صبح صادق >>  نگاه >> خبر ویژه
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۷  ، 
کد خبر : ۳۵۶۳۱۱

انقلاب امت‌ساز

عمر چهل و پنج ساله انقلاب اسلامی و حرکت عظیم نهضت مقاومت اسلامی در ساختار، حکومتی منسجم و مرکزی نقاط فتح متعددی داشته که توانسته است در سطح کلان منطقه‌ای و بین‌المللی اثرگذاری‌های قابل توجهی داشته باشد. انقلاب اسلامی ایران را باید بزرگ‌ترین رخداد دینی عصر مدرن و پست‌مدرن دانست؛ یعنی درست در برهه‌ای که نظریات بشری بر این امر اتفاق نظر داشتند[...]
پایگاه بصیرت / محمدمهدی اسکندری/ گروه سیاسی
عمر چهل و پنج ساله انقلاب اسلامی و حرکت عظیم نهضت مقاومت اسلامی در ساختار، حکومتی منسجم و مرکزی نقاط فتح متعددی داشته که توانسته است در سطح کلان منطقه‌ای و بین‌المللی اثرگذاری‌های قابل توجهی داشته باشد. انقلاب اسلامی ایران را باید بزرگ‌ترین رخداد دینی عصر مدرن و پست‌مدرن دانست؛ یعنی درست در برهه‌ای که نظریات بشری بر این امر اتفاق نظر داشتند که دیگر دین نه فقط از عرصه اجتماع، بلکه باید رخت و لباسش را از عرصه خصوصی و فردی مردم جهان هم جمع کند و برود، انقلابی با صبغه دینی رخ داد که لیبرالیسم غربی و کمونیسم شرقی مقهور ایدئولوژی و معناداری او شدند؛ اما این‌همه ماجرا نبود، انقلاب اسلامی و شوکی که از قِبل آن بر جهان وارد آمد، بار دیگر معنای دین و دینداری را به چالش کشید و حقیقت دیانت را در عرصه‌های گوناگون احیا کرد. «آنتونی گیدنز» جامعه‌شناس شهیر انگلیسی در این‌باره در اثر معروف خود می‌نویسد: «در میان نخستین متفکران جامعه‌شناسی احتمالاً تنها به ذهن ماکس وبر ممکن بود خطور کند که دینی سنتی چون اسلام چنان احیا گردد که شالوده تحولات سیاسی عمده‌ای در اواخر قرن بیستم گردد. این امر دقیقا همان چیزی است که بعد از انقلاب اسلامی ایران(1978‌ـ1979) رخ داد و به حکومت سلطنتی خاتمه داد و جمهوری اسلامی به رهبری آیت‌الله خمینی را برقرار کرد. در سال‌های اخیر احیای اسلام گسترش یافته و تأثیر مهمی بر سایر کشورها از جمله مصر و سوریه و لبنان و الجزایر و افغانستان و نیجریه نهاده است.»
اما با تمام این اوصاف، در چند سال اخیر به مدد رسانه‌های جمعی و البته ناکارآمدی‌های موجود در برخی دولت‌ها که بعضاً به حق و به انصاف صدای اعتراض مردم را بلند می‌کند، برخی جریان‌های فکری متعلق به اردوگاه تشیع آن ‌هم با صبغه سنتی و سکولار، در رسانه‌های غیر رسمی و بعضاً رسمی فضای مجازی، موجی پمپاژ می‌کنند مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی تنها از نام تشیع بهره‌مند است و در راستای ترویج، بسط و گسترش معارف اهل ‌بیت(ع) سیاست مشخصی را اتخاذ نکرده و اساساً سیاست اشاعه مذهب را وقعی نمی‌نهد. در نظر آنان، این انفعال جمهوری اسلامی در موضع‌گیری‌های مذهبی کار را به آنجا کشانده که جریان‌های تندروی سنی مذهب، نظیر «وهابیت» فرصتی را فراهم دیده تا با خیال راحت‌تر و بسط ید بیشتر تبلیغات انحرافی خویش را در سراسر جهان اسلام بالاخص در برخی مناطق ایران علیه اهداف تشیع و حتی نظام سیاسی منسوب به تشیع در ایران پی بگیرد. جبهه تحجر که از ابتدای انقلاب، بزرگان آن نظیر شهیدان بهشتی و مطهری را «وهابی» خوانده، چنین بیان می‌کند که جهت‌گیری جمهوری اسلامی در راستای «وحدت» و «امت واحده اسلامی» دچار ضعف اشاعه مذهب اهل ‌بیت در دنیا، به ویژه جهان اسلام شده است. آنان با نظر بر اینکه تمرکز اصلی حکومت باید خرج تبلیغ و صیانت از مذهب تشیع بشود، تلقی‌شان این است که نظام جمهوری اسلامی و گفتمان انقلاب در این امر کاهلی کرده و خیانتی را به دین و مذهب روا داشته است!
جدا از ارزش‌گذاری بر چنین دیدگاهی نسبت به اساس دین و مذهب تشیع و این پرسش که آیا وحدت و همراهی با مخالفان عقیدتی و فقهی مطلوب است یا خیر، سؤال مهم‌تر دیگری مطرح است که آیا تبلیغ مستقیم انگاره‌های نظری و عقیدتی همواره راهکار و ترجیح مناسبی برای بیان اهداف عالیه مذهب یا نظام سیاسی و گفتمان انقلاب اسلامی است یا خیر؟
قبل از هر چیز باید تفهیم شود که مسئله جمهوری اسلامی و سیاست اصلی رهبران آن از ابتدای امر، دغدغه‌ها و چالش‌های حال حاضر جهان اسلام بوده است. همان مسائلی که سالیان سال خاورمیانه و امت اسلامی را به انحای گوناگون به ورطه انفعال سیاسی و قبول استعمار کشاند. در نظر رهبران انقلاب، اسلام و مذهب، یعنی همین مردم مسلمان و رهایی آنان از یوغ انحراف فکری و استعمار غربی. بازگشت به اسلام ناب محمدی، که اساس گفتمان انقلاب اسلامی است، تفکر شیعه را ذیل مقوله «ولایة‌الله» در حیطه شیعیان محدود نکرده و با یک بازتعریف، شیعه را با عناصری همچون «عدالت»، «ولایت»، «شهادت»، «جهاد» و «استکبارستیزی» معرفی کرد تا پژواک حقیقی مکتب حسینی و علوی در سراسر جهان طنین‌انداز شود. آبشخور انقلابی که از «تشیع علوی، تشیع صفوی»، «امام در عینیت جامعه»، «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و... است، هیچ گاه با تنگ‌نظریِ مذهبی به مسائل سیاست و اجتماع نگاه نمی‌کند. رهبری در بیانیه گام