صبح صادق >>  خرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۳  ، 
کد خبر : ۳۴۰۴۷۸
مانع‌سازی شبه‌مدرنیته در مسیر جمهوری اسلامی و راه برون‌رفت از آن

طراحی نظامات انقلابی

اگر نیک و دقیق به 200 سال اخیر از تاریخ کشورمان نظری بیندازیم، آغاز فصل جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران را ملاحظه خواهیم کرد و آن، ورود کشور به دوران شبه‌مدرنیته است[...]
پایگاه بصیرت / فرهاد کوچک‌زاده

اگر نیک و دقیق به 200 سال اخیر از تاریخ کشورمان نظری بیندازیم، آغاز فصل جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران را ملاحظه خواهیم کرد و آن، ورود کشور به دوران شبه‌مدرنیته است. شبه‌مدرنیته، نه مدرنیته کامل است نه سنتی کامل، بلکه بین حکمرانی سنتی و حکمرانی مدرن، معلق است و به همین دلیل، با خود تفرقه و پریشانی برای کشور به همراه داشته است. از زمان حاکم شدن شبه‌مدرنیته بر کشور، وضع تاریخی خاصی در ایران به وجود آمد و بعد از آن مخرج مشترک تمام تکاپوهای اجتماعی و سیاسی مردم ایران یافتن راه حل و پاسخ برای سه اصل بنیادین «استقلال»، «عدالت» و «هویت» بود. فهم نسبت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی امروز با شبه‌مدرنیته می‌تواند به انباشت دانشی و تحلیلی ما برای پاسخ به بسیاری از پرسش‌های امروز، به ویژه در خصوص چرایی دشمنی غرب با ما مساعدت کند؛ اینکه چرا امروز با وجود ناکامی‌های دومینووار گذشته، آمریکایی‌ها و غربی‌ها همچنان از سر جمهوری اسلامی ایران دست برنمی‌دارند و از تحمیل کودتا تا اغتشاش در کف خیابان را در دستور کار دارند، شاید با ادراک این نسبت بتوان برای بخشی از این چرایی پاسخی تمهید کرد.

نسبت شبه‌مدرنیته با استقلال
با آمدن شبه‌مدرنیته استقلال کشور به خطر افتاد، ایران تا قبل از این جزء کشورهای توانمند بود، در دوران صفویه به عنوان کشوری قدرتمند، در تراز حکومت عثمانی‌ها قرار داشت. عثمانی‌ها که در آن زمان تا پشت دروازه‌های وین رفته بودند، نتوانستند در برابر ایران موفق شوند. ایران چند قرن در همسایگی عثمانی‌ها حضور پرقدرت داشت و حتی در بعضی از جنگ‌ها پیروز میدان شده و توانسته بود کلیت خود و مذهب تشیع را حفظ کند. بر این اساس، استقلال خود را حفظ و هویت جدیدی را پی‌ریزی کرد. علاوه بر آن، در عصر حکومت آقا محمدخان ایرانیان توانستند گرجستان را تصرف کنند؛ اما ورود شبه‌مدرنیته استقلال کشور را از ما گرفت. در دوران قاجار نیمه وابسته و در دوران پهلوی وابسته کامل شده بودیم، یعنی سفارتخانه‌های دیگر کشورها برای ایران تعیین می کردند که چه کسانی وزیر و نخست‌وزیر شوند. بعد از این رخداد، در تمامی جنبش‌های اجتماعی ایرانیان (نهضت تنباکو، جنبش مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی) مسئله یافتن استقلال اهمیت بسیار زیادی پیدا کرد. به گونه‌ای که از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی، استقلال بوده است. در سال‌های بعد، انقلاب توانست دستاوردهای قابل توجهی در این حوزه برای ملت به ارمغان بیاورد؛ زیرا در حفظ مرزها در جنگ تحمیلی موفق عمل کرد و در عرصه منطقه‌ای یک شاهکار سیاسی آفرید. در عصر انقلاب اسلامی، اساساً ایران از کشوری متعهد و وابسته به آمریکا به یک قطب معارض، مستقل و توانمند در برابر غرب در منطقه تبدیل شد. به عبارت دیگر، ایران از یک کشور کوچک خاورمیانه‎ای به یک قدرت تأثیرگذار منطقه‌ای تبدیل شد و توانست در مقاطع مختلف نظام سلطه را ناکام بگذارد و بسیاری از پروژه‌های آمریکا بر زمین بماند. طرح خاورمیانه بزرگ، طرح پنتاگون برای تجزیه ایران و نابودی داعش تنها بخشی از موفقیت‌ها و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه بوده است. آیا این دلیل کمی برای دشمنی با جمهوری اسلامی است؟

عقب‌ماندگی در عدالت
متأسفانه درخشش انقلاب اسلامی در زمینه عدالت، همانند استقلال نبود و در برخی از امور با قدرت عمل نکرد. زیرا بهره‌برداری از اقتصاد مدرن، شبه‌مدرن و مناسبات سرمایه‌داری، فقدان عدالت را پررنگ و سنگین کرد. البته جمهوری اسلامی در دهه اول انقلاب در این زمینه عملکرد خوبی داشت، اما در ادامه ضعف‌هایی از خود نشان داد که بخش عمده‌ای از مسائل آن امروزه باعث آزار حاکمیت و گلایه مردم شده است. رهبر معظم انقلاب در این خصوص می‌فرمایند:‌ «باید اذعان کنیم که در دهه پیشرفت و عدالت، نمره‌ مطلوبی در باب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم.» این عبارت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی که به‌ مناسبت آغاز به کار مجلس یازدهم صادر کردند، به‌روشنی عقب‌ماندگی در مسئله‌ عدالت، این آرمان و ارزش مهمِ نظام اسلامی را نشان می‌دهد. موضوعی که پیش از این از سوی ایشان مورد تصریح قرار گرفته بود: «در مورد عدالت ما عقب‌مانده هستیم؛ در دهه‌ پیشرفت و عدالت واقعاً پیشرفت کردیم [امّا] در زمینه‌ عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم.» البته حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانیه‌ گام دوم انقلاب تأکید کردند: «نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ دیگر گذشته قابل مقایسه نیست.» مهم‌ترین مسئله در عدالت را باید در توزیع نشدن عادلانه ثروت در مملکت دانست. بر اساس آمار 90 درصد از سپرده مالی متعلق به 10 درصد کل جامعه است و در میان آن 10 درصد، 90 درصد از سپرده‌ها متعلق به 10 درصد است؛ یعنی در کشور افرادی هستند که بالای هزار میلیارد دلار سرمایه دارند و این شکاف طبقاتی در دنیا نادر است. اگر توضیع ثروت را عادلانه کنیم، فضایی از همدلی در کشور ایجاد می‌شود. بر اساس بررسی علمی صورت گرفته از طبقه متوسط مدرن، لایه فوقانی آن عمدتاً افراد مرفه‌ هستند که ایده‌آل‌های زندگی آنها با پاریس و لندن مقایسه می‌شود، جمهوری اسلامی نمی‌تواند با این طیف ارتباط بگیرد. اما لایه میانی و تحتانی آن کارمندان دون پایه، معلمان، کاسبان خرد، برخی از وکلا و پزشکان هستند. جمهوری اسلامی با اولویت قرار دادن عدالت، می‌تواند تابعیت این افراد از گفتمان انقلاب اسلامی را افزایش دهد. این افراد در شرایط کنونی از فقر، فساد و تبعیض گلایه‌مند هستند و در تأمین نیازهای زندگی بر اساس سطح زندگی خود دچار مشکل شده‌اند. اخبار مربوط به ناعدالتی اجتماعی باعث افزایش نارضایتی این قشر می‌شود. برای نمونه، موضوع وام‌های هزار میلیاردی برخی از افراد و در برابر آن، چالش برخی از افراد در گرفتن وام حداقلی برای این قشر قابل درک و فهم نیست.

شناخت درد و ارائه درمان
جمهوری اسلامی در برخی از موارد به جای اینکه نظریه‌پردازی و تولید محتوا کند، اسیر تکنوکراسی و مدل‌های توسعه و رویکردهای نظری غرب شد. در رویکردهای کلان به جای اینکه تئوری‌سازی و بدیل‌سازی کند، طراحی مدل‌های اقتصادی، نظام دانشگاهی و فرهنگ رسانه‌ای خود را کاملاً به فرهنگ غرب سپرد. این در حالی است که از ایرانی که در آن انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته‌ بود، انتظار این بوده و هست که با غرب و فرهنگ آن مواجهه انتقادی داشته باشد و تلاش کند نظامات خود را با اقتضائات و فرهنگ و بایسته‌های خود بسازد. جمهوری اسلامی در مدل‌های توسعه و برنامه‌ریزی اقتصادی به درستی عمل نکرد، این مسئله در نقشه راه دو جناح سیاسی به راحتی قابل درک است. جریان انقلابی نتوانست تفکر خود را به تئوری، استراتژی و نسخه تبدیل کند. ما امروز در چند مسئله اصلی در حوزه‌های اقتصاد سرمایه‌داری، بوروکراسی، توزیع ثروت، مناسبات فرهنگی و علوم انسانی نیاز به نسخه داریم. جناح سیاسی مقابل جریان انقلاب، کاملا خود را به الگوی تکنوکرات و لیبرال متعهد و در هنگامه کسب قدرت به آن عامل است؛ چنانکه در 32 سال از 43 سال عمر جمهوری اسلامی نسخه عملی دولت‌های متبوع و منسوب به جریان غرب‌گرا، در حوزه کلان سیاست‌گذاری از الگوهای نئولیبرال پیروی کرده‌اند و به باور برخی مسبب برخی مشکلات امروز هستند.

نکته پایانی
واقعیت مهم این است که در این عرصه کم‌کاری شده است؛ زیرا نتوانستیم خودآگاهی انقلابی را به عنوان منتقد غرب مدرن و تاریخی در کشور محقق کنیم. تحقق این مسئله، می‌تواند نیازهای لایه‌ها و گروه‌ها را تا حدودی پاسخ دهد و دستورالعمل برای عدالت ارائه دهد. ما به ساختار اقتصادی و مدل بدیل با رویکرد انقلابی نیاز داریم تا مشکلات تئوری در کشور برطرف شود. امروزه، چون مشکل در تئوری وجود دارد، به تبع مشکل در استراتژی و آن هم مشکل در تاکتیک را به وجود آورده است. این روندها و فرآیندها باید در آغازین سال‌های عملی‌سازی گام دوم انقلاب اصلاح و با رویکرد انقلابی تقویت و تعمیق شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات