صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۴۶۴۶۷

شلیک به مهره‌های راهبردی نظام

پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، سناریوی حذف و ترور نیروهای مؤثر انقلاب اسلامی در دستور کار دشمنان ملت ایران قرار گرفت. آنان بر این باور بودند که اگر چند ده نفر از افراد مؤثر انقلاب را ترور کنند، توان انقلابیون برای مدیریت کشور از دست رفته و نظام در سرازیری فروپاشی قرار خواهد گرفت. در این میان، فهرست بلندی از شخصیت‌های تأثیرگذار از رهبری انقلاب گرفته تا نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی آماده و در دستور کار عملیات‌های گروهک‌های تروریستی قرار گرفتند که از بیرون از مرزها هدایت و حمایت می‌شدند. سهم‌خواهانی که فردای پیروزی انقلاب به دلیل عملکرد انحرافی‌شان از حمایت و اقبال مردمی باز مانده بودند و آرمان‌ها و شعارهای‌شان در میان توده‌ها خریداری نداشت، میدان‌دار و عمله‌ سناریوی بیگانگان شدند، با این امید که با سقوط حزب‌الله، فرصتی برای به قدرت رسیدن این جریان‌های قدرت‌طلب فراهم آید!
شهادت استاد مطهری که امام خمینی(ره) ایشان را «پاره تن و حاصل عمر» خویش نامیدند، سرآغاز سلسله‌ای از ترورهای خونین بود، که تا بهمن 1365 ادامه یافت و طی آن بسیاری از متفکران و مسئولان کشور، ائمه جمعه، روحانیون، پاسداران و مردم به شهادت رسیدند.
حربه ترور در چنان مقیاس وسیعی علیه انقلاب به کار رفت که در جهان همانند و نظیر نداشت. در سوم اردیبهشت 1358 سرلشکر محمدولی قرنی، نخستین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ترور شد و به شهادت رسید. سپس، استاد مطهری (11 اردیبهشت 1358)، حاج طرخانی (7 تیر 1358)، حاج مهدی عراقی و پسرش حسام (4 شهریور 1358)، آیت‌الله قاضی طباطبایی (12 آبان 1358) و حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح (27 آذر 1358) هدف ترور قرار گرفته و به شهادت رسیدند. در این فاصله، ترور حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی و حجت‌الاسلام سیدعلی خامنه‌ای ناکام ماند.
دومین دور تروریسم کور، پس از شکست توطئه بنی‌صدرـ منافقین و سرکوب بلوای 30 خرداد 1360 آغاز شد. نخستین جنایت هولناک «منافقین»، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود. در 7 تیر 1360، «منافقین» با استفاده از فرد نفوذی به نام «کلاهی» سالن سخنرانی حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند. در این جنایت هولناک، آیت‌الله دکتر بهشتی، مجاهد پرشور، محمد منتظری و 72 نفر از یاران امام(ره) به لقاءالله پیوستند. شهادت دکتر بهشتی، اندیشه‌پرداز بزرگ انقلاب، پس از شهادت استاد مطهری دومین ضربه‌ای بود که برجسته‌ترین متفکران اسلام را آماج گرفته بود. 
پس از این ترور جنایتکارانه، مجله «تایم» چاپ آمریکا نوشت: «بهشتی می‌رفت تا مرد پرقدرت شود و در سن 52 سالگی امید اصلی برای تداوم انقلاب اسلامی بود.» نشریه دیگر آمریکایی، «واشنگتن استار» نوشت: «با مرگ بهشتی، روحانیت حاکم تواناترین استراتژیست و سازمانده... خود را از دست داده است و دیگر کسی وجود ندارد که بتواند جانشین او شود... ایران در حال حاضر با فقدان سازماندهی و آگاهی سیاسی روبه‌روست.»
همزمان، رئیس باند تروریستی «منافقین» با ارزیابی خود از این ترور همسویی خویش را با امپریالیسم خبری نشان داد. رجوی گفت: «از دست رفتن مهره‌های استراتژیک رژیم و یاران سرشناس [امام] خمینی چیزی نیست که به سادگی برای او قابل جبران باشد... در خلأ امثال بهشتی به هر حال رشد اجتناب‌ناپذیر تضادهای درونی ارتجاع حاکم، [امام] خمینی را به پایان کارش با سرعت بیشتری نزدیک خواهد کرد... رژیم در آستانه سقوط قطعی قرار گرفته است.»
استکبار جهانی هم همین آرزو را در دل می‌پروراند. «کریسچن ساینس مانیتور» نوشت: «بمب‌گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، امید بنیادگرایان را برای تشکیل هر چه سریع‌تر یک دولت مذهبی پس از سرنگونی بنی‌صدر به یأس مبدل کرد.» 
بنی‌صدر که اکنون به پاریس گریخته بود، نوید سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را در یک ماه آینده می‌داد. امید دنیای استکبار به سقوط جمهوری اسلامی چنان بالا گرفت، که بنی‌صدر به «نیوزویک» گفت: «فقط دو تن از مقامات مهم در دستگاه‌های دولتی باقی مانده‌اند؛ فقط یک انفجار دیگر و از آن پس همه‌چیز تمام می‌شود.»
آری، «فقط دو نفر»: رجایی و باهنر. برای شهادت این دو نفر آخر، کشمیری، مهره نفوذی «سیا»، بمبی را در دفتر نخست‌وزیری منفجر کرد. در 8 شهریور 1360، انفجار این بمب سبب شهادت محمدعلی رجائی، رئیس‌جمهور و حجت‌الاسلام دکتر باهنر، نخست‌وزیر شد. 12 میلیون رأی به ریاست‌جمهوری رجایی نشان‌دهنده اوج حمایت مردمی از او بود.
در ترورهای بعدی، آیت‌الله قدوسی،‌ دادستان کل انقلاب اسلامی، دکتر حسن آیت و حجت‌الاسلام عبدالکریم هاشمی‌نژاد به شهادت رسیدند. مسئولان دیگر، مانند انصاری، استاندار گیلان و استکی، فرماندار شهرکرد هم هدف تیم‌های ترور قرار گرفتند. این جنایات هولناک تروریستی، اگر در این مقطع نیز پایان می‌یافت، در جهان بی‌سابقه بود. گروهک «اقلیت» نوشت: «امروز نیز ترورها و بمب‌گذاری‌های سراسری که می‌توان گفت با چنین ابعادی در نوع خود در تمام جهان کم‌سابقه است... به مبارزه مسلحانه ابعادی تازه بخشیده است.» روزنامه «فایننشال تایمز»، ارگان سرمایه‌داری بانکی‌ـ تجاری انگلستان هم نوشت: «در تاریخ، چنین واقعه‌ای بسیار مشکل به نظر می‌رسد که در آن بسیاری از رهبران سیاسی در یک زمان به قتل برسند.»
در مرحله بعدی، نوبت به اعضای نهادهای انقلابی و مردم عادی رسید. رهنمود رئیس «سازمان تروریستی مجاهدین» چنین بود: «در مرحله اول، نوبت سران سیاسی بود. در مرحله دوم دست و پای اجرایی رژیم اهمیت درجه اول دارد... باید نرخ رشد کار عملیات به جایی برسد که دیگر پاسداری کار ساده‌ای نباشد و به بهای ارزانی میسر نشود و به عینه ببینند که بهایش گران است. آن وقت دیگر کسی جرئت پاسداری به سرش نخواهد زد و خلاصه کنیم، اینها را نباید آرام گذاشت.» بدین سان بود که تیم‌های ترور کور، بی‌هدف و عنان گسیخته کوچه و خیابان‌ها را به رگبار بستند.
در پی فروپاشی گروهک «منافقین» و سایر گروهک‌ها، دامنه ترور به حداقل رسید. مع هذا، در سال‌های بعد نمونه‌هایی از ترور همچنان دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به ترور شهید صیادشیرازی اشاره کرد. در این سال‌ها، ده‌ها تیم ترور «منافقین» و رژیم صدام با تلاش نهادهای اطلاعاتی کشور کشف و صدها طرح عملیاتی خنثی شد.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات