامبر(ص) را ترور شخصیتی کنند که دیگر کسی در مکه او را در قامت پیامبر خدا نبیند و گرد او جمع نشود. هدف از اینکار هم مشخص بود، حرفها و تذکراتی که پیامبر خدا(ص) داشت زندگی حیوانی مشرکان را تحتتأثیر قرار میداد و آنان را پایین میآورد و صدارت و تسلطشان بر مردم را از بین میبرد.
اینجا بود که همگی ابتدا سعی داشتند رسول اعظم(ص) را ترور شخصیتی کنند. در قرآن خداوند از چهار روش تمسخر مشرکان گفته است. افراد، گروهها و حتی ادیان مختلف هر یک به دلایلی پیامبر خدا(ص) و مسلمانان را مسخره میکردند؛ ولی هدفشان یکی بود. پیامبر اسلام(ص) هم باتوجه به هدفی که داشت، در مقابل رفتار دشمنان صبر میفرمود و با اینکار بیش از پیش در دل مردم جای میگرفت؛ یعنی رسول خدا(ص) با صبرش تمام نقشههای دشمن را نقس بر آب میفرمود. امروزه نیز این افراد وجود دارند و با ابزارهای مختلف سعی دارند اهل تدین و اخلاق را تمسخر و استهزا کنند تا اثرگذاریشان در جامعه کم شود. گاهی در فیلمها این اشارات را میبینیم که اهل دین را طوری نمایش میدهند که انگار از بیعقلی و نادانی افعال دینی را انجام میدهند و بر روی آن حساس هستند. این کار برای بازداشتن مؤمنان از اشاعه فرهنگ ناب اسلامی و دینی در جامعه است.
البته استهزا و تمسخر انواع مختلفی دارد که همه آنان نشئت گرفته از یک عیب نیست؛ بلکه سبک شمردن یک رفتار برای جلوگیری از گسترش آن هم هست. کفار و منافقان یک فعل الهی را به دروغ عیب قلمداد میکردند تا مؤمنان از آن دست بردارند.