به موازات تحول حوزههای عینی زندگی و درواقع، تحول ساختار اجتماعی به ویژه در بعد ارتباطی و رسانهای، مفهوم و مصداق قدرت نیز دچار قبض و بسطهایی شده است؛ یعنی برخلاف گذشته که پارادایم حاکم بر تعریف مفهوم قدرت، پارادایم واقعگرایی بود که قدرت را در حوزههای سخت خلاصه میکرد و در ادامه با طرح بحثهای مربوط به «وابستگی متقابل» برعکس تأکید بر قدرت سخت، بر مسائل حوزه «سیاست ملایم» Low Politics))؛ یعنی مسائل رفاهی تأکید میشد، اما هماکنون با توجه به گسترش وسایل ارتباطی(تحول رسانهها از مکتوب به مجازی) و بروز و ظهور جامعه شبکهای، پارادایم جدیدی در حوزه قدرت و سیاست بینالملل ظهور کرده که در آن، قدرت دیگر نه در حوزههای سخت و ملایم، بلکه در اطلاعات، اقناعسازی و توانایی شکلدهی به ادراکات خلاصه میشود. این پارادایم جدید، «سایبر پلیتیک» نامیده شده که براساس آن، قدرت مفهومی است که در حوزههای رسانهای، ادراکسازی و در یک کلام، در توانایی شکلدهی به ترجیحات مخاطبان خلاصه میشود.
مبتنی بر این تحول، چه بسا کشوری توانایی نظامی بالایی داشته باشد یا اینکه به لحاظ اقتصادیـ معیشتی توانسته باشد رفاه لازم را ایجاد کند، اما اگر به لحاظ مدیریت اذهان و ادراکات و قدرت اقناعسازی از توانایی لازم برخوردار نباشد، ضعیف تلقی شود؛ زیرا در شرایط ضعف قدرت اقناعسازی، دیگران میتوانند نقاط قوت آن کشور را برای مخاطبان و شهروندانش نقطه ضعف جلوه دهند. بر همین اساس، پژوهشگرانی چون «مایکل مان» با تقسیم قدرت به دو بُعد «خودکامه و زیرساختی»، معتقدند امروزه قدرت بیشتر در حوزه زیرساختی تجلی دارد. منظور از قدرت خودکامه آن است که یک حکومت با استقلال از منافع گروههای فشار و ذینفوذ بتواند تصمیمگیری کند و منظور از قدرت زیرساختی همین قدرت اقناعسازی و مدیریت اذهان و ادراکات است.
جمهوری اسلامی و ماهیت متحول قدرت
تحول صورت گرفته در ارتباط با مفهوم قدرت مختص یک کشور یا واحد سیاسی خاص نیست و بر همین اساس، جمهوری اسلامی ایران نیز با این موضوع به مثابه یک واقعیت مواجه است. با وجود این، در این چارچوب باید اشاره کرد که جمهوری اسلامی هم اکنون با یک نوع ناموزونی در ابعاد و حوزههای مختلف قدرت مواجه است؛ به این ترتیب که با وجود دستیابی به قدرت دفاعی بازدارنده در حوزه قدرت سخت و پیشرفتهای متعددی که در حوزه اقتصاد از ابتدای انقلاب صورت گرفته است(با وجود ضعفهای زیادی هم که در حوزه اقتصاد هنوز وجود دارد)، اما در حوزه داشتن قدرت رسانهایـ اقناعی، ضعفهای جدی دارد. بنابراین، در حالی که بازدارندگی دفاعی در کشور وجود دارد، اما به دلیل ضعف در حوزه رسانهایـ اقناعی، در بازدارندگی سیاسی ضعیف است. این امر دلایل مختلفی دارد، از جمله؛
1ـ بیتوجهی یا دست کم گرفتن جنگ شناختی(جنگ روانیـ رسانهای) دشمنان و در اصل، باور نداشتن به اینکه در این حوزه، کشور درگیر یک جنگ تمام عیار است؛
2ـ ضعف سواد رسانهای به ویژه در تولید پیامهای مناسب برای پاسخگویی به نیازهای جامعه مخاطب؛
3ـ ضعف در چابکی و چالاکی نظام رسانهای کشور؛
4ـ نفوذ دشمن در این حوزه و... .
