یکی از مهمترین رسالتهای مغفولمانده در سینمای ایران بهویژه طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ساخت آثاری با محوریت حضرت زهرا (س) بوده است.
اگرچه مرور آثار ساختهشده در سینما و حتی تلویزیون ایران، نشاندهنده عرض ارادت برخی فیلمسازان به ساحت نورانی حضرات معصومی چون پیامبر اکرم (ص)، امام علی (ع)، امام حسین(ع)، امام حسن (ع) و امام رضا (ع) است، اما در اینجا نیز غربت حضرت زهرا (س) به چشم میآید؛ چراکه تاکنون هیچ اثر شایسته اعتنایی با محوریت بانوی دوعالم در قاب تصویر سینما نقش نبسته است.
بروز چنین وضعیتی در سینمای ایران از غفلت و تعللی توجیهناپذیر حکایت دارد. بخش مهمی از این غفلت و تعلل را باید در سیاستها و اولویتهای مدیران و تصمیمگیران سینمایی در طول دورههای مختلف جستوجو کرد و احتمالا بخش اندک آن نیز در ضعف اراده سینماگران برای خلق آثاری متناسب با شأن و منزلت حضرت صدیقه طاهره (س) قابل ردیابی است.
اما آنچه وضعیت کنونی را بغرنجتر میسازد، این است که در شرایط انفعال و تعلل سینمای ایران، سینما و سینماگران سایر کشورها به ویژه کشورهای متخاصم بیکار نبوده و جای خالی روایتپردازیهای تاریخی مستند و صحیح درباره حضرت زهرا (س) را با ساخت آثاری مجعول و موهن پر میکنند!
اساسا آسیبهایی نظیر اینکه تولید آثار غیرمستند، بیمایه و تفرقهافکنانهای چون «بانوی بهشت» چه سوء تاثیرات مهیبی را بر افکار عمومی و باورهای مردمان مسلمان و غیرمسلمان سراسر جهان برجای میگذارند، اینکه ساخت روایت اول آن در زمینه مغفولماندهای چون زندگی و زمانه حضرت زهرا (س) چگونه میتواند به روایت غالب نزد افکار عمومی جهانی بدل شود و اثرات آن طی سالهای متمادی به راحتی از بین نرود، در کنار عوارض و پیامدهای منفی متعدد دیگری از این دست، جملگی مباحث مفصل دیگری هستند که طرح و بسط آسیبشناسانه آنها در این مجال مختصر نمیگنجد. آنچه باید بدانیم این است که وضعیت کنونی پایان ماجرا نیست و نخواهد بود.
در چنین شرایطی راهحل هرچه که باشد، انفعال و تعلل نیست و اساسا دیگر با هیچ منطق و ادلهای نمیتوان رسالت مغفولمانده سینمای ایران در زمینه ساخت آثاری با محوریت حضرت زهرا(س) را توجیه کرد. چه اینکه نتیجه تداوم انفعال و تعلل، پیشروی بیش از پیش رقبای متخاصم و غرضورز سینمای ایران خواهد بود.
به رغم آنکه ممکن است ساخت یک فیلم سینمایی فاخر با محوریت بانوی دوعالم، مستلزم سرمایهگذاری، صرف زمان و هزینههای بالایی باشد اما این مسئله نباید کوچکترین مانعی در مسیر تولیدات سینمایی اینچنینی قلمداد شود. چه اینکه محاسن و کارکردهای مثبت فراوان ساخت اثری کیفی و استاندارد با محوریت حضرت مادر، میتواند بر هر مانع و محدودیتی غلبه کند.
در تحلیل نهایی باید گفت از دولت سیزدهم که رویکردی انقلابی دارد، بهویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در راس آن، سازمان سینمایی انتظار میرود که با قید فوریت، برنامهریزی و طراحیهای لازم را برای ساخت اثری فاخر و ارزنده با محوریت حضرت زهرا (س) در دستور کار قرار دهند تا بدین ترتیب، سینمای ایران در آینده نزدیک، بتواند بخشی هرچند اندک از انفعال و تعللهای صورتگرفته در زمینه این رسالت تاریخی مهم و مغفولمانده را جبران کند.