داستان برجام، داستان فریبکاری آمریکا و خودشیفتگی ایران است. امسال هفتمین سال برجام را در شرایطی گذراندیم. آمریکای فریب کار بدون انجام کوچکترین تعهد خود در برجام، از توافقنامه خارج شد و جمهوری اسلامی ایران تا به امروز تقریبا هیچ منفعتی از برجام نبرده است. اکنون آمریکا مدعی حفظ برجام است و مذاکره کنندگان اسبق و حامیان روحانی نیز از موقعیت های ویژه برجام سخن می گویند،که آخرین جمله در حمایت از برجام سخنان آقای روحانی رئیس جمهور سابق است که می گوید اگر دخالت مجلس نبود برجام احیا می شد.
اما جالب تر از همه، درخواست «وندی شِرمن»، قائم مقام وزارت خارجه آمریکا و مذاکره کننده سابق این کشور مثل آقای روحانی توپ را به زمین ایران بیاندازند و تهران را مقصر اصلی نرسیدن به توافق نهایی معرفی کنند.
وندی شرمن که هماکنون نفر دوم وزارت خارجه آمریکاست، در ادامه همین خط اخیر مقامات این کشور، نرسیدن به توافق را به "اختلافات سیاسی در ایران و ناتوانی در تصمیمگیری" نسبت داد! او در این باره مدعی شد: فکر میکنم توافقی عملی و ماندگار به دست آمده و ایران باید به آن بله بگوید. (اما) در بهترین حالت میتوانم بگویم که آنها نمیتوانند تصمیم بگیرند.
این مقام آمریکایی در ادامه حصول توافق را به نفع ایران دانست و ادعا کرد: آنها کاهش تحریمها دریافت میکنند، اقتصادشان بهبود مییابد، دوباره نفتشان را میفروشند و جهان به نفت آنها نیاز دارد، بنابراین میتوانند به قیمت خوبی بفروشند. توافق به نفع آنهاست.
در پاسخ به این درخواست شرمن که یک روز می گوید «فریبکاری بخشی از دیانای مردم ایران است» و اکنون از ایران درخواست می کند که ایران یک"بله" به آمریکا بگوید تا مشکلاتش حل کند باید بخش هایی از فریبکاری های تیم مذاکره کننده برجام که در کتاب خاطراتش به نام "بدونهراس" نقل شده است را یاد آوری کنیم.
وندی شرمن در جایگاه معاون سیاسی وزارت خارجه دولت باراک اوباما بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ و مسؤول تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات ۱+۵ با ایران به اطلاعات مهم و محرمانه مذاکرات هستهای دسترسی داشته است و خواندن این کتاب ما را به گوشههایی از رویدادهای پیدا و پنهان مذاکرات و شیوه های مذاکراتی آمریکا نزدیکتر میکند.
اگر کسی خاطرات خانم شرمن را بخواند معنای دقیق مذاکرات از دید آمریکا متوجه می شود.
در ذیل بخش هایی ازخاطرات خانم شرمن را مرور می کنیم تا خوانندگانی که امضا برجام را به خاطر ندارند نسبت به طرز تهیه غذای خوشمزه مرغ با پسته ایرانی برای تیم آمریکایی آشنا شوند.
بخش هایی از کتاب خاطرات بدون هراس وندی شرمن
کوتاه آمدن آمریکا در مقابل غنیسازی
ایرانیها پافشاری میکردند غنیسازی برای مصارف غیرنظامی و صلحآمیز، حق ذاتی آنها بهعنوان دولتی مستقل بود و هیچ عهدنامهای را نقض نمیساخت. حالا رئیسجمهور اوباما که انتخاب روحانی به ریاستجمهوری را فرصتی میدید، تصمیم گرفت در مسیر مذاکرات محرمانه تغییر عمدهای ایجاد کند. او مطرح کرد حاضر است حداقل به پذیرش میزان محدودی از غنیسازی، فکر کند به شرطی که به طور جدی تحت نظارت و تاییدشدنی باشد. در واقع ما امتیاز خاصی نمیدادیم. ایران در همان زمان هم کاملا در دانش غنیسازی اورانیوم خبره بود. آنها به ذخیره خود هر روز میافزودند، چه ما میخواستیم آن را به رسمیت بپذیریم و چه نپذیریم. اگر ما به تاسیساتشان حمله میکردیم، آنها دوباره میساختند و احتمالا اینبار در زیرزمین، ما نمیتوانستیم با بمب، دانششان را از بین ببریم. پافشاری بر موضع غنیسازی صفر باعث میشد شرکای اروپایی کلافه شوند و در اعمال تحریمهایشان تعلل کنند. همچنین به ایران فرصت میداد تا آمریکا را به عنوان طرف آشتیناپذیر معرفی کند.
در عوض، این پیشنهاد جدید به ما اجازه میداد برفعالیتهای هستهای ایران مسلط شویم و در عین حال اجازه میداد ایران بگوید توانسته در برابر جهان مقاومت کند و برنامه هستهای غیرنظامیاش را نگه دارد.
توییت روحانی دست ایران را رو کرد
هنگامی که کری و لاوروف داشتند حرف میزدند، جواد ظریف با چهرهای خسته و محتاط وارد اتاق شد. بحثی بین آنها شروع شد. به نظر ما در آن موقع دیگر هیچ چیزی بر سر راه تکمیل توافق وجود نداشت. ما فقط منتظر جواب مثبت ظریف بودیم. هر وقت ما برای گرفتن جواب نهایی به او نزدیک میشدیم، انگار که حالش منقلب میشد و موضوع را عوض میکرد. مشخص شد او در یک جلسه شلوغ که همه وزرا حاضر هستند و همه معاونان نظارت دارند، هرگز پاسخ نهایی را نخواهد داد. من پیشنهاد دادم جلسه خلوتی با حضور چهار مقام اصلی (کری، لاوروف، موگرینی و ظریف) برگزار شود تا بشود به نتیجه نهایی رسید و البته در دقایق پایانی لحظات دراماتیکی پیش آمد؛ وقتی کری و موگرینی تلاش میکردند در سوئیت کری کار را نهایی کنند، لاوروف، نه برای اولینبار، به ظریف طعنه زد که آیا اصلا ظریف اجازه لازم را برای بستن توافق دارد؟ پاسخ ظریف این بود که به چیز بیشتری نیاز دارد. سپس ناگهان به سمت در حرکت کرد. کری با استفاده از عصایش جلوی در را گرفت و از ظریف خواست که بماند. ظریف باید متوجه میشد که حرف لاوروف کلافگی همه ما را از این وضع نشان میداد. با این حال،آن لحظه مفید بود زیرا آنچه ما میخواستیم را واضح ساخت. دیگر برای ظریف وقت و راه فراری باقی نمانده بود.
ولی هنوز کار تمام نشده بود. کری با عصای زیربغلش ناگهان به اتاقی که ما در آن جمع شده بودیم آمد و گفت ظریف به چیز دیگری نیاز دارد؛ برای ما منظور این حرف آشنا بود. من صبرم تمام شده بود و در مورد چنین چیزی مقاومت کردم. یک روز قبل، روحانی، رئیسجمهور ایران، توییتی زده بود به این مضمون که توافق تقریبا آماده است. با آنکه او خیلی سریع این توییت را پاک کرد، ولی دست ایران را رو کرد. آنها دیگر در موقعیتی نبودند که توافق را از بین ببرند. با این حال، کری در آن اتاق بود، نه من. او میتوانست در مورد اینکه به چه نیاز هست، قضاوت بهتری داشته باشد. در هر صورت ما برای این لحظه آماده بودیم. کریس بکمایر فهرست کوتاهی از اشخاص حقیقی و حقوقی در دست داشت و ما میتوانستیم به کسانی که تحریمهایشان تعلیق میشد، اضافه کنیم. در هر مذاکرهای خردمندانه است که برخی از امتیازات جزئی را در دست نگه دارید تا بهموقع بتوانید بدون دادن هزینهای واقعی، وانمود کنید عقبنشینی کردهاید. کریس برگه کاغذ را به کری داد و کری نیز عصا به دست به اتاقش بازگشت. چند دقیقه بعد کری جلوی در آمد و گفت: تمام شد!
