به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بیتو به عالم، زارست!
اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبینم
دیده زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و زمزمه مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن که نگهداریشان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو میگفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه سان میگذرد
قصه کوتاه کنم، ور نه سخن بسیارست
ژولیده نیشابوری
پرچم سبز ولیالله
نهضت چهل سالهست و گام دوم راهیم
ما روزهایی بهتر از امروز میخواهیم
افتاده کار دشمنان ما به فرسایش
کاری نبُرد از پیش حتی لشکر داعش
پیش خلایق خصم را بیآبرو کردیم
ما یک سلیمانی برای خصم رو کردیم
با همدلی اوضاع بهتر میشود بیشک
از داخل آبادی میسر میشود بیشک
از آن مسیرِ اشتباهِ رفتهات برگرد
تکیه به حرف چشمآبیها نباید کرد
این ملت از تحریم شیطانها نمیترسد
فرزند عاشورا ز طوفانها نمیترسد
فریادها را بر سر ابلیس میکوبیم
گفتند ما در اضطرابیم و در آشوبیم
ای دلقک خودخواه صهیون گوش خود واکن
باد از جهنم میرسد آغوش خود وا کن
دنبال آشوبی؟ قلم بردار خب بنویس
جمعه نه بلکه شنبهها، تهران نه و پاریس
ظلمت بداند تا طلوع فجر بیداریم
نه جنگ خواهد شد نه قصد گفتوگو داریم
ایرانیان هرگز به وعده دل نمیبستند
مردم همه چشم انتظار یک فرج هستند
مرده و یا زنده به لطف یار محشوریم
ما با ولایت در پناه حضرت نوریم
میآید، آخر یک نفر از راه میآید
با پرچم سبز ولی الله میآید
شعر از «حامد خاکی» و «حسین صیامی»