برای واشنگتن که بیشتر از هر چیز بهدنبال به دست آوردن متحد برای مقابله با روسیه است، روابطش با عربستان، متحدان این کشور در منطقه و کل کشورهای منطقه غرب آسیا، بهشدت دلسردکننده است. مهمترین عامل در این سردی روابط، خروج آمریکا از منطقه، همراهی نکردن آنها با ایالات متحده در منزوی کردن روسیه و در عین حال نوع برخورد ایالات متحده با منافع این کشورها در منطقه است.
عربستان و سایر کشورهای عرب منطقه غرب آسیا تاکنون راضی نشدهاند اقدامی علیه روسیه انجام داده یا حتی جنگ اوکراین را محکوم کنند. روسیه شاید برای آمریکا تنها در مسئله اوکراین اهمیت داشته باشد؛ اما برای کشورهای منطقه و به ویژه رژیم صهیونیستی، اهمیت آن در ورودش به سوریه است. مسکو نیز به اهمیت این موضوع پی برده و یکی از راههایی که از طریق آن قصد دارد قدرت خود در دخالت در امور منطقه غرب آسیا را به نمایش بگذارد، حضور پررنگ و تأثیرگذار در مسئله سوریه است. مسکو با این حال در این پرونده به شدت از صهیونیستها عصبانی است و انتظار دارد فعالیتهای نظامی رژیم صهیونیستی در سوریه به سرعت پایان یابد تا بتوان به دنبال آرامش و ثبات در این کشور بود؛ اما مسئولان رژیم تاکنون پاسخی به درخواستهای کرملین نداده و در عین حال به مخالفت خود با جنگ اوکراین نیز ادامه میدهند.
رسانههای آمریکایی معتقدند، فعالیتهای روز افزون روسیه در منطقه غرب آسیا و تکیه بر شراکتش با ایران و چین در منطقه، برای قدرتمندتر کردن همکاریهای سهجانبه است. با این حال، کرملین به اعراب منطقه نیز نیاز دارد، اما روابط خوب آنها با غرب و سیاستهای مبتنی بر آن، روسیه را از اتحاد نزدیک با اعراب دور میکند. بههمینترتیب، بهنظر میرسد تلاش روسیه برای نزدیک شدن به ایران و حتی ترکیه اعلام هشداری برای کشورهای عرب منطقه باشد که در عرصه انتخاب بین غرب و شرق بدانند به چه قدرتی میتوانند بیشتر اعتماد کنند.
عربستان و سایر کشورهای عرب حوزه خلیجفارس نیز بهظاهر بهخوبی این پیام را دریافت کردهاند و بههمین دلیل است که در نوع روابط خود با آمریکا محافظهکاری شدیدی دارند. آنها اگر قرار باشد در وضعیت سیاسی جدید منطقه به انتخاب بین دو دستهبندی جدید روسیهـ چین و آمریکا دست بزنند، در نهایت باید ببینند کدام ستون میتواند منافع آنها را بهتر تضمین کند. خروج آمریکا از منطقه و اهمیت ندادن به بسیاری از نگرانیهای امنیتی رژیم صهیونیستی و سران عرب باعث شد آنها تمایل بیشتری به شرق داشته باشند. سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی و عربستان و دیدارش با سران کشورهای عرب حوزه خلیجفارس هم نشان میدهد آمریکا میداند که در صورت کمتوجهی به منطقه، نیروهای جایگزین بهسرعت قدرت را در دست خواهند گرفت و امنیت انرژی غرب با جدیت بیشتری به خطر میافتد.
با وجود اینکه بایدن سعی دارد در دیدار با محمد بنسلمان تیرگی روابط در گذشته را جبران کرده و به فکر ایجاد تحولی نوین در روابط دو کشور باشد؛ اما مخالفتهای گسترده در داخل آمریکا با این دیدار و همچنین گفتمان حقوق بشری بایدن باعث میشود این دیدار چندان هم مطابق میل دو طرف پیش نرود. از هماکنون رسانههای لیبرال آمریکا نیز همراه با جمهوریخواهان به انتقاد شدید از این دیدار دست زدهاند و معتقدند ارزشهای حقوقبشری و دموکراتیک که بارها دولت بایدن بر آنها تأکید کرده، باید در رفتار سیاسی او نیز مشاهده شود و هماکنون چنین چیزی را نمیتوان در مقابله با عربستان مشاهده کرد.
شاید برخی تلاشهای بایدن برای کاهش قیمت انرژی از سوی عربستان سعودی را اقدامی در راستای منافع ملی آمریکا بدانند؛ اما بیصبری و کمطاقتی کشورهای اروپایی در برابر افزایش قیمت باعث شده است این سفر پیش از آنکه در راستای منافع ملی آمریکا باشد، در راستای کمک کردن به اروپا برای تأمین انرژی مورد نیازش از کشورهای حوزه خلیجفارس باشد. این در شرایطی است که این سؤال بهصورت طبیعی مطرح میشود که اگر قرار باشد اروپا منابع انرژی خود را بهجای روسیه از کشورهای دیگر تأمین کند، چرا ایران باید از این فهرست خط بخورد؟ آن هم در شرایطی که شرایط بهتری برای صادرات نفت، گاز و حتی محصولات پتروشیمی دارد.
با این حال در ماجرای هستهای، سردرگمی بین منافع ملی آمریکا و منافع کشورهای منطقه و صهیونیستها باعث میشود بایدن توانایی کمی برای امتیازدهی به ایران داشته باشد. جمهوری اسلامی پساز تجربه تلخ اجرای برجام بعد از سال 2015، هماکنون بهدنبال نتایج قابللمس در مذاکرات وین و بعد از آن دوحه است. ایران دیگر به یک توافق نوشته شده که قابلیت اجرایی شدن و تأمین منافع ملی را ندارد، رضایت نمیدهد. کشورهای حوزه خلیجفارس و رژیم صهیونیستی بهدنبال این هستند که ایران هیچ نفع اقتصادی از احیای برجام نداشته باشد. گره کور مذاکرات هستهای که باعث متوقف شدن آن در وین و دوحه شد، همین تضاد منافع بین آمریکا، اعراب منطقه و رژیم صهیونیستی است. بایدن با وجود خط و نشان کشیدن برای ایران در روزنامه واشنگتنپست، اگر بخواهد بر اساس منافع ملی آمریکاـ و نه منافع ملی کشورهای منطقه و رژیم صهیونیستیـ تصمیم بگیرد باید در این سفر به تنها چیزی که فکر میکند، احیای برجام و تأمین کردن خواستههای ایران باشد. این در شرایطی است که تمام تبلیغات صورتگرفته در خصوص این سفر بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم ایران را نشانه رفته است. تبلیغات در خصوص احیای روابط آمریکا و عربستان، روابط بهتر آمریکا با رژیم صهیونیستی و همچنین تأمین امنیت انرژی غرب بدون توجه به تولیدات ایران، همه تهدیداتی است که در این سفر ایران را نشانه رفتهاست.
مسئله توافقهای امنیتی و نظامی اعراب با رژیم صهیونیستی نیز یکی از نکات مهمی است که ایران بارها نسبت به آن ابراز نگرانی کرده و معتقد است ثبات و امنیت منطقه را بههم میریزد؛ اما نگاهی به گذشته و تلاشهای آمریکا در دوران ریاستجمهوری اوباما و ترامپ برای حلوفصل مسئله رژیم صهیونیستی و فلسطین و نزدیک کردن اعراب به یکدیگر و به رژیم صهیونیستی نشان میدهد، تلاشهای چند دههای همچنان ناموفق بوده و هماکنون نیز امید زیادی نمیرود که همکاریهای امنیتی و نظامی بتواند به نتیجه برسد. جدای از بیاعتمادیهای شدید بین اعراب منطقه و رژیم صهیونیستی، بیاعتمادی بین سران کشورهای عرب حوزه خلیجفارس به یکدیگر نیز مانع جدی برای به اشتراک گذاشتن اخبار و اطلاعات امنیتی و نظامی بین آنهاست.
در هر صورت سروصدای ایجاد شده برای این سفر که بیشتر معطوف به شکستهای بایدن در عرصه سیاست داخلی و کنترل قیمتها در ایالات متحده است، بیشتر جنبه تبلیغاتی و مطبوعاتی دارد و در عرصه اجرا نمیتواند تغییری در نظم و امنیت منطقه داشته باشد. الگوریتمهای جدید در خصوص ایجاد تغییرات در ژئوپلیتیک و نظم منطقهای نشان میدهد این تغییرات در حال اجرایی شدن است؛ اما نه آنطور که ایالاتمتحده میخواهد؛ این مسئله به معنای آن است که تغییر موازنه قدرت و امنیت منطقه نه در ائتلاف اعراب و رژیم صهیونیستی، بلکه با فعال شدن دیپلماسی منطقهای ایران و نزدیک شدن بیشتر محور ایران، چین و روسیه به یکدیگر شکل میگیرد؛ بنابراین بهنظر میرسد اقدام بایدن در سفر به منطقه و دیدار با رهبران کشورهای بهظاهر متحد آمریکا بیشتر از اینکه اقدامی کنشی در شکلدهی به نظم جدید منطقهای باشد، واکنشی در برابر تغییراتی است که بهصورت ناخودآگاه و طبیعی در منطقه از سوی ایران و روسیه در حال شکلگیری است.