سرآغاز مبارزات سیاسی حضرت امام خمینی(ره) را هر چند پس از سال 1340 و در اعتراض به آنچه پهلوی آن را «انقلاب سفید» میخواند، میدانند[...]
سرآغاز مبارزات سیاسی حضرت امام خمینی(ره) را هر چند پس از سال 1340 و در اعتراض به آنچه پهلوی آن را «انقلاب سفید» میخواند، میدانند؛ اما حقیقت آن است که ظهور و بروز مشی مبارزاتی حضرت امام(ره) و روحیه تحولخواهی، اصلاحطلبی و انقلابیگری را میتوان در آثار به جای مانده از ایشان در قبل از این دوران نیز مشاهده کرد.
شاگرد برجسته حضرت امام(ره) در کلامی به این حقیقت اشاره میکنند: «روحیه تحوّلخواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحوّلخواه بودند که نشانه آن عبارت است از همان یادداشت و نوشتهای که ایشان در دوران جوانی در دفتر مرحوم وزیرییزدی نوشتهاند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دستخط ایشان را به من نشان دادند؛ دیدهام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلیها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیه شریفه «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنى وَ فُرادى» [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیهای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال کردند و همین طور که اشاره کردم تحوّلآفرینی کردند.»(1399/3/14)
همانطور که در کلام رهبر حکیم انقلاب آمده است، یکی از تاریخیترین اسناد به جای مانده از حضرت امام(ره) پیامی است که در 15 اردیبهشت 1323 در 42 سالگی خطاب به علمای اعلام و ملت ایران نوشته شده و ایشان را به قیام برای خدا دعوت کرده است. این نامه با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُکم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی» (سباء/ 46) آغاز میشود و در آن از روحانیون اسلامی، علمای ربانی، دانشمندان دیندار، گویندگان آیین دوست، دینداران خداخواه، خداخواهان حقپرست، حقپرستان شرافتمند، شرافتمندان وطنخواه، وطنخواهان با ناموس میخواهد تا «موعظت خدای جهان را بخوانند و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرند و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوند و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوند.»
این نوشته به خوبی جهتگیری کلان فعالیتهای اجتماعیـ سیاسی حضرت امام(ره) در طول نیم قرن پس از آن را نشان میدهد که مبتنی بر آموزههای اسلامی تنظیم شده است. این خط در تمام دوران زندگی فقیه بزرگ جهان اسلام تداوم داشته و ایشان در همه مراحل مبارزه، علما و مردم را به مبارزهای اینچنینی دعوت کردند. در این منطق «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.» در این رویکرد «ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»
آنچه در این مبارزه به عنوان هدف تعریف شده، نه قدرتطلبی و نه حتی پیروزی ظاهری است، بلکه حرکتی است که خاستگاهی تکلیفگرایانه داشته و نتیجه فرع آن است. به تعبیر امام(ره) «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.»
حضرت امام(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شرح چگونگی مبارزات ملت ایران اشاره داشته و چنین تعریف میکنند: «از اول که شما نهضت کردید، هیچ کس شاید احتمال این معنا را نمیداد که یک ملتی که نه نظامی هستند و نه تدریب نظامی دارند و نه اسلحه دارند و نه سازوبرگ جنگی دارند، اینها بر یک قدرتی که دارای همه چیز بود غلبه کنند؛ هیچ همچو احتمالی در دنیا داده نمیشد. اشخاص زیادی میگفتند، از خود ما هم، از خود ملت ایران هم اشخاص سیاسی، متفکر میگفتند که این یک امر نشدنی است و نمیشود که با دست خالی، در مقابل یک همچو قدرتی قیام کرد؛ جز اینکه یک کشتهای بدهیم و اثری نداشته باشد، نتیجهای حاصل نمیشود. آنها هم نظر مصلحت داشتند، لکن بعضیشان که با من صحبت کردند، به ایشان گفتم که ما یک تکلیفی داریم، ادا میکنیم. ما به شرط غلبه قیام نمیکنیم، ما میخواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم خیلیشان، اولیا هم خیلیشان قیام میکردند و نمیتوانستند به مقصد خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی که در آستانه این است که اسلام را وارونه کند و کجفهمیها اسلام را صدمه بزنند، ما میخواهیم که در مقابل یک همچو بدعتهایی اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم.»
همین منطق همواره در باور و مرام حضرت امام تداوم داشت، و در ماههای پایانی عمر گرامیشان اینگونه تجلی مییافت که «مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی(ص) در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزباللّه در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند؛ ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»
این مبارزه البته مبتنی بر اصولی است که آن را از مکاتب مادی مدعی مبارزه همچون مارکسیسم جدا میکند. مهمترین آن اینکه مبارزه در اینجا اصالت ابزاری داشته، نه هدفی و برای تحقق آرمانهای الهی و گسترش عدالت و رفع ظلم و فقر و جهل به کار میآید. همچنین در این مکتب این گزاره که «هدف وسیله را توجیه میکند» بیاعتبار بوده و ابزار نیز باید مشروعیت دینی و عقلانی داشته باشد تا بتواند برای تحقق اهداف به خدمت گرفته شود.