مبتنی بر همین ضعف است که دشمن اکنون در قالب جنگ شناختی میان قدرت دفاعی و توسعه نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران با منافع و معیشت مردم دوگانهسازی میکند و معالاسف بررسیها نشان میدهد، در این حوزه و موارد مشابه تا حدودی موفق شده است؛ زیرا از یک طرف، به قدرت اقناعی و شکلدهی به ذهنیتهای افکار عمومی در داخل کشور، به موازات توسعه نفوذ منطقهای و توان دفاعی کشور توجه نشده است و از سوی دیگر، ابعاد و گستره و عمق جنگ شناختی دشمن یا شناخته نشده یا آن طور که باید جدی گرفته نشده است. به بیان دقیقتر، باید گفت با توجه به این ضعف است که دشمن در جنگ ترکیبی کنونی، به موازات اقتصادی و امنیتی، بر جنگ رسانهای هم متمرکز است.
ضعف رسانهای و آشوبهای اخیر
در همین زمینه میتوان به آشوبهای اخیر و نقش ضعف قدرت اقناعی به عنوان عامل اصلی و مسلط در شکلگیری این آشوبها اشاره کرد. درواقع، با توجه به نشئت گرفتن این آشوبها در بستر فضای مجازی با محوریت شبکههایی چون تلگرام، اینستاگرام و توئیتر، اولین نقطه ضعف کشور در این آشوبها به نداشتن قدرت کافی برای کنشگری در این عرصه مربوط میشود. به عبارتی، در این عرصه، به دلیل ضعف نظام رسانهای و اقناعی در شکل دادن به ترجیحات و محاسبات افکار عمومی داخلی، دشمن به راحتی توانست با عملیات روانی، به اغفال لایههایی از جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان دست بزند و آنها را علیه نظام وارد خیابان کند. بنابراین، مشخص است که ضعف در این حوزه میتواند چه پیامدهایی برای کشور داشته باشد.
ضرورتهای تقویت قدرت اقناعی
آنچه ضعف رسانهای را به مسئلهای پراهمیت برای کشور تبدیل میکند، این واقعیت است که دشمن با استفاده از ابزار رسانه میکوشد ضعفهای خود در سایر حوزههای رویارویی با نظام را جبران کند. بنابراین، در این حوزه مانند سایر حوزهها باید به استحکام ساخت درونی قدرت نظام اندیشید.
برای این منظور راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
1ـ دقت در تولید پیامهای رسانهای قوی و کارشناسی شده به جای توسعه بیضابطه و غیرهدفمند رسانهها؛
2ـ تلاش برای احیای بیش از پیش مرجعیت رسانه ملی با اطلاعرسانی سریع و دقیق از رویدادهای کشور از سوی این رسانه؛
3ـ دقت در چرخش نخبگان در حوزه رسانهای؛ به معنای فراهم کردن زمینه برای توسعه فعالیت جوانان متخصص در حوزه رسانه که هم به لحاظ فنی و هم تحلیلی از مهارت لازم برخوردارند؛
4ـ تهیه و تدوین نظام فعالیت رسانهای به منظور ضابطهمند کردن فعالیت در حوزه رسانهای و فضای مجازی تا هر پیامی به هر طریقی اجازه تولید و انتشار در رسانهها را نداشته باشد؛
5ـ تشکیل جبهه رسانهای در کشور و ایجاد نوعی تقسیمکار میان رسانهها به دو منظور؛ تخصصیسازی رسانهها و مقابله هر کدام از آنها با بخشی از جنگ شناختی دشمن و همچنین، پرهیز از ورود افراد غیرحرفهای به این حوزه، که گاه این ورودهای ناشیانه و موضعگیریهای ناشی از تعارض و ناهماهنگی شناختی برخی از خودیها به جای خنثیسازی و مقابله با جنگ شناختی دشمن، برای کشور و حاکمیت دینی هزینهسازی میکند؛
6ـ پالایش سیاسیـ امنیتی رسانهها به منظور کشف و مقابله با عوامل نفوذی در این زمینه؛
7ـ پایان دادن به استعمار مجازی و پلتفرمی در کشور از دو طریق ضابطهمند کردن فعالیت پلتفرمهای خارجی در ایران با مجبور کردن آنها به پذیرش قوانین جمهوری اسلامی ایران و حمایت از پیامرسانهای داخلی؛
8ـ دقت و اهتمام به تصویرسازی مثبت و مبتنی بر واقعیتهای امیدبخش کشور با تمرکز بر انتشار خبرهای خوب؛
9ـ تقویت رویکرد آموزشیـ تحلیلی در سطح رسانهای به جای خبرمحوری که از الزامات تقویت سواد رسانهای است؛
10ـ بالا بردن سطح و کیفیت تحلیل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیروهای انقلاب در مصاف با نظام سلطه و ایادی داخلی متمایل به فرهنگ سکولار غربی.