محقق و پژوهشگری که سالیان سال در عرصه فکر و اندیشه قلم زد و گفتوگو کرد و تا جایی که توانست آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی را فریاد زد و از آنان دفاع کرد. افروغ به سبب دفاع از مبانی انقلاب اسلامی و نقد تئوریک جریانهای معارض همواره مبغوض برخی طیفهای روشنفکری قرار میگرفت و تحمل این اندیشمند علوم اجتماعی برای آنان گران میآمد[...]
خبر شوکهکننده بود. صبحگاه جمعه، ۲۵ فروردینماه خبر فوت دکتر عماد افروغ، جامعهشناس سرشناس ایرانی و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و از اصحاب فکری و اندیشهای رویشهای انقلاب اسلامی در رسانهها مخابره شد؛ محقق و پژوهشگری که سالیان سال در عرصه فکر و اندیشه قلم زد و گفتوگو کرد و تا جایی که توانست آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی را فریاد زد و از آنان دفاع کرد. افروغ به سبب دفاع از مبانی انقلاب اسلامی و نقد تئوریک جریانهای معارض همواره مبغوض برخی طیفهای روشنفکری قرار میگرفت و تحمل این اندیشمند علوم اجتماعی برای آنان گران میآمد. در این یادداشت که مرقومهای است به نام و یاد وی، تأمل و تورقی در آرا و اندیشهها و مجاهدتهای علمی و سیاسی این «دانشمند فرزانه و انقلابی» به تعبیر رهبر معظم انقلاب، خواهیم داشت تا درسآموز راه ما باشد.
افروغ و انقلاب اسلامی
دکتر عماد افروغ را میتوان از همان نسلی دانست که امام خمینی(ره) در آغازین روزهای نهضتش در دهه40 درباره آنها فرمودند که سربازان انقلاب در گهواره و در دامن مادرانشان هستند. او به همراه همنسلیهای خود بالیدند و درس خواندند و دغدغه انقلابی امام(ره) را سر دست گرفتند و آن را به نتیجه رساندند. به همین هم بسنده نکردند؛ بلکه در گام اول انقلاب در سنگرهای گوناگون علمی، فکری، جهادی و فنی خوش درخشیدند و انقلاب و نظام اسلامی را از گردنههای صعب و سخت عبور دادند تا به این نقطه رسید که رهبر معظم انقلاب سندی دیگر برای حرکت بر مدار همان گام اول انقلاب، اما عمیقتر، سنجیدهتر و برنامهریزی شدهتر را صادر کردند و اکنون باید علم حرکت انقلابی را نسل جدید و تربیت شده به دست امثال مصباحها، افروغها ادامه دهند.
از برجستگیهای نظری دکتر افروغ در باره انقلاب اسلامی، تفکر «انقلاب فرهنگی» وی بود که درباره انقلاب اسلامی به آن معتقد بود. در همین زمینه، در برنامه «زاویه» گفت: «تمام انقلابها غیر از انقلاب اسلامی ایران از جمله فرانسه و روسیه نگرشهای دنیوی داشتند و از معنویات و فرهنگ غافل بودند، اما انقلاب اسلامی ایران از اساس، انقلابی فرهنگی بود. انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است؛ چرا که نوع حکومت وابسته شاه ناگزیر مجبور به ورود به فرهنگ و دستکاری آن نیز بود و به محض آغاز فعالیتهای فرهنگی خود متناسب با اهداف و سیاستهای وابستهاش گویی دست در لانه زنبور کرده است. به این ترتیب مردم ما همانند زنبوران یک لانه، دستهای حکومت پهلوی را گزیدند و انقلاب را آغاز کردند.»
افروغ وجود انقلاب را نوعی آزادی از اسارت میدانست که مردم خودشان با انتخاب این انقلاب غل و زنجیرهای استبداد و استعمار را از دست و پاهایشان باز کردند: «استقلال جامعه ایرانی پیش از انقلاب احساس اسارت میکرد؛ چرا که ایرانیها هیچگاه مستعمره نبوده و زیر سلطه بیگانگان نبودند. درست است که در طول تاریخ همواره با افت و خیزهایی همراه بودیم، اما همیشه در پی رهایی جمعی خود بودیم. جامعه ایرانی پیش از انقلاب در اثر نبود استقلال جمعی دچار ازخودبیگانگی میشود و چنین شرایطی را تحمیل شده میداند و آن را حاصل تلاشهای غیر ایرانی در سرنوشت جامعه تلقی میکند.»
توجه به ابعاد فلسفی انقلاب
افروغ بر مبنای فلسفی انقلاب اسلامی تأکید داشت و تئوریزه نشدن آن را از سوی قشر حزبالله یک نقص میدانست و معتقد بود، ظهورات بدیع انقلاب اسلامی باید به خوبی تبیین و صورتبندی شود: «متأسفانه انقلاب اسلامی ایران را به خوبی تئوریزه نکردیم و به ابعاد فلسفی آن توجه کافی نداشتیم. همچنین در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تنها استقلال را مورد توجه قرار دادیم و آزادی و عدالت اجتماعی را نادیده گرفتیم.» از همین رو، یکی از مهمترین آثار در حوزه تبیین مبانی انقلاب را به رشته تحریر درآورد. «انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن» را در قالب ۱۳ گفتار به موضوع انقلاب اسلامی و مبانی آن اختصاص داد. نگرش صدرایی امام(ره) در تبیین انقلاب اسلامی، فلسفه اجتماعی و نگرش ویژه ایشان به جامعه و نگاه مبتنی بر تعامل دین و جامعه و بهاصطلاح نگاه ربطی و ارائه تعریفی بدیع از مشروعیت بهعنوان ترجمانی از دو مؤلفه حقانیت و مقبولیت، همراه به اشاره به برخی دستاوردهای عملی، فکری و اجتماعی از اشارات مورد نظر در مجموعه گفتارهاست.
به تعبیر دقیق دکتر پارسانیا، «دکتر افروغ همانگونه که همواره اعلام میداشت هویت خود را در مسیر رشد و بالندگی انقلاب اسلامی ایران و آرمانهای جهانی آن تعریف میکرد. او تلاش پیگیر و دردمندانه خود را در مسیر گسترش لایههای فرهنگی جوشش فعال امت اسلامی و نقد سازهها و ساختارهای نظری مسلط بر جامعه معاصر بشری دنبال میکرد و جایگاه خود را در حلقه وصل تعامل خلاق و فعال دو نهاد دانشگاه و حوزه جستوجو میکرد.» در واقع، او میکوشید تا به تعبیر خود لایههای عمیق فرهنگ اسلامی را که در متون و نصوص دینی ریشه داشت و به نظر او در حکمت اسلامی به طور عام و فلسفه صدرایی به طور خاص تجسم یافته بود، در سازههای نظری و ساختارها و کنشهای اجتماعی جامعه اسلامی ایران شناسایی کند و این رسالت را در فعالیتهای مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی خود در نظر میگرفت. از این رو، بیش از دو دهه آمد و شد مستمر و اغلب هفتگی او به شهر مقدس قم بخشی مهم از جهاد علمی آن مرحوم است. ثمره این تلاش همراهی برای تکوین رشتههایی، نظیر فلسفه علوم اجتماعی و بازآرایی دانش اجتماعی مسلمین و تربیت طلاب و دانشجویان و تدوین رسالهها و تألیف کتب علمی در راستای تنقیح علوم اسلامی از علوم غربی است.
مفهوم حکمرانی در نهجالبلاغه
مرحوم عماد افروغ، نگاهی عمیق به حوزه حکمرانی و این فرصت بینظیری که به دست شیعه افتاده است، داشت. وی معتقد بود، باید به آموزههای اسلامی توجه کرد تا شاخصها و ابعاد حکمرانی را از آنها با زبان روزآمد و نیاز جامعه از آن استخراج و استنباط کرد. نهجالبلاغه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) که از منظر وی «منشور تمامعیار حکمرانی» است، برای این کار شروع مناسبی بود. وی در گفتوگویی با اشاره به مفهوم حکمرانی در نهجالبلاغه، بیان داشت: «از نهجالبلاغه نه دموکراسی محض به دست میآید و نه تئوکراسی محض، بلکه یک مردمسالاری دینی به دست میآید که تعریف جدیدی از مشروعیت است و این پدیده نوظهوری است و انقلاب اسلامی هم در واقع ادامه همین تعریف از مشروعیت است.»
وی با اشاره به اینکه مشروعت خودش حاوی حقانیت و شرعیت از یک طرف و مقبولیت و رضایت عامه از طرف دیگر است، معتقد بود: «خود مشروعیت حاوی مقبولیت هم هست و این دلالتی دارد که باید به دلالتهایش توجه کرد یعنی در نظام اسلامی حاکمی که حقانیت دارد، حق کودتا ندارد و به همیت ترتیب مردمی که حقانیت حاکمان را پذیرفتهاند به عنوان یک بال مشروعیت حق ندارند دور هر کسی حلقه بزنند. هر دو باید شکل بگیرد؛ یعنی حاکمان باید ویژگیهای خاصی داشته باشند و مورد قبول و رضایت عامه باشند و این را شما در سیره عملی حضرت امیر(ع) هم میبینید.» زندهیاد افروغ با بیان اینکه امام علی(ع) تا مادامی که مردم فوجفوج به سمت ایشان رو نیاوردند، هیچ اقدامی برای تشکیل حکومت نکرد، ابراز داشت: «درباره بحث مقبولیت هم تا زمانی که مردم حلقه نزدند، ایشان هیچ اقدامی نکردند، کودتا نکردند و حتی به خلفا کمک هم کردند یعنی خلفایی که میآمدند و از ایشان مشورت میگرفتند، ایشان به آنها مشورت میدادند؛ ولی به هر حال این یک واقعیت تاریخی و مفهومی است که نظریه ایشان یک نظریه مردمسالاری دینی است و نه تنها نظریه ایشان، بلکه نظریه امام حسین(ع) هم مردمسالاری دینی است.»