چند ماه است که مسابقهای با عنوان «خودمونی» با اجرای مهران رجبی از شبکه سوم سیما به روی آنتن میرود. مسابقهای خانوادهمحور و شاد که مدل جدیدی در برنامهسازیِ با رویکرد مسابقه دارد؛ در این مسابقه، نه از سلبریتیسالاری به معنای مرسومش خبری هست و نه جوایز اسرافگونه و بیهدف بذل و بخشش میشود؛ بلکه فضای غالب مسابقه، بیشتر شبیه یک دورهمی خانوادگی و خودمونی است که تلاش میکند به بهانه مسابقه، هم ارزشهای کهن خانوادگی در جامعه ایرانی را بازگو و بازنمایی کند و هم لحظاتی شاد برای شرکتکنندگان در مسابقه و بینندگان آن در خانه فراهم کند. از این نظر، «خودمونی» ابتکاری قابل تحسین در رسانه ملی است که میتوان با رفع برخی نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت و نیز توجه به اصل فراگیری و گسترش دایره مخاطبان، آن را تقویت کرد.
اما با وجود همه نقاط قوت و تحسینبرانگیز این مسابقه تلویزیونی، برخی نقدها و ایرادهای جدی هم به این مسابقه تلویزیونی وارد است که اگر برطرف نشود، هم زحمات برنامهریزان و تولیدکنندگانش را بر باد خواهد داد و هم اثرات رفتاری نامناسب در جامعه خواهد داشت.
یکی از بخشهای تعریف شده در این مسابقه تلویزیونی ، بخشی است که تعدادی از شرکتکنندگان به ترتیب و پشت سر هم بر روی صندلی مینشینند و با چشمان بسته تلاش میکنند آبی را که در داخل سطل آنها ریخته شده، به صورت برعکس و از بالای سر، در داخل سطل نفر قبلی بریزند! طبیعی است که در چنین وضعیتی، بخش عمده آب موجود در داخل سطلها بر سر و روی نفرات عقبی میریزد و بیشتر کارکرد هیجان و شادی دارد تا مهارت در ریختن آب. اساساً هدف طراحان مسابقه در این بخش هم همین بوده است که لحظات مهیجی برای شرکتکنندگان و میهمانان داخل استودیو و بینندگان فراهم کنند؛ اما مسئله اصلی فقط همین است؟!
همه ما مدام در رسانه ملی و دیگر رسانهها میخوانیم و میشنویم که ایران در منطقهای گرم و خشک واقع شده و با بحران کمآبی و خشکسالی مواجه است. مناطقی از جنوب و جنوب شرق و شرق کشورمان، با تنشهای آبی دردآوری مواجهند و گاهی در برخی سالها و فصلها و در برخی مناطق، به دست آوردن یک دبه آب تسویه شده و بیدرد سر، به آرزو تبدیل میشود. در همین روزها و هفتههای اخیر، بارها در خبرها از رنج و محنت مردم عزیز سیستانوبلوچستان به دلیل تأمین نشدن حقآبه هیرمند و مشکلات بعدی آن دیدهایم و شنیدهایم. حالا در چنین شرایط اقلیمی حساس و شکنندهای، رسانه ملی آب ریختن بر سر همدیگر را به یک بخش مسابقه تبدیل میکند! شاید گفته شود کل حجم آبی که در یک نوبت مسابقه مصرف میشود، ناچیز است و هیجان و شادی که در ازای آن به خانوادهها داده میشود، بیشتر میارزد! مسئله این نیست؛ صحبت بر سر الگوسازی رسانه ملی در رفتارهای عمومی و توجه به واقعیتهای روز کشور است که نباید با غفلت از کنار آن رد شد.
اگر قرار باشد اسراف ولو یک لیوان آب، در برنامههای یک دستگاه عظیم فرهنگی، مانند صدا و سیما عادیانگاری شود، نه تنها اثرات رفتاری مخربی در شرایط فعلی اقلیمی کشور در کف جامعه خواهد داشت، بلکه کار را به جایی خواهد رساند که در مواقع بحرانیِ آب، بدنه جامعه دیگر حرف رسانه را جدی نخواهد گرفت.