جشن در تهران ، خواب در آمریکا
کری از دفتر خصوصیاش که داشت در آنجا با تلفن حرف میزد، بیرون آمد و برای تبریک و سلامتی به ما پیوست. این شناسایی خوبی از موفقیت دشوار ما بود، بهخصوص با در نظر گرفتن جشنی که در تهران آغاز شده بود. پس از آنکه فرود آمدیم، در تلویزیون دیدیم که ایرانیها برای جشن گرفتن توافق به خیابانها ریختهاند و به نشان شادی بوق ماشینها را میزنند. در فرودگاه نیز پس از رسیدن ظریف، جمعیت شادمانی به استقبالش آمدند. جشن ما چند جرعه از شراب ارنی بود و چند لحظه بعد تا فرود هواپیما در فرودگاه اندروز مریلند، همه در خواب عمیقی رفتیم. من هیچوقت در زندگیام چنین خواب عمیقی نداشتم.
هدیه مجید و عباس به وندی
[در] آخرین هفته من در مقام معاونت سیاسی وزارت خارجه... به سوئیت هتل مجید و عباس رفتم تا آنها را ببینم... همچون گذشته نمیتوانستیم با هم دست بدهیم یا همدیگر را لمس کنیم، حتی الان که وقت وداع بود، ولی این دو ایرانی دو فرش زیبا را برای هدیه خداحافظی آورده بودند که یکی از طرف وزیر خارجه، ظریف و آنها بود و دیگری از طرف دفتر ریاستجمهوری... من... برای آنها هدیهای مهیا نکرده بودم (از آنجا که ما رابطه دیپلماتیک نداریم، اعطای هدایا به لحاظ سیاسی مشکلاتی دارد)... من از عباس و مجید تشکر کردم و به آنها گفتم این فرشها جزو اموال دولت آمریکا قرار خواهند گرفت و از فرشها عکسهایی گرفتم تا حداقل یادگاریهایی از آنها داشته باشم.»
نیم نگاهی به داخل ایران
ما هدایت قدرت اقتصادی ۱ + ۵ و تمامی کشورهای اتحادیه اروپا را به دست گرفتیم تا با تحریمها بر ایران فشار آوریم. ما حتی میخواستیم که ایران مقداری از قدرتش را حفظ کند و به این موضوع توجه داشتیم که روحانی بتواند به اندازه کافی درون حکومت قدرت داشته باشد تا بتواند شرایط توافق را اجرایی سازد. همچون همیشه، رمز کار این بود که از قدرت استفاده کنیم بیآنکه دیگران را از قدرتشان محروم سازیم.
رهبر ایران نمک به زخم ما میپاشید
یک هفته پس از موفقیت ما در لوزان، رهبر ایران، آیتا... خامنهای برای جمعی از مقامات در تهران سخنرانی کرد. او به جای تایید فرآیند گام به گامی که ما در لوزان توافق کرده بودیم خواهان برداشته شدن تحریمها در لحظه امضای توافق شد. همچنین به نظر میرسید مضمون کلامش این بود که آژانس بینالمللی انرژی هستهای اجازه دسترسی به اماکن نظامی ایران را ندارد. آیتا... خامنهای با نمک پاشیدن بر زخم ما در توییتی دورویی آمریکا را محکوم کرد. او نوشت: کار آمریکا همیشه فریب و خلف وعده است. این فقط شروع مشکلات بود. در طول شش ماه بعد، مذاکرات ایران گرفتار بحرانهای متعددی شد که بیش از یکبار، ادامه مذاکرات را با خطر روبهرو ساخت.
بمب؛ پشتوانه مذاکرات
ما نیروهایمان در خلیجفارس را در موقعیت و چینش مناسب قرار دادیم، بمب جدیدی را ساختیم و به خدمت گرفتیم که میتوانست به تاسیسات ایران در فردو نفوذ کند و به این ترتیب، تهدید معتبری را پشتوانه تلاش دیپلماتیکمان کردیم. ما تحریمها را افزایش دادیم و وزارت خارجه و خزانهداری هر کدام تیمهایشان را به سراسر جهان فرستادند تا این تحریمها اجرا شوند. از آنجا که کشورهای زیادی باید مطابق تحریمها واردات نفتشان از ایران را کاهش میدادند، وزارت خارجه و انرژی با همکاری یکدیگر سعی کردند کشورهای تولیدکننده نفت را به افزایش تولیدشان تشویق کنند و به واردکنندگان نفت ایران کمک کردیم تا به قراردادهای مشابهی برسند تا اقتصاد جهانی بر اثر گلاویز شدن با ایران آسیبی نبیند.
گرفتن بزرگترین ابزار قدرت ایران
دلایل خوبی برای محدود کردن حوزه مذاکرات وجود دارد.
اگر محدودیت خاصی گذاشته نشود، آنگاه همه چیز قابل مذاکره میشود اگر ما قرار بود کلیت رفتار ایران را اصلاح کنیم، آنگاه برنامه هستهای ایران صرفا تبدیل به موضوعی میگشت که میشد در برابر دیگر فعالیتهای ایران بر سرش چانه زد. بهتر است اول از تولید سلاحهای هستهای جلوگیری و بعد به دیگر مسائل پرداخته شود. مخصوصا پس از آنکه بزرگترین امتیاز چانهزنی ایران را از دستش درآوردیم
مذاکرات مخفی ژنو
کانال مخفیانه در مقایسه با مذاکرات چندجانبهای که سر و صدای زیادی داشت، به ما اجازه میداد مسائل مهمتری را به صورتی صریح با ایران در میان بگذاریم. در ژنو مجبور بودیم مخفیانه جیک سولیوان و بیل برنز را از راه آشپزخانه هتل وارد کنیم تا با ظریف دیدار کنند. من نیز مجبور بودم از روشهای مشابهی استفاده کنم. یک شب در ژنو، من هتل اینترکنتیننتال (محل مذاکرات) را ترک کردم، در یک پمپ بنزین قدم زدم و در آنجا یک ماشین سیاه مرا سوار کرد و به محل مذاکرات دوجانبه بین ایرانیها با برنز و سولیوان برد. مذاکره محرمانه همچنین به ما و ایرانیها اجازه داد تا خطرهای بیشتری را بپذیریم. ما میتوانستیم با ایدههای جدیدی کلنجار برویم و آنها را از دخالت گروههای سیاسی که به هیچ وجه توافقی نمیخواستند، حفاظت کنیم.
کمکهای اسرائیل
دیپلماتهای سطح من مدام با یکدیگر، چه حضوری و چه از طریق ایمیل و تلفن، حرف میزدند. من پیوسته با اسرائیلیها در ارتباط بودم، به قول خودشان، درخصوص مذاکرات، منافع حیاتی داشتند. آنها همچنین متخصصان فنی خیلی خوبی داشتند و ما از مهارتهای آنها در فرآیند تایید و بررسی و نقد برخی از نظرات استفاده میکردیم.
غذاهای خوشمزه ایرانی
ممنوع بودن نوشیدن الکل در اسلام به ما اجازه نمیداد که از تیم ایرانی برای شام دعوت کنیم. در اوایل، ایرانیها هم برای دعوت ما برای شام معذب بودند.
ولی وقتی که دو طرف به یکدیگر و به رسیدن به توافقی نزدیکتر شدند، ظریف که خیلی خوشرو و اجتماعی بود، ما را به صرف غذا دعوت کرد.
اما یکبار ظریف ما را سر میز ایرانی دعوت کرد. من از غذای ایرانی که مرغ و خلال پسته داشت، خوردم بسیار عالی بود.