رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دیروز دانشآموزان و دانشجویان به دروغ بزرگی اشاره کردند که امریکاییها و پیادهنظام داخلی و خارجی رسانهای و سیاسی آن به عنوان دلیل دشمنی با ملت ایران اعلام میکنند و آن هم مسئله تسخیر لانه جاسوسی امریکا در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ است. روشن است که این دروغ بزرگ برای قلب حقایق تاریخی و پنهان کردن دشمنی ذاتی امریکا با ایران و توجیه دشمنیهایی که در حق ملت بزرگ ایران انجام شده، گفته میشود.
اگر به تاریخ نگاه کنیم ایران همواره به عنوان یک قدرت بزرگ در طول تاریخ حضور داشته است. البته این قدرت تاریخی نه صرفاً مبتنی بر یک قدرت نظامی بلکه ناشی از غنای زیاد فرهنگی و پیشرو بودن در علم، فرهنگ و ادب بوده که توانسته حتی مهاجمان به این سرزمین را در فرهنگ خود هضم کند. در واقع قدرت ایران ناشی از یک عقبه تمدنی بزرگ بوده که با ورود اسلام به خصوص مکتب اهل بیت علیهمالسلام به شکوفایی بیشتر رسیده و توانست برای سالها به عنوان یک قدرت فرهنگی بزرگ نقشآفرین باشد. ولی این وضعیت با ظهور حاکمان نالایق و نفوذ و توطئه قدرتهای غربی دچار افول شده و ایران را در مسیر ضعف قرار داد. مقطع آغاز حضور امریکاییها در ایران دقیقاً در عصری بود که قدرت ضدایرانی انگلیس که نقش اساسی در تجزیه ایران و جدا شدن بخشهایی از کشور و تضعیف قدرت ملی ایران داشت، دچار ضعف شده بود و امریکاییها تلاش کردند تا جای آن را بگیرند. در واقع امریکاییها وارث و جایگزین یک قدرت سلطهگر بودند که ضربات جبرانناپذیری به ایران و ایرانیها زده بود و دقیقاً از همان روز اول هم به لوازم این وراثت پایبند بودند و شروع به ضربه زدن به ایران نمودند.
کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی حکومت قانونی وقت و استقرار دولت دستنشانده و استبداد بیسابقه بعد از آن، تأسیس ساواک که ماحصل تشریک مساعی مشترک سازمان سیا و موساد برای سرکوب مردم ایران و پیشبرد اهداف نظام سلطه امریکایی بود، حادثه ۱۶ آذر و قربانی کردن سه دانشجوی معترض در پای ریچارد نیکسون معاون وقت رئیسجمهور امریکا، حمایت از رژیم صدام و تشویق این ملعون برای حمله به ایران و تجهیز ارتش بعثی عراق به انواع تسلیحات متعارف و شیمیایی برای ضربه به ملت ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و اعطای مدال شجاعت به فرمانده ناو شلیک کننده موشک، حمایت از جریانات ضدایرانی و تجزیهطلب، حمایت از گروهک منافقین و جنایات ضدبشری آن در کشتار مردم عادی و مسئولان ایرانی، تحریم بیسابقه ملت ایران اعم از تحریمهای ضدانسانی دارویی و تحریمهای اقتصادی و تلاش برای نابودی تجارت و اقتصاد ایران، ترور دانشمندان هستهای، طراحی و تأسیس جریانات تروریستی تکفیری همچون داعش و هدایت آنها به سمت دشمنی با ایران و شیعیان، ترور سردار پرافتخار ایرانی که از جمله محبوبترین شخصیتهای ایرانی بود و صدها و هزاران مورد از این دست اقدامات، بخشی از سیاههای است که قدمت و عمق دشمنی امریکا با ملت ایران و موجودیت ایران را نشان میدهد.
امریکاییها از ابتدای حضور در ایران، فعالیت خود را بر محور به دست گرفتن قدرت سیاسی آغاز کردند و از این رو بود که با یک کودتا و سپس ایجاد یک سازمان اطلاعاتی- امنیتی وابسته تلاش کردند زمام امور را به دست گیرند.
انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ضربه بسیار بزرگ و دردناکی به امریکاییها بود که تاکنون نه تنها التیام پیدا نکرده بلکه روز به روز شدت و عمق آن بیشتر خود را نشان داده است. در واقع این انقلاب، خیزش تمدنی ملت ایران و آغاز بیداری مسلمانان برای رهایی از قرنها سلطه بود و این بهترین انگیزه را برای افزایش دشمنیهای امریکا با ایران و ایرانیها فراهم کرد. کوتاه شدن دست امریکاییها از ایران و اخراج بیش از ۶۰ هزار مستشار امریکایی و غربی که وظیفه غارت و چپاول ثروت، نفت و معادن ارزشمند ایران و تداوم نفوذ در ساختار حاکمیتی و سیاسی را بر عهده داشتند، از دست رفتن یکی از پایگاههای اصلی امریکاییها در منطقه و از همه مهمتر بیدار شدن اسلام سیاسی و انقلابی ضداستکبار در منطقه که نشان از آیندهای مبهم برای تداوم سلطه امریکاییها در منطقه را میداد، ضربهای عمیق بود که امریکاییها دریافت کرده بودند.
عمق این ضربه به حدی بود که حتی استقرار دولتی خوشبین به غرب در ایران به فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ که رئیس آن، کدخدایی امریکا را نیز پذیرفته و مدعی بود با رویکردی خوشبینانه و تعاملگرایانه و با دادن امتیازات متعدد میتوان بخشی از مشکلات فیمابین را حل و قدری از تحریمها و فشارها را کاست نیز نتوانست تغییری ایجاد کند و مدعیان تعامل و خوشبینی به امریکا را مایه عبرت تاریخی ایرانیان کرد!
اگر در ماهیت امریکا دقیق شویم و درباره شکلگیری آن مطالعه نماییم برایمان روشن میشود که امریکا نه یک کشور تاریخی و دارای تمدن انسانی و فرهنگی باسابقه، بلکه یک کشور برساخته به دست اروپاییهای بربر و استقرار یافته بر دریایی از خون بومیان امریکا و سیاهان آفریقا است که ماهیت و ذات آن با کشتار، ظلم و تجاوز عجین شده و امروز ماحصل همه پلیدیها و پلشتیهای انسانی را نمایندگی میکند که یک نمونه آن حمایت و تأمین کردن بمب برای کشتار هزاران انسان بیگناه و مظلوم فلسطینی و هزاران کودک در غزه است. بسط فرهنگی مبتنی بر فساد و تباهی در جهان و تشکیل اقتصادی مبتنی بر غارت و فساد و دیپلماسیای مبتنی بر قلدری و جنایت، آنچه امروز به عنوان امریکا شناخته میشود را ساخته است و طبیعی است که برساختهای اینچنینی که ضد تمدن انسانی و ضد انسانیت است از کشوری که پرچمدار تمدن بشری بوده و از انقلابی که داعیه احیای تمدنی الهی- انسانی را دارد کینه داشته و دشمنی بورزد و برای توجیه این دشمنی، دروغی بزرگ بگوید و تسخیر سفارت را که اسناد آن نشان داد عملاً لانه جاسوسی و توطئه علیه ملت ایران بوده دلیل این دشمنی به شمار آورد
میگوید که شرمش میآید... و تازه ورزشهایی که بلدیم بیشتر تکنفره و مشت و لگد و این چیزهاست؛ درحالیکه زیربنای ورزش اروپا دوومیدانی است! در هلند با 15 میلیون جمعیت، 11 میلیون دوچرخه دارند و...
ناگفته پیداست که دولت و شهرداریها در تأمین سرانههای خدمات شهری خوب عمل نکردهاند. اما وقتی در کنار این کمبودها و کمکاریها به مصوبه ۶۶۶ کمیسیون ماده ۵ نگاهی میاندازیم، مشاهده میکنیم که برخی از اقدامات شهرداری، اگرچه شهردار تهران آن را قانونی میداند، اما به گفته کارشناسان شهری آثار مخرب گستردهای بر شهر تهران به لحاظ تأمین خدمات خواهد داشت. درواقع، این مصوبه به بیان ساده، امکان افزایش طبقات در اراضی نسبتا درشتدانه شهر را با سهلگیرانهکردن اعمال شرط عرض گذر بر تعداد طبقات (و نقض بخشنامههای ملاک عمل ۱۰ساله شهر تهران) فراهم میکند.
اگرچه این مصوبه به ادعای تهیهکنندگان آن میتواند حدود 62 هزار واحد و نزدیک به حدود 187 هزار نفر جمعیت به شهر تهران اضافه کند، (که فقط در خصوص الزام تأمین فضاهای آموزشیِ برای این جمعیت، طبق ماده 4 «قانون تنظیم برخی از مقررات مالی، اداری و پشتیبانی وزارت آموزشوپرورش و تبصرههای آن» (ابلاغی سال 1399 مجلس شورای اسلامی)، تعداد قابلتوجهی مدرسه جدید باید ساخته شود، اما طبق محاسبات کارشناسان شورای شهر تهران این مصوبه حدود 240 هزار واحد مسکونی و جمعیتی بیش از 700هزار نفر را به تهران تحمیل میکند که نیاز آموزشی آن معادل صدها مدرسه خواهد بود و عملا چگونگی رفع این نیاز عظیم در مصوبه مغفول مانده است. این در شرایطی است که وزارت آموزشوپرورش در تأمین سرانههای آموزشی فعلی و آتی با کمبودها و تنگناهای بسیاری دستبهگریبان است و استطاعت تأمین نیاز آموزشی این واحدهای ناخوانده را ندارد. در اینجا از ذکر جزئیات فنی این بخشنامه خودداری میکنم اما عقل سلیم حکم میکند که برای تنفس در بافتهای مسکونی پرتراکم، به رسمیت شمردن ساختمانهای هفت طبقه در کوچههای هشتمتری فرسوده به وخامت اوضاع میافزاید. البته شورای شهر تهران هم دراینباره تذکر لازم را داده و با شهرداری در این زمینه مکاتبه کرده است؛ اما بینتیجه.
به اعتقاد کارشناسان حوزه شهری بند یک مصوبه 666 کمیسیون ماده 5 بدون درنظرگرفتن نقش قانونی شورای شهر تهران و نیز نقش قانونی شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، مسیر تصویب، ابلاغ و عملیاتیسازی را نه فقط در بافتهای فرسوده بلکه در کل پهنههای غالب شهر تهران، بهسرعت طی کرده است.
این مصوبه نفیکننده هرگونه رابطه مستقیم میان افزایش تراکم و افزایش جمعیت و کاهش سرانه و آلودگیهای شهری است و بسیاری از ملاحظات اساسی مانند نظم بصری شهر، نور، هوا، مدیریت بحران و ظرفیت و کیفیت زیستپذیری شهر را نادیده گرفته است.
قبلا نیز در همین ستون در باب مصلحت و منفعت عمومی گفته بودیم اما هرچه بگوییم بازهم کم است. منفعت عمومی به اموری اشاره دارد که برای همه آحاد جامعه مفید است. حقوق و آزادیها، محاکم قانونی، پلیس و آتشنشانی، جادهها، مدارس دولتی، آب و برق و غذای سالم و منابع طبیعی همگی نمونههایی از منفعت عمومی هستند. دکتر مرتضی جابریمقدم و همکارانش در دانشگاه تهران عقیده دارند که «منفعت عمومی یکی از زیربناییترین و مهمترین موضوعات در حوزه شهرسازی است. اهمیت این موضوع به اندازهای است که هیچ اقدام شهرسازی بدون داشتن توجیهی مبنیبر قرارگیری آن در راستای منفعت عمومی، به انجام نمیرسد؛ اما مسئله زمانی بروز مییابد که تلقیها از اینکه منفعت عمومی چیست و از چه طریقی باید به دست آید، متفاوت میشود. در این شرایط تعیین اینکه کدام برنامه یا اقدام شهری در راستای منفعت عمومی است، بسیار دشوار میشود». از سوی دیگر مفهوم «مصلحت عمومی» باید در حوزه سیاسی نیز وارد شود تا جنبه حقوقی نیز پیدا کند و آنچه برای جامعه شهری تصمیم گرفته میشود، بتواند نزد عموم نیز مقبول بیفتد. یعنی «آنچه به مصالح عامه مربوط میشود، باید از سوی عامه نیز مورد تصویب قرار گیرد». متأسفانه این ملاحظات این روزها مغفول میمانند.
دیروز 31 اکتبر از سوی سازمان ملل #روز_جهانی_شهرها بود. امسال «تأمین مالی پایدار شهرها» در مرکز توجه این روز قرار دارد. مقررات کافی برای تأمین مالی و توسعه زیرساختها و تلاش برای تمرکززدایی از مسئولیتهای دولتی، از جمله اهداف این روز است. چه خوب است به این اهداف توجه کنیم و بگذاریم همه در ارتقای شرایط زندگیشان نقش پیدا کنند.
کمال الدین پیرمؤذن
دنیایی که امروز حقوق بشر و حقّ حاکمیّت مردم بر سرنوشتشان را میستاید، چگونه است که در برابر کشتار بیشمارِ بیرحمانۀ فلسطینیان و کودکان آنان بهدست سربازان غاصب اسرائیل و جنگندههای جانبی آنان و پایمال شدن مطلق حقّ حاکمیّت یک ملّت در موطن خود، دچار لکنت زبان و نارسایی اقدام شده است و چگونه است مفاهیم انسانیّت، صلح، آزادی و دموکراسی حقّ تعیین سرنوشت بهعنوان حقوق اولیّه که، نه، حقّ زنده بودن و زندگی کردن فلسطینیان در غزه و کشور فلسطین و سرزمینهای اشغالی نادیده گرفته میشود؟ چرا و چگونه جهان غرب خاصّه انگلیس، آلمان، فرانسه و بویژه آمریکای پرمدّعا، در برابر این ظلمها و جنایات گستردۀ آشکار و نسل کشی نه تنها خویشتن دار بلکه جانبدار و به کمک ظالمان و جنایتکاران شتافتهاند؟ انسانیّت ایجاب میکند همۀ ملّتها و جهانیان خصوصاً مسلمانان و بویژه کشورهای عربی و اسلامی، به هر طریق ممکنه به یاری مردم ستمدیده و در حال شهید شدن فلسطینی بشتابند و با متحوّل کردن اذهان بیمار حاکمان سلطه طلب جانی و غرب و آمریکا، اهتمام لازم معمول دارد.
نفرین بر شرق که آنان هم صرفاً بفکر منافع ملّی خودشان هستند و بس. کجاست وجدان پاک جهانیان؟ نمیتوان اسمِ انسان بهخود نهاد و شاهد این همه کشتار بشر و کودکان بود و سکوت کرد.
نصیب مرد جز خون جگر چیست/به نامردان چو افتد رشتۀ کار
دموکراسی آمریکا و اروپا، چیزی جز یک جانبه نگری و پرستش دلار نیست. بیتردید این خونهای مظلوم، جان همۀ جانیان و جانبداران و حامیان آنان را خواهد گرفت. مسلمانان امروز عموم کشورهای اسلامی، عملاً فاصلۀ زیادی از اسلام دارند لذا شایسته نیست هیچ یک از اعمال فردی و اجتماعی آنان بهویژه حاکمان کشورهای عربی را مورد استفاده قرار داد. فلسطینیان مظلوم، بیش از جنایت وحشتناک رژیم صهیونیستی، از هموطنش و یا حاکمان کشورهای عربی اسلامی آسیب دیده و میبیند…
هر یردَه صُلح اولسا / او یرده ضَرَر اولماز
سکوت آدمهای خوب دنیا و کشورها، تباهیها را در جهان بطور عام و در خاورمیانه و فلسطین بهطور خاص بیشتر و بیشتر میکند. ای دو صد وای بر برخی از حاکمان دول عربی!
خانم اوریانا فلاچی جملۀ معروفی دارد که زندگی جنگ است و دیگر هیچ. البته برای فلسطینیها، ظاهراً با زندگی هم همیشگی است! چرا خودمان را گول بزنیم، دارند همۀ فلسطینیان را قتل عام میکنند؟ فاجعۀ انسانی دردناکی در پیش چشم همۀ جهانیان، دارد اتّفاق میافتد.
بر مُرده دلان پند مده خویش میازار/ زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
کارنامۀ آمریکا و اسرائیل و مزدوران آنان در خاورمیانه، آکنده از ظلم و جنایات و کشتار کودکان و مظلومان است.
ملل آزادۀ محدود دنیا، اجازه توفیق و سلطۀ اسرائیل و آمریکا را در صحنۀ خونبار غزه و فلسطین به جهانیان ندهند و تهاجم یزیدیان زمان را برنتابند. دل بستن به حاکمان مزدور و یا دنیاطلب کشورها، خیالی خام است.
دلیران جهان، همّت گمارند / به حلقوم اراذل، پا گذارند
سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمی! بدون تردید، اگر ادارۀ امور جهان به صاحبانِ فرهنگ واگذار میشد، دنیای امروز ما، دنیای صلح و سلم و دوستی بود. اخلاق را بایستی در جهان و خاورمیانه احیا کرد.
محمدكاظم انبارلویی
صهیونیستها در «زمین» به بنبست رسیدهاند. «زمان» کم آوردهاند و در مدیریت «اذهان» شکستخوردهاند.
صهیونیستها در دیپلماسی با سر به زمین خوردند. خاصیت دیوار حائل را ازدسترفته میبینند. تانکهای مرکاوا یک اسباببازی بیش نیست. گنبد آهنین زیر بارش هزاران موشک مثل یک آبکش سوراخسوراخ است.
امروز غزه جان جهان است. ملتها به خیابانها ریختهاند حتی در دیار کفر، صهیونیستها هنوز به راز رمزگشای بیداری جهانی طوفان پی نبردهاند.
امروز غزه بهصورت سیاهچالهای درآمده است که مشروعیت اشغالگران را میبلعد. امروز صهیونیستها ارض موعود را در جهنم موعود تجربه میکنند. امروز جهان شاهد یک خیزش مردمی برای مبارزه با رژیم صهیونیستی است. جنبش جهانی ضد صهیونیسم شکلگرفته است. شکاف دولت – ملت در غرب در موردحمایت از فلسطین مثل روز روشن است.
جنایات جنگی و نسلکشی در غزه جواب نداده است.
رژیم صهیونیستی هرچه بیشتر دستوپا میزند بیشتر در سیاهچاله نفرت افکار عمومی جهان فرو میرود.
صدای شیون زنان و گریه و ناله کودکان و قتلعام بیگناهان غزه در چهارگوشه جهان شنیده میشود. این صدا، بوقهای ارتش رسانهای آمریکا و سه کشور شرور اروپایی را از کار انداخته است.
امروز جنایتکاران جنگی رژیم صهیونیستی و سران آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه در زمین ، لعنت و در آسمان نفرین میشوند. این نفرین و آن لعنت حیات ظالمان را هدف قرار داده است. امروز جامعه جهانی شاهد یک رفراندوم علیه مظالم رژیم غاصب صهیونیستی است.
ارتش رژیم صهیونیستی و نیروهای مخصوص ارتش آمریکا خوب میدانند حرفی برای گفتن در یک جنگ غیرمتقارن در زمین ندارند.
راهبرد زمین سوخته جواب نمیدهد. زمین سوخته را میشود ساخت اما زمان ازدسترفته را نمیتوان برگرداند. بازی در زمان ازدسترفته همانقدر خطرناک است که در زمین ازدسترفته از روی غافلگیری دچار آن شدند.
حملات جنونآمیز صهیونیستها به غزه نشان میدهد آنها عقلانیت سیاسی، نظامی و راهبردی خود را ازدستدادهاند. آنها که به فکر عادیسازی روابط با اعراب و جهان بودند امروز به فکر عادیسازی آوارگی خود در سرزمینهای اشغالی هستند. یکمیلیون نفر از سرزمینهای اشغالی فرار کردهاند. ۷۰۰ هزار نفر از شهرکنشینها آواره شدهاند!
امروز نتانیاهو دولتی متلاشی و ازهمگسیخته را زیر ضربه عملیات طوفانالاقصی اداره میکند.
او در باتلاقی فرورفته، هرچه دستوپا میزند بیشتر گرفتار میشود .«مقاومت» امروز یک واژه مقدس است که هر دولت و ملتی برای تطهیر خود از جنایات غاصبان قصاب در فلسطین اشغالی به آن تقرب میجویند. مکافات کودک کشی رژیم فرعونی صهیونیستی، انزوای روزافزون جهانی است.
صهیونیستها در حملات زمینی ، خسته ، سرشکسته و زمینگیر شدهاند.
چهره رژیم صهیونیستی در قاب رسانههای جهان امروز فراتر از زشتی و پلیدی و بیرحمی و رذالت و فروتر از سیاهی، تبهکاری ،نسلکشی و جنایات جنگی است.
هیچ تلاش رسانهای، آنها را نمیتواند از این تصویر دور کند.
کلیدواژههای آزادی ، دموکراسی و حقوق بشر در پشت ویترین مغازه لیبرال دموکراسی جهان خاک گرفته و بوی باروت میدهد. مردم جهان میگویند این سه قلم کالای فکری کیلویی چند؟!
مردم جهان امروز پنجه در پنجه شیطان انداختهاند . تمامی کفر در برابر تمامی ایمان صفآرایی کرده است. پیروزی درنهایت با اهل ایمان است.
«میدان واقعیت» و «واقعیت میدان» در منطقه هر دو به ضرر آمریکا و رژیم صهیونیستی است. استکبار جهانی در این سراشیبی دستوپا میزند.
آنچه از میان گردوخاک بمبارانهای وحشیانه و نتایج حماسی نبردهای موفقیت آمیزحماس با رژیم صهیونیستی پس از آتشبس و تحمیل واقعیتهای میدان بر خواهد خاست . یک پیروزی شگفتانگیز و بزرگ برای ملت فلسطین خواهد بود که تاریخ ملت فلسطین را به دو قسمت قبل از ۱۵ مهر و بعدازآن تقسیم خواهد کرد.