شکلگیری فضای احساسیـ اعتراضی درباره فوت «مهسا امینی» در روزهای اخیر، که هماکنون به یکسری حرکتهای هنجارشکن و مخرب منتهی شده است، اگرچه در نوع خود بدیع به نظر میرسد؛ اما در عین حال اولین بار نیست که با وقوع یک رخداد، شاهد شکلگیری فضاسازیهای سهمگین انتقادی ـ اعتراضی، به ویژه در حوزه رسانهای هستیم. فضاهای شکلگرفته پیرامون سقوط هواپیمای اوکراینی، پرونده نوید افکاری و... را میتوان شبیه فضای برساخته در روزهای اخیر دانست. در همه این اتفاقها گویا شاهد تغییر شکل اعتراضها به شکل انتقال آنها به فضای رسانهای هستیم؛ با این توضیح که غلظت انتقادی و تقابلی این اعتراضها در مقایسه با گذشته تقویت شده است.
فضاهای برساخته اعتراضی
براساس مطالعات جامعهشناسی سیاسی جدید، ماهیت این فضا را میتوان براساس بحثهای «جنبشهای اجتماعی نوین» تحلیل کرد؛ جنبشهایی که در بستر رسانهها شکل میگیرد، بیشتر ماهیت فرهنگی دارند؛ زیرا متشکل از خردهفرهنگهای معارض است و «مخالفت در برابر قدرت رسمی» را به مثابه راهبرد به رسمیت شناخته شدن و ابراز وجود پیگیری میکند. به بیان دقیقتر، باید گفت همه عوامل و نیروهایی که هویت رسمی و مسلط نظام را نمیپذیرند و انگیزه مقابله با آن را دارند، در رویدادهای مشابه به منظور شالودهشکنی و اعتبارزدایی از این هویت مسلط تلاش میکنند با موجسواری بر این رخدادها، بدون مشخص شدن ابعاد و زوایای رخدادها، به زعم خود به مبارزه منفی با نظام دست بزنند. فعالان این جنبش نوین در ایران را میتوان متشکل از چهار طیف دانست:
1ـ بیگانگان معارض اعم از آمریکا، رژیم صهیونیستی و اذناب منطقهای آنها؛
2ـ ضدانقلاب داخلی اعم از گروههای سلطنتطلب، منافقین، نهضت آزادی و... که در بستر رسانهها و حتی دانشگاههای کشور نفوذ قابلتوجهی دارند؛
3ـ برخی نخبگان سیاسی معارض که در سابقه آنها دست یازیدن به انواع تحرکات ضدامنیتی، مانند فتنه 88 وجود دارد؛
4ـ لایههای ناراضی و معترض طبقه متوسط شهری.
ناگفته پیداست که دشمنان خارجی رکن اصلی و سیاستگذار این جنبش بوده که با بهرهبرداری از توان فکری ضدانقلاب و نخبگان سیاسی معارض، تلاش میکنند با همراهی لایههایی از طبقه متوسط شهری که سخن برخی نخبگان سیاسی معارض برای آنها مرجعیت دارد، در مقابل نظام، یارگیری و قدرتنمایی کنند. به همین دلیل است که در وقایعی، مانند فوت مهسا امینی، به سرعت و شدت، فضا دوقطبی میشود. در واقع، این طیفها که ناتوان از معارضه فیزیکی با نظام هستند، تلاش میکنند با استفاده از بستر فضای مجازی، به شیوه نرم با نظام مبارزه کنند. بنابراین، در حالی که دشمنان خارجی و ضدانقلاب در راستای اهداف خود، با استفاده از بستر فضای مجازی، به معارضه با نظام برمیخیزند، لایههایی از جامعه نیز با پذیرش روایت آنها از رخدادهای کشور، با آنها همراهی میکنند.
نکته مهم در این ارتباط آن است که بررسی روندهای آشوب در ایران از دی ماه 96 تا کنون حکایت از آن دارد که طبقه متوسط شهری تا زمانی با این فضاهای اعتراضی همراهی میکند که منجر به تقابل با نظام و تخریب نشود. به همین دلیل، این طبقه نه در دی 1396 و نه در آبان 1398 و نه در وضعیت کنونی با تغییر شیوه اعتراضهای نرم(رسانهای) به اردوکشیهای خیابانی و اقدامات مخرب همراهی نکرد و نمیکند. بر این اساس، بیگانگان معارض و ضدانقلاب، چون همواره ناتوان از تحریک کردن و به صحنه آوردن طبقه متوسط شهری هستند، به سمت حرکتهای خشن، کور و تروریستی سوق مییابند. در این صورت اگرچه ممکن است تخریبهایی صورت گیرد، اما پردامنه نخواهد بود و به راحتی مدیریت میشود.
تشدید ظرفیتهای دوقطبیساز
همانگونه که اشاره شد، با توجه به ماهیت فرهنگی و هویتی این جنبش، فعالان آن بر حوزههای فرهنگی، اجتماعی و هویتی متمرکز میشوند که به راحتی ظرفیت دوقطبیسازی، تشدید منازعه و تحریک شکافهای اجتماعی را دارند. اگر به طور دقیقتر بخواهیم کانون تمرکز آنها را مشخص کنیم، میتوانیم به آزادیهای سیاسی و اجتماعی و در رأس آنها مسائل مرتبط با حقوق زنان و حجاب اشاره کنیم. با این توضیح که چون این جنبش هویت معارض دارد، برای عرضاندام در مقابل نظام، اتفاقاً تلاش میکند که در حوزههای مرتبط با زنان و حجاب، دقیقاً روی حوزههای حساسیت نظام دست بگذارد. به این ترتیب که کانون توجه آنها نه معطوف به حمایت از حقوق زنان و مسائل مربوط به عفت و حیا که معطوف به برخی آزادیهای مسئلهدار در ارتباط با زنان است.
دقت در این نمونه، انگیزه آنها را به خوبی مشخص میکند. در حالی که «شلیر رسولی»، «میترا استاد» و «مهسا امینی» هر سه زنان کردی هستند که در سالهای اخیر از دنیا رفتهاند و قاعدتاً بنا به ادعاهای مبتنی بر دفاع از حقوق زنان، فعالان این جنبش باید از همه آنها حمایت میکردند، اما نوع واکنش آنها در قبال فوت هر یک از آنها کاملاً متفاوت است. در قضیه شلیر رسولی چون اقدام وی معطوف به حفظ حیا و پاکدامنی بود، اساساً هیچ صدایی به حمایت از او از سوی فعالان این جنبش بلند نشد. در قضیه میترا استاد نیز چون در یک طرف ماجرا برخی فعالان این جنبش حضور داشتند(اصلاحطلبان رادیکال)، باز صدایی به حمایت از او بلند نشد. درواقع، از شلیر رسولی و میترا استاد حمایت نکردند، چون در قضیه فوت آنها، نشانههایی(بهانههایی) برای حمله به نظام و ارزشهای آن یا دستگاههای آن وجود نداشت.
در این میان، پیرامون فوت مهسا امینی فضای سنگینی شکل گرفت؛ زیرا در این قضیه هم بهانه لازم برای حمله به سیاستهای نظام در حوزه حجاب و گشت ارشاد وجود داشت و هم نوع ماجرا به گونهای بود که فعالان جنبش مذکور به راحتی تلاش کردند تا بیپرده مطالبات خود را در حوزه حجاب و پوشش زنان طرح کنند.
شیوه عمل آنها چگونه است؟
نکته مهم درباره شیوه عمل این جنبش اجتماعی نوین آن است که در نحوه عملکرد آن، «حقیقت» جایگاهی ندارد و آنچه راهنمای عمل آنهاست، صرفاً انگیزههای سیاسی و معطوف به قدرت است؛ به این ترتیب که آنها در هر قضیهای که رنگ و بویی از نظام داشته باشد، به هر نحو ممکن تلاش میکنند تا به سمپاشی و روایتسازی وارونه دست بزنند. مسلم است که در این زمینه آنها از انواع و اقسام شیوههای عملیات روانی و فریب، جعل اسناد، دروغپردازی و... برای تحریک احساسات مخاطب خود و زمینهسازی برای پذیرش روایت جعلی خود از رخدادهای کشور نزد مخاطبان خود استفاده میکنند. شبیه این اتفاق را میتوان در انتشار خبر دروغین خداحافظی پرستاران بیمارستان کسری با پیکر مهسا امینی دید که بلافاصله مشخص شد، این فیلم مربوط به شخص دیگری است و اساساً در بیمارستان کسری رخ نداده است. بنابراین، ماهیت عمل این جنبش در هوچیگری و گلآلود کردن فضاست تا در خلال آن، انواع و اقسام اتهامها را متوجه نظام، دستگاهها و کارگزاران آن کنند.
چگونگی مواجهه
با توجه به ماهیت کار این جنبش و روایتسازی وارونه آن از وقایع و رخدادهای کشور و این واقعیت که آنها این شیوه کنشگری را در آینده در قبال رخدادهای مشابه هم تکرار خواهند کرد، در مواجهه با آنها باید به چند نکته توجه کرد:
1ـ تلاش برای ارائه روایتهای دستاول از رخدادهای کشور از سوی دستگاههای مسئول؛
2ـ تقویت و تسریع در پاسخگویی دستگاههای مسئول در قبال عملکرد خود؛
3ـ رصد و مقابله با سرشاخههای آشوبگر و تسریع در خنثیسازی عملیات روانی فعالان این جنبش با عملیات رسانهای هماهنگ از سوی رسانههای جریان انقلاب.
در نهایت باید به این نکته نیز توجه داشت که تأثیرپذیری برخی نیروهای انقلابی از روایتسازی وارونه آنها از وقایع کشور، آنها را به قدرت تأثیرگذاری خود امیدوار میکند که از این مهم نیز باید با مراقبت پرهیز شود.