آجیل شب یلدا در واقع از «شبچَره» آمده است که این بود: «در روزهای کوتاه زمستان که کشاورزان فعالیت کمتر و وقت آزاد بیشتری داشتند اعضای خانواده با تاریکشدن هوا برای شبنشینی دور هم جمع میشدند و تا پاسی از شب در زیر کرسی داغ برای یکدیگر خاطره و داستان تعریف میکردند. رونقبخش این شبنشینیها نُقل، آجیل، میوههای تازه فصل و میوههایی بود که در طول سال خشک کرده بودند. به این تنقلات که هنگام شبنشینی و پس از صرف غذای اصلی خورده میشد شبچَره میگفتند».
برای شب یلدا که شبنشینی طولانیتر داشت شبچره ایرانیان هم مفصلتر میشد و احتمالاً در طول سال خوراکیهای بهتر را برای شب یلدا جمعآوری و نگهداری میکردند. البته این شبچره یلدایی یکسان نبود و در هر گوشه و کنار ایران هر نوعی از خوراکی بود که در همان منطقه کشت میشد یا در دسترس بود؛ گندم بوداده بود و نخودچی و شاهدانه و برنجک و تخمه هندوانه و کدو بود و بادام، گردو، پسته، فندق، مویز، انجیر و توت خشک بود.
همه اینها هم یکجا نبود؛ در منطقهای کشمش بود و جایی دیگر توت خشک یا تخمه و جایی دیگر بادام بود و داستانش این بود: «اگر چه در کمتر کتاب تاریخی از شب یلدا نشان میتوان یافت اما میتوان گفت که از همه آن جشنها که هزاران سال در ایران، مقدس و محترم بودهاند، جز نوروز، تنها یلداست که همواره خانوادههای ایرانی را گرد هم جمع کرده است و آداب ساده و شیرین آن همچنان در دورافتادهترین روستاهای ایران معمول و رایج بوده است... در این جشن که بیشک ریشههای دهقانی دارد هیچ غذای خاصی پخته نمیشد. در واقع سفره این جشن، سفره محقرانه دهقانان و کشاورزان بود که با اندوختههای کشاورزی، میوههای تابستانی کـه به زحمت تا این شب سالم ماندهاند و خشکبار جمعآمده در طول ۹ مـاه نخستین سال پر شده است».