موضع این روزهای دولت آمریکا در قبال اغتشاشات اخیر در ایران را میتوان تا حد زیادی یادآور سیاستهای دولت «باراک اوباما»، رئیسجمهور سابق آمریکا پس از حوادث دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال 88 دانست.
رویکرد اوباما قبل و بعد از فتنه 88 تفاوت آشکاری با یکدیگر داشت. اوباما رویکردش به ایران پیش از اتفاقات سال 88 باراک اوباما را در کتاب جدید خاطراتش به نام «سرزمین موعود» توضیح داده است. او در این کتاب نوشته: «در سخنرانی مراسم تحلیف گفته بودم مایلیم دستمان را سوی کسانی دراز کنیم که علاقه دارند مشتهایشان را باز کنند.» منظور او از «کسانی»، ایران بود. اوباما بهسرعت نیز وارد عمل شد و چند هفته بعد از آغاز بهکارش، نامهای محرمانه از طریق کانالی که آمریکا با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل متحد داشت، خطاب به آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران ارسال و پیشنهاد آغاز گفتوگوی میان دو کشور درمورد موضوعات مختلف ازجمله برنامه هستهای ایران را میدهد.
پیش از او ویلیام برنز، دیپلمات سابق آمریکایی در کتاب خاطرات خود که به نام «کانال پشتپرده» جزئیات بیشتری از این پیام را منتشر کرده است. او در فصل نهم کتابش نوشته: «در اوایل ماه می، رئیسجمهور [اوباما] نامهای بلند و محرمانه برای آیتالله خامنهای فرستاد. این نامه تلاش داشت ظرافت زیادی به خرج دهد، پیام این نامه باید واضح میبود اما باید بهشکلی نوشته میشد که درصورت درز کردن به بیرون، خیلی بحثبرانگیز نباشد.»
او ادامه میدهد: «در نامه، اوباما بر کلیت پیام نوروزی خود تاکید کرد. او بر عزم راسخ خود مبنیبر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و حمایتش از موضع 1+5 مبنیبر اینکه ایران از یک برنامه هستهای غیرنظامی برخوردار باشد، تصریح کرد. او همچنین تصریح کرد که سیاست دولت او پیگیری تغییر رژیم در ایران نیست و به آمادگی خود برای گفتوگوهای مستقیم اشاره کرد.» برنز در ادامه ضمن ارائه روایت خود از پاسخ رهبر انقلاب به نامه اوباما تصریح میکند: «با اینکه رهبر عالی ایران پاسخ مشخصی به پیشنهاد رئیسجمهور برای گفتوگوی مستقیم نمیداد اما پاسخ وی براساس استانداردهای ادبیات انقلابی خیلی تند نبود.»
اما وقوع فتنه 88 این فضای ذهنی دولت اوباما را به سرعت تغییر داد و او را متقاعد کرد که میتواند از فضای جدید برای تشدید تنگناهای اقتصادی ایران استفاده کند. زمانی که فتنه 88 در کشور شکل گرفته بسیاری از اندیشکدهها و مسئولان آمریکایی به این نتیجه رسیدند که با زنده نگاه داشتن آتش اغتشاشات میتوان فشارها بر ایران را تشدید کرد. این بود که اوباما تصمیم گرفت شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کند.
او در کتاب خاطرات خود با عنوان «سرزمین موعود» در تشریح اعتراضات صورت گرفته به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 88 نوشته است: « بعد از آنکه تلاشهای ما برای آغاز مذاکره با ایران رد شد، در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرج و مرج و سرکوبگری بیشتر میشد، ما راهبردمان را بهسمت دومین گام راهبرد منع اشاعهای خودمان تغییر دادیم. یعنی بسیج کردن جامعه بینالمللی برای اعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که میتواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند.»
به نظر میرسد جو بایدن، رئیسجمهور فعلی آمریکا که در زمان فتنه 88 معاون اوباما بود نیز با همین فضای ذهنی به اغتشاشات فعلی مینگرد و در صدد است که این اغتشاشات و دمیدن در آتش آن را به یک اهرم فشار برای پایین آوردن دست ایران در مذاکرات رفع تحریمهای وین تبدیل کند.
بر همین اساس است که «کریم سجادپور»، یکی از اعضای ارشد اندیشکده کارنگی و از افراد نزدیک به حزب دموکرات در آمریکا در مقالهای در واشنگتنپست به دولت مستقر در واشنگتن پیشنهاد داده در سیاستش در قبال ایران بازنگری کرده و فشارها بر تهران را تشدید کند.
تأکید بر این رویکرد به ویژه از آن جهت که ایران در مذاکرات رفع تحریمهای وین دست برتر را در اختیار دارد و آمریکا چارهای جز پاسخ به خواستههای مشروع ایران ندارد قابل تحلیل است.
تحریمها طبق اذعان افرادی نظیر «ریچارد نفیو» که از معماران سیاستهای تحریمی محسوب میشوند برای اینکه بتوانند به شکل برگهای چانهزنی در مذاکرات مورد استفاده طرفهای غربی قرار بگیرند بایستی از طریق ایجاد «نارضایتیهای عمومی» و تهدید به براندازی، محاسبات مسئولان حکومت را عوض کرده و آنها را برای اعطای امتیاز تحت فشار قرار دهند.
اما این اتفاقی است که علیرغم اجرای سیاست «فشار حداکثری»، رخ نداده و ایران به لطف مقاومت مردم، شدیدترین اثرات یک جنگ تمام عیار اقتصادی را پشت سرگذاشته و اکنون تصمیمگیران ایرانی به دنبال آن هستند که از همین مسئله به عنوان اهرمی برای متقاعد کردن غرب به دست کشیدن از سیاستهای زورگویانه و پایان دادن به جنگافروزی اقتصادی علیه ملت ایران استفاده کنند.
بدیهی است در چنین شرایطی کشورهای غربی و امپراطوریهای رسانهای وابسته به آنها به «آشوب» در داخل کشور نیاز دارند تا بتوانند در مذاکرات آن را به عنوان شاخصی از اثرگذاری تحریمها معرفی کرده و سپس از آن به عنوان یک برگ چانهزنی برای تداوم جنگ اقتصادی علیه ملت ایران استفاده کنند. آشوب، در واقع ابزار دست جریانهای ضد انقلاب برای گلآلود کردن جریان مذاکرات و صید تحریم از آن است.
توجه به این نکته در کنار قرائن دیگری که نشان میدهد دولت «جو بایدن»، رئیسجمهور فعلی آمریکا با توجه به کند شدن تیغ تحریمها و اهرمهای فشار آمریکا قصد دارد از راهبرد آشوبسازی برای دولتش اهرم فشار دست و پا کند. با این حال، این اشتباهی است که اوباما و بعد از او ترامپ به شکل شدیدتر آن را مرتکب شدهاند اما نتوانستهاند در اراده ایران برای ادامه مسیر انقلاب اخلال ایجاد کنند. تکرار آن توسط بایدن هم همان نتایج را تولید خواهد کرد