شخصیت قضاوتگر ما در مواجهه با ناهنجاریهای اجتماعی، مثل بدحجابی، ناخودآگاه قائل به وحدت فعل و فاعل است و نفرت از فعل را به فاعل تسری میدهد. اگرچه اراده فاعل در ارتکاب فعل دخیل است اما انگیزههای متعددی میتواند در کار باشد؛ از سهلانگاری گرفته تا سوءنیت. دشواری کار فرهنگی ناشناخته بودن همین انگیزههاست، چه آنکه به مقتضای هر انگیزه، تجویز متفاوتی برای اصلاح ناهنجاری لازم است؛ گاهی امر به معروف زبانی جواب میدهد و گاهی برخورد قضایی و امنیتی میطلبد. ضمنا انگیزه و قصد مشخص میکند آیا زشتی بیحجابی ریشه در ذات و شخصیت فرد دارد یا معلول شرایط اجتماعی و فرهنگی او است.
اشتراکات معنوی قویترین عناصر پیونددهنده جامعه هستند. معنویات و اعتقادات، اغلب بروز و ظهور اجتماعی دارند. آن کس که برای «جامعه» اصالت شخصیت و هویت مستقل قائل است، شدت و وسعت و تواتر بروزات معنوی جامعه را همچون نبض آدمی میداند که نشاندهنده سلامت یا علائم بالینی بیماری است. گردهماییهای آیینی باشکوه و پرتکرار و فراگیر با مشارکت آحاد و طیفهای متکثر مردم، این انگاره را تقویت میکند که بهرغم وجود تنوع در بافت اجتماعی و فرهنگی مردم، اشتراکات بزرگی که هویت جمعی آنها را میسازد، همچنان پابرجاست. البته این اشتراکات را نباید در اعتقادات مذهبی منحصر دانست، بلکه انگیزههایی چون وطندوستی، علاقه به تمامیت ارضی، نوعدوستی و امثالهم هم هویت اجتماعی میآفریند.
مادامی که جامعه بر مدار اشتراکات ارزشمحور خود حرکت کرده و بروزات و پالسهای معنوی قوی صادر کند و هویت اجتماعی قابل دفاع داشته باشد، انگیزههای جمعی سالمی خواهد داشت، حتی اگر در برخی افعال عناصر سازنده خود (یعنی مردم) دچار ناهنجاریهایی نیز باشد. از این منظر میتوان راهی برای شناخت انگیزه غالب در بدحجابی پیدا کرد و به یک قضاوت عمومی در این باره دست یافت. با وجود تجلیات آیینی پرشمار و پرشور با حضور پرتعداد افراد کمحجاب، حداقل میتوان به این باور رسید که نباید درباره قاطبه بدحجابها قائل به وحدت قبح فعل و فاعل بود. طینتها عمدتا عاری از شیطنت است و ناهنجاریهای ناشی از عوامل محیطی و فرهنگی بر ظواهر آنها تأثیرگذار است.
اگر این قضاوت عمومی را بپذیریم، با چند نکته روبهرو هستیم.
1- هم بیحجابی و بدحجابی قبیح است و هم نفرت نسبت به بدحجابان نکوهیده (تفکیک فعل و فاعل).
2- چون علت بدحجابی را میتوان اغلب در سهلانگاری یا هضم شدن در فرهنگ خانوادگی و محیطی دانست، لذا نسخه امر به معروف و نهی از منکر همچنان به عنوان یک راهبرد موثر میتواند کارساز باشد.
3- از آنجا که مقدمه امر به معروف و نهی از منکر، محبت آمر و ناهی نسبت به گناهکار و تمنای سعادت و رستگاری او است، این فریضه بدون سالم پنداشتن ذات بدحجاب و اشتیاق به اصلاح ظواهر او قابل اقامه نیست.
4- وحدت و یکپارچگی و پرهیز از دوقطبی کردن جامعه، یعنی اجتناب از وارد کردن خدشه و ضربه به هویت اجتماعی شکل گرفته حول ارزشها. لازمه یکپارچگی و وحدت در این زمینه، جدا دانستن فعل و فاعل در مساله بدحجابی است. با فاعل غیرمغرض میتوان همزیستی و مفاهمه داشت و همزمان خیرخواهانه به اصلاح او پرداخت. یادآور میشود رهبر انقلاب در موضوع انتخابات حتی پا را از این فراتر گذاشتند و آنها را که به جمهوری اسلامی منتقد یا غیرمعتقد هستند نیز به مشارکت فرامیخوانند و علاقه به سربلندی کشور و حفظ تمامیت ارضی را عامل وحدت معرفی میفرمایند.
5- نسخه عمومی فوق در برخورد با بیحجابیهای عامدانه و مغرضانه موضوعیت ندارد. عجالتا تا اطلاع ثانوی انگیزههای کشف حجاب را نباید سادهانگارانه تفسیر کرد. اگرچه نمیتوان درباره انگیزهها، قضاوت مطلق داشت و حتما استثناهایی نیز وجود دارد اما به نظر میرسد برای این طیف از افراد در کنار امر به معروف و نهی از منکر، سایر راهکارهای قانونی و امنیتی را نیز باید مدنظر داشت. بدیهی است وحدت با آنها که عامدانه از گناه اجتماعی قبحزدایی میکنند، هرگز موضوعیت نخواهد داشت.
6- در صورت استمرار پدیده بیحجابی با نقشآفرینی عناصر مغرض و تداوم انفعال مردم و حاکمیت در کنترل آن، بیحجابی با انگیزههای سهلانگارانه توسعه مییابد و بزودی با سبک زندگی معتقد به ارزشهای مذهبی منهای حجاب روبهرو خواهیم شد. در چنین شرایطی بیحجابی رفتهرفته از دایره منکرات خارج میشود و دهها معضل اجتماعی و فرهنگی و قضایی دیگر میآفریند.