صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۵۲۵۸۴
ابرقدرت ناکارآمد

آیا آمریکای دچار شکاف و تفرقه  می‌تواند چین و روسیه را شکست دهد؟

اشاره
«رابرت گیتس» وزیر دفاع سابق آمریکا در فاصله سال‌های 2006 تا 2011 در یادداشتی که مجله آمریکایی«فارین افیرز» آن را منتشر کرده است به چالش‌های گوناگون آمریکا در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی می‌پردازد که آمریکا را تبدیل به یک قدرت ناکارآمد کرده است. به گفته وی رهبری سیاسی از هم پاشیده و دچار تفرقه در داخل روی جزئی‌ترین مسائل نیز نمی‌تواند اجماع حاصل کند در شرایطی است که این کشور در عرصه سیاست خارجی با دشمنان بسیار سرسخت و قدرتمندی روبه‌رو است. در ادامه ترجمه مقاله وی را با اندکی تلخیص می‌خوانید.
رهبری سیاسی از هم پاشیده آمریکا
اکنون آمریکا با تهدیدات جدی‌تری نسبت به دهه‌های گذشته، شاید همیشه، برای امنیت خود مواجه است. پیش از این هرگز با چهار دشمن متحد همزمان مواجه نشده بود- روسیه، چین، کره‌شمالی و ایران- که زرادخانه‌های هسته‌ای جمعی آنها ظرف چند سال می‌تواند تقریباً دو برابر اندازه خودش شود. از زمان جنگ کره، آمریکا مجبور به مبارزه با رقبای نظامی قدرتمند در اروپا و آسیا نبود. و هیچ‌کس زنده نمی‌تواند زمانی را به‌خاطر بیاورد که دشمنی به اندازه چین امروز قدرت اقتصادی، علمی، فنی و نظامی داشته باشد.
اما مشکل این است که درست در لحظه‌ای که رویدادها پاسخی قوی و منسجم از واشنگتن می‌طلبد، این کشور نمی‌تواند پاسخی ارائه دهد. رهبری سیاسی از هم پاشیده آن- جمهوری‌خواه و دموکرات، در کاخ سفید و کنگره- نتوانسته آمریکایی‌ها را به اندازه کافی متقاعد کند که تحولات چین و روسیه اهمیت دارند. رهبران سیاسی نتوانسته‌اند توضیح دهند که چگونه تهدیدات ناشی از این کشورها به یکدیگر مرتبط هستند. آنها نتوانسته‌اند یک استراتژی بلندمدت برای اطمینان از اینکه آمریکا و ارزش‌های دموکراتیک به‌طور گسترده‌تر پیروز خواهند شد، بیان کنند.
«شی جین پینگ»، رئیس‌جمهور چین و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، اشتراکات زیادی دارند، اما دو عقیده مشترک برجسته دارند. اول، هر یک متقاعد شده است که سرنوشت شخصی او بازگرداندن روزهای شکوه گذشته امپراتوری کشورش است. برای «شی»، این به معنای بازپس‌گیری نقش زمانی مسلط چین به‌عنوان امپراتوری در آسیا و در عین حال داشتن جاه‌طلبی‌های بیشتر برای نفوذ جهانی است. برای پوتین، این به معنای دنبال کردن ترکیبی ناخوشایند از احیای امپراتوری روسیه و بازپس‌گیری احترامی است که به اتحاد جماهیر شوروی داده شد. دوم، هر دو رهبر متقاعد شده‌اند که دموکراسی‌های توسعه‌یافته - مهم‌تر از همه، ایالات متحده- دوران اوج خود را پشت‌سر گذاشته‌اند و وارد یک افول غیرقابل برگشت شده‌اند. آنها معتقدند این کاهش در انزواگرایی فزاینده، قطبی شدن سیاسی و آشفتگی داخلی این دموکراسی‌ها مشهود است.
در مجموع، اعتقادات شی و پوتین دوره خطرناکی را برای ایالات متحده ایجاد کرده است. مشکل فقط قدرت نظامی و تهاجمی چین و روسیه نیست. همچنین این است که هر دو رهبر قبلاً اشتباهات محاسباتی بزرگی در داخل و خارج انجام داده‌اند و به نظر می‌رسد در آینده محاسبات بزرگ‌تری نیز انجام خواهند داد. تصمیمات آنها می‌تواند به عواقب فاجعه‌باری برای خود و ایالات متحده منجر شود. بنابراین، واشنگتن باید محاسبات شی و پوتین را تغییر دهد و احتمال وقوع فاجعه را کاهش دهد، تلاشی که مستلزم دید استراتژیک و اقدام جسورانه است. ایالات متحده در جنگ سرد به لطف یک استراتژی ثابت که توسط هر دو حزب سیاسی از طریق نه ریاست جمهوری متوالی دنبال شد، پیروز شد. امروز نیاز به رویکرد دوحزبی مشابه دارد. 
تلاش چین برای تبدیل به قدرت جهانی
فراخوان شی برای «جوان‌‌سازی بزرگ ملت چین» خلاصه‌نویسی برای تبدیل شدن چین به قدرت برتر جهانی تا سال 2049، صدمین سالگرد پیروزی کمونیست‌ها در جنگ داخلی چین است. این هدف شامل بازگرداندن تایوان به کنترل پکن است. به قول او «اتحاد کامل میهن باید محقق شود و محقق خواهد شد». به همین منظور، «شی» به ارتش چین دستور داده است که تا سال 2027 برای حمله موفقیت‌آمیز به تایوان آماده ‌باشد و او متعهد شده است که ارتش چین را تا سال 2035 مدرن کرده و آن را به یک نیروی «کلاس جهانی» تبدیل کند. به نظر می‌رسد شی معتقد است که تنها با گرفتن تایوان می‌تواند موقعیتی را برای خود تضمین کند که با «مائوتسه تونگ» در میان افسانه‌های حزب کمونیست چین قابل مقایسه باشد. آرزوها و احساس سرنوشت شخصی «شی جین پینگ» خطر بزرگ جنگ را به همراه دارد. خطر قابل‌توجهی وجود دارد که شی در تایوان کاری که پوتین در روسیه کرد را انجام دهد. 
چین همچنان چالش بزرگی برای ایالات متحده ایجاد خواهد کرد. ارتش آن قوی‌تر از همیشه است. چین اکنون تعداد کشتی‌های جنگی بیشتری نسبت به ایالات متحده دارد (اگرچه آنها از کیفیت پایین‌تری برخوردار هستند). این کشور هم نیروهای متعارف و هم نیروهای هسته‌ای خود را مدرن و باز‌سازی کرده است- و نیروهای هسته‌ای راهبردی خود را تقریباً دو برابر می‌کند- و سیستم فرماندهی و کنترل خود را ارتقا داده است. در حال تقویت توانمندی‌های خود در فضا و فضای مجازی است.
چین علاوه‌بر تحرکات نظامی خود، استراتژی جامعی را با هدف افزایش قدرت و نفوذ خود در سطح جهانی دنبال کرده است. چین اکنون بزرگ‌ترین شریک تجاری بیش از 120 کشور از جمله تقریباً همه کشورهای آمریکای جنوبی است. بیش از 140 کشور به‌عنوان شرکت‌کننده در طرح کمربند و جاده، برنامه توسعه زیرساخت گسترده چین، ثبت‌نام کرده‌اند، و چین اکنون مالک، مدیریت یا سرمایه‌گذاری در بیش از 100 بندر در حدود 60 کشور است.
تکمیل این روابط اقتصادی در حال گسترش، یک شبکه تبلیغاتی و رسانه‌ای فراگیر است. هیچ کشوری در روی زمین دور از دسترس حداقل یک ایستگاه رادیویی چینی، کانال تلویزیونی یا سایت خبری آنلاین نیست. پکن از طریق این رسانه‌ها و سایر رسانه‌ها به اقدامات و انگیزه‌های آمریکا حمله می‌کند، ایمان به نهادهای بین‌المللی را که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، از بین می‌برد، و برتری فرضی مدل توسعه و حکمرانی خود را در بوق می‌اندازد همه اینها در حالی است که موضوع زوال غرب را نیز پیش می‌برد.
مفهوم «تله توسیدید» توسط کسانی که فکر می‌کنند ایالات متحده و چین در مسیر درگیری هستند مورد استناد قرار می‌گیرند. براساس این نظریه، جنگ زمانی اجتناب‌ناپذیر است که یک قدرت در حال ظهور با یک قدرت تثبیت‌شده رو‌به‌رو شود، مانند زمانی که آتن در دوران باستان با اسپارت مقابله کرد یا زمانی که آلمان قبل از جنگ جهانی اول با انگلستان رو‌به‌رو شد. قدرت نظامی چین در قوی‌ترین حالت خود است یا به‌زودی خواهد بود، در حالی که ابتکارات بلندپروازانه برای تقویت ارتش ایالات متحده سال‌ها طول می‌کشد تا به ثمر بنشیند. بنابراین، چین ممکن است قبل از اینکه نابرابری نظامی در آسیا، نقطه ضعف چین را تغییر دهد، به تایوان حمله کند. اما این نظریه چندان قانع‌کننده نیستند. هیچ‌چیز اجتناب‌ناپذیری در مورد جنگ جهانی اول وجود نداشت. این به‌دلیل حماقت و گستاخی رهبران اروپا اتفاق افتاد. و ارتش چین خود به دور از آمادگی برای یک درگیری بزرگ است. بنابراین، حمله مستقیم چین به تایوان یا حمله به تایوان، اگر اصلاً اتفاق بیفتد، چند سال آینده است. البته، مگر اینکه شی دوباره به‌شدت اشتباه محاسبه کند.
نگرانی از پوتین
«زبیگنیو برژینسکی»، دانشمند علوم سیاسی و مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده، زمانی گفته بود: «بدون اوکراین، روسیه دیگر امپراتوری نیست.» پوتین قطعا با این دیدگاه موافق است. در تعقیب امپراتوری از دست رفته روسیه، او در سال 2014 و بار دیگر در سال 2022 به اوکراین حمله کرد- با این ماجراجویی دوم اقدامات روسیه هدف جدیدی را برای گسترش ناتو ایجاد کرده است. 
از نظر اقتصادی، فروش نفت به چین، هند و سایر کشورها بسیاری از تأثیرات مالی تحریم‌ها را جبران کرده است و کالاهای مصرفی و فناوری از چین، ترکیه و سایر کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه تا حدی جایگزین کالاهایی شده است که زمانی از کشورهای غربی وارد می‌شد. با این حال، روسیه تقریباً توسط همه دموکراسی‌های توسعه‌یافته تحت تحریم‌های فوق‌العاده قرار گرفته است. شرکت‌های غربی بی‌شماری سرمایه‌گذاری‌های خود را برداشته و کشور را رها کرده‌اند، از جمله شرکت‌های نفت و گاز که فناوری‌شان برای حفظ منبع درآمد اصلی روسیه ضروری است. هزاران متخصص و کارآفرین جوان فناوری فرار کرده‌اند. 
در مورد ارتش روسیه، حتی اگر جنگ به‌طور قابل‌توجهی نیروهای متعارف آن را تنزل داده است، مسکو بزرگ‌ترین زرادخانه هسته‌ای جهان را حفظ کرده است. به لطف توافقنامه‌های کنترل تسلیحات، این زرادخانه فقط شامل چند سلاح هسته‌ای راهبردی مستقرشده بیشتر از آنچه ایالات متحده در اختیار دارد، می‌شود. اما روسیه ده برابر تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی دارد (حدود 1900 کلاهک بیشتر).
تا زمانی که پوتین در قدرت است، روسیه دشمن ایالات متحده و ناتو باقی خواهد ماند. او از طریق فروش تسلیحات، کمک‌های امنیتی و نفت و گاز با تخفیف، روابط جدیدی را در آفریقا، خاورمیانه و آسیا ایجاد می‌کند. او به استفاده از تمام ابزارهای موجود برای ایجاد تفرقه در ایالات متحده و اروپا و تضعیف نفوذ ایالات متحده در جنوب جهانی ادامه خواهد داد. او که از شراکتش با «شی» جسور شده و مطمئن است که زرادخانه هسته‌ای مدرن‌شده‌اش مانع از اقدام نظامی علیه روسیه می‌شود.
آمریکای آسیب‌دیده
متأسفانه، ناکارآمدی سیاسی و شکست‌های سیاستی آمریکا موفقیت آن را تضعیف می‌کند. اقتصاد ایالات متحده توسط مخارج بی‌رویه دولت فدرال تهدید می‌شود. سیاستمداران هر دو حزب در پرداختن به هزینه‌های لجام‌گسیخته مانند تامین اجتماعی و بیمه‌های سلامت شکست خورده‌اند. مخالفت‌های همیشگی با افزایش سقف بدهی، اعتماد به اقتصاد را تضعیف کرده است و باعث نگرانی سرمایه‌گذاران در مورد اینکه اگر واشنگتن واقعاً «نکول» کند، چه خواهد شد. (در آگوست 2023، آژانس رتبه‌بندی فیچ رتبه اعتباری ایالات متحده را کاهش داد و هزینه‌های استقراض برای دولت را افزایش داد.) روند تخصیص اعتبار در کنگره برای سال‌ها شکسته شده است. قانونگذاران مکرراً در تصویب لوایح تخصیصی فردی شکست خورده‌اند، قوانین غول‌پیکری را تصویب کرده‌اند که هیچ‌کس آنها را نخوانده است، و تعطیلی دولت را مجبور کرده‌اند.
از نظر دیپلماتیک، تحقیر رئیس‌جمهور سابق دونالد ترامپ از متحدان ایالات متحده، علاقه او به رهبران مستبد، تمایل او برای ایجاد تردید در مورد تعهد ایالات متحده به متحدان خود در ناتو، و رفتار عموماً نامنظم او اعتبار و احترام ایالات متحده را در سراسر جهان تضعیف کرد. اما تنها هفت ماه پس از ریاست‌جمهوری جو بایدن، خروج ناگهانی و فاجعه‌آمیز ایالات متحده از افغانستان بیشتر به اعتماد بقیه جهان به واشنگتن آسیب زد.
برای سال‌ها، دیپلماسی آمریکا بخش زیادی از جنوب جهانی را که جبهه مرکزی رقابت غیرنظامی با چین و روسیه است، نادیده گرفته است. سفارتخانه‌های آمریکا به‌طور نامتناسبی در این بخش از جهان خالی مانده است. از آغاز سال 2022، پس از سال‌ها غفلت، ایالات متحده برای احیای روابط خود با کشورهای جزیره‌ای اقیانوس آرام تلاش کرد اما تنها پس از آنکه چین از غیبت واشنگتن برای امضای توافق‌نامه‌های امنیتی و اقتصادی با این کشورها استفاده کرد. رقابت با چین و حتی روسیه بر سر بازار و نفوذ جهانی است. ایالات متحده نمی‌تواند در هیچ جایی غیبت کند.
ارتش آمریکا همچنین بهای ناکارآمدی سیاسی آمریکا را می‌پردازد- به‌ویژه در کنگره. از سال 2010، کنگره هر سال در تصویب لوایح تخصیصی برای ارتش قبل از شروع سال مالی آینده شکست خورده است. در عوض، قانونگذاران «قطعنامه‌ای مستمر» را تصویب کرده‌اند که به پنتاگون اجازه می‌دهد پول بیشتری نسبت به سال قبل خرج نکند و آن را از شروع هر چیز جدید یا افزایش هزینه‌های برنامه‌های موجود منع می‌کند. این قطعنامه‌های مستمر بر هزینه‌های دفاعی تا زمانی که لایحه اعتبارات جدید تصویب شود، حاکم است و از چند هفته تا یک سال مالی کامل ادامه داشته است. نتیجه این است که هر سال، برنامه‌ها و ابتکارات جدید تخیلی برای یک دوره غیرقابل پیش‌بینی به جایی نمی‌رسند.
قانون کنترل بودجه در سال 2011 کاهش هزینه‌ها را به‌طور خودکار به اجرا گذاشت، که به‌عنوان «تصرف» شناخته می‌شود و بودجه فدرال را به میزان 1.2 تریلیون دلار طی ده سال کاهش داد. ارتش، که در آن زمان تنها حدود 15 درصد از هزینه‌های فدرال را تشکیل می‌داد، مجبور شد نیمی از این کاهش یعنی 600 میلیارد دلار را جذب کند. با معافیت از هزینه‌های پرسنل، بخش عمده‌ای از کاهش‌ها باید از حساب‌های نگهداری، عملیات، آموزش و سرمایه‌گذاری باشد. عواقب آن شدید و طولانی مدت بود. و با این حال، از سپتامبر 2023، کنگره به سمت انجام دوباره همان اشتباه پیش می‌رود. نمونه دیگری از اینکه کنگره اجازه می‌دهد سیاست آسیب واقعی به ارتش وارد کند این است که به یک سناتور اجازه می‌دهد تا از تایید صدها افسر ارشد را برای ماه‌ها ممانعت کند، نه‌تنها آمادگی و رهبری را به‌طور جدی تحقیر می‌کند، بلکه با برجسته کردن ناکارآمدی دولت آمریکا در چنین منطقه حساسی ایالات متحده را در بین دشمنان خود به مایه خنده تبدیل کند. نکته نهائی این است که ایالات متحده برای مقابله با تهدیداتی که با آن مواجه است به قدرت نظامی بیشتری نیاز دارد، اما کنگره و قوه مجریه برای دستیابی به این هدف مملو از موانع هستند.
ملاقات لحظه‌ای
رقابت حماسی بین ایالات متحده و متحدانش از یک‌طرف و چین، روسیه و همقطاران‌شان از طرف دیگر به خوبی در جریان است. برای اطمینان از بازدارندگی رهبران آمریکا باید ابتدا به شکست توافق دوحزبی چند دهه در رابطه با نقش ایالات متحده در جهان بپردازند. تعجب‌آور نیست که پس از 20 سال جنگ در افغانستان و عراق، بسیاری از آمریکایی‌ها می‌خواستند به سمت داخل برگردند، به‌ویژه با توجه به مشکلات فراوان ایالات متحده در داخل. اما وظیفه رهبران سیاسی این است که با این احساسات مقابله کنند و توضیح دهند که چگونه سرنوشت کشور به‌طور جدایی‌ناپذیری با آنچه در جاهای دیگر اتفاق می‌افتد، مرتبط است
به‌دلیل اختلافات داخلی، پیام‌های متناقض، و دوگانگی رهبران سیاسی در مورد نقش ایالات متحده در جهان، تردید قابل‌توجهی در خارج از کشور در مورد اعتماد آمریکا وجود دارد. هم دوستان و هم مخالفان نمی‌دانند که آیا تعامل و اتحاد بایدن بازگشت به حالت عادی است یا اینکه بی‌اعتنایی ترامپ به متحدان «اول آمریکا»، موضوع اصلی سیاست آمریکا در آینده خواهد بود. حتی نزدیک‌ترین متحدان نیز در حال مقابله با آمریکا هستند. در دنیایی که روسیه و چین در حال حرکت هستند، این امر به‌ویژه خطرناک است.
بازگرداندن حمایت عمومی از رهبری جهانی آمریکا بالاترین اولویت است، اما ایالات متحده باید گام‌های دیگری برای اجرای واقعی این نقش بردارد. اول، باید فراتر از «چرخش» به آسیا برود. تقویت روابط با استرالیا، ژاپن، فیلیپین، کره‌جنوبی و سایر کشورهای منطقه ضروری است اما کافی نیست. چین و روسیه با هم علیه منافع ایالات متحده در هر قاره همکاری می‌کنند. واشنگتن برای برخورد با کل جهان به یک استراتژی نیاز دارد، به‌ویژه در آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه، جایی که روس‌ها و چینی‌ها به‌سرعت در حال پیشی گرفتن از ایالات متحده در توسعه روابط امنیتی و اقتصادی هستند. این استراتژی نباید جهان را به دو دسته دموکراسی و اقتدارگرا تقسیم کند. ایالات متحده باید همیشه از دموکراسی و حقوق بشر در همه‌جا دفاع کند، اما این تعهد نباید واشنگتن را نسبت به این واقعیت که منافع ملی آمریکا گاهی اوقات ایجاب می‌کند که با دولت‌های سرکوبگر و فاقد دموکراسی کار کند، کور کند.
ضرورت بازنگری در استراتژی ملی آمریکا
استراتژی آمریکا باید همه ابزارهای قدرت ملی خود را دربر گیرد. هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها نسبت به توافق‌نامه‌های تجاری دشمنی کرده‌اند و احساسات حمایت‌گرایانه در کنگره قوی است. این زمینه را برای چینی‌ها در جنوب جهان باز گذاشته است که بازارها و فرصت‌های سرمایه‌گذاری عظیمی را ارائه می‌دهد. علی‌رغم نقص‌های طرح کمربند و جاده، پکن با موفقیت از آن برای القای نفوذ، شرکت‌ها و شاخک‌های اقتصادی چین در بسیاری از کشورها استفاده کرده است.
دیپلماسی عمومی برای ارتقای منافع ایالات متحده ضروری است، اما واشنگتن اجازه داده است که این ابزار مهم قدرت پس از پایان جنگ سرد پژمرده شود. در همین حال، چین میلیاردها دلار در سراسر جهان برای پیشبرد روایت خود هزینه می‌کند. روسیه همچنین تلاش تهاجمی برای گسترش تبلیغات و اطلاعات نادرست خود و همچنین دامن زدن به اختلاف در دموکراسی‌ها و میان آنها دارد. ایالات متحده به یک استراتژی برای نفوذ بر رهبران و مردم خارجی- به‌ویژه در جنوب جهانی- نیاز دارد. برای موفقیت، این استراتژی دولت آمریکا نیاز دارد که نه‌تنها پول بیشتری خرج کند، بلکه بسیاری از فعالیت‌های ارتباطی متفاوت خود را یکپارچه و هماهنگ کند.
کمک‌های امنیتی به دولت‌های خارجی حوزه دیگری است که نیاز به تغییرات اساسی دارد. اگرچه ارتش ایالات متحده کار آموزش نیروهای خارجی را به خوبی انجام می‌دهد، اما تصمیمات مقطعی در مورد مکان و چگونگی انجام این کار را بدون در نظر گرفتن کافی استراتژی‌های منطقه‌ای یا مشارکت بهتر با متحدان اتخاذ می‌کند. روسیه به‌طور فزاینده‌ای به دولت‌های آفریقا کمک‌های امنیتی ارائه کرده است،‌ اما ایالات متحده هیچ استراتژی مؤثری برای مقابله با این تلاش‌ها ندارد. واشنگتن همچنین باید راهی برای تسریع در تحویل تجهیزات نظامی به کشورهای دریافت‌کننده بیابد. در حال حاضر تقریباً 19 میلیارد دلار فروش تسلیحات به تایوان با تاخیرهای بین 4 تا 10 سال وجود دارد. اگرچه این توقف نتیجه عوامل بسیاری است، اما دلیل مهم آن ظرفیت تولید محدود صنایع دفاعی ایالات متحده است.
ایالات متحده باید استراتژی هسته‌ای خود را در مواجهه با اتحاد چین و روسیه بازنگری کند. همکاری بین روسیه، که در حال مدرنیزه کردن نیروی هسته‌ای استراتژیک خود است، و چین، که به‌شدت در حال گسترش نیروی خود است، اعتبار بازدارندگی هسته‌ای ایالات متحده را آزمایش می‌کند. ایالات متحده برای تقویت بازدارندگی خود، تقریباً به یقین نیاز به تطبیق استراتژی خود دارد و احتمالاً باید اندازه نیروهای هسته‌ای خود را نیز افزایش دهد. نیروی دریایی چین و روسیه به‌طور فزاینده‌ای با هم تمرین می‌کنند، و اگر آنها نیروهای هسته‌ای راهبردی مستقر خود را از نزدیک هماهنگ نکنند، تعجب‌آور است.
توافق گسترده‌ای در واشنگتن وجود دارد که نیروی دریایی ایالات متحده به کشتی‌های جنگی و زیردریایی‌های بیشتری نیاز دارد. باز هم، تضاد بین لفاظی و عمل سیاستمداران فاحش است. برای چندین سال، بودجه ساخت کشتی اساساً ثابت بود، اما در سال‌های اخیر، با وجود افزایش چشمگیر بودجه، ادامه تصمیم‌گیری‌ها و مشکلات اجرائی مانع از گسترش نیروی دریایی شده است. موانع اصلی بر سر راه یک نیروی دریایی بزرگ‌تر بودجه است: فقدان بودجه بیشتر برای خود نیروی دریایی و به‌طور گسترده‌تر، سرمایه‌گذاری ناکافی در کارخانه‌های کشتی‌‌سازی و صنایعی که از کشتی‌‌سازی و نگهداری کشتی حمایت می‌کنند. با این حال، تشخیص هرگونه احساس فوریت در میان سیاستمداران برای رفع این مشکلات به این زودی دشوار است. که غیرقابل قبول است.
در نهایت، کنگره باید نحوه تخصیص پول برای وزارت دفاع را تغییر دهد، و وزارت دفاع باید نحوه خرج کردن آن پول را تغییر دهد. کنگره باید در مورد تصویب بودجه دفاعی سریع‌تر و کارآمدتر عمل کند. این به معنای تصویب لوایح تخصیص نظامی قبل از شروع سال مالی است، تغییری که وزارت دفاع را به‌شدت قابل پیش‌بینی می‌کند. پنتاگون، به نوبه خود، باید فرآیندهای بوروکراتیک خود را اصلاح کند، که به‌ویژه در عصری که چابکی، انعطاف‌پذیری و سرعت بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد، نابهنگام هستند. رهبران وزارت دفاع در مورد این نقایص حرف‌های درستی زده‌اند و ابتکارات زیادی برای اصلاح آنها اعلام کرده‌اند. اجرای مؤثر و فوری چالش است.
صحبت کمتر، عمل بیشتر
چین و روسیه فکر می‌کنند آینده متعلق به آنهاست. با وجود تمام لفاظی‌های سخت کنگره و قوه مجریه در مورد عقب‌نشینی علیه این دشمنان، به‌طور شگفت‌انگیزی اقدامات کمی وجود دارد. خیلی اوقات، ابتکارات جدید اعلام می‌شود، فقط برای اینکه بودجه و اجرای واقعی به کندی پیش برود یا به‌طور کلی محقق نشود. به نظر می‌رسد هیچ‌کس در واشنگتن آماده ایجاد تغییرات فوری مورد نیاز نیست. 
این امر به‌ویژه گیج‌کننده است، زیرا در زمان تحزب و دوقطبی شدن شدید در واشنگتن، شی و پوتین موفق شده‌اند حمایت دوحزبی چشمگیر و البته شکننده‌ای را در میان سیاستگذاران برای پاسخ قوی ایالات متحده به اقدامات خود ایجاد کنند.
 قوه مجریه و کنگره فرصت نادری برای همکاری با یکدیگر برای حمایت از لفاظی‌های خود در مورد مقابله با چین و روسیه با اقدامات گسترده‌ای دارند که ایالات متحده را به یک دشمن بسیار قدرتمندتر تبدیل می‌کند و ممکن است به جلوگیری از جنگ کمک کند.
شی و پوتین، برای آینده قابل پیش‌بینی، همچنان خطری هستند که ایالات متحده باید با آن مقابله کند. حتی در بهترین دنیاها- جایی که دولت ایالات متحده مردمی حامی، رهبران پرانرژی و استراتژی منسجمی داشت- این دشمنان چالش بزرگی را به وجود خواهند آورد. اما صحنه داخلی امروز چندان منظم نیست. 
کنگره درگیر مشاجره، بی‌ادبی، و حاشیه‌نشینی شده است. و رؤسای‌جمهور متوالی یا انکار کرده‌اند یا در توضیح نقش جهانی آمریکا ضعیف عمل کرده‌اند. 
برای مقابله با چنین دشمنان قدرتمند و مستعد خطر، ایالات متحده باید بازی خود را در هر بعد ارتقا دهد. تنها در این صورت است که می‌تواند امیدوار باشد که شی و پوتین را از شرط‌بندی بد بیشتر باز دارد. 
منبع: روزنامه کیهان /مترجم: سید حسین جعفری

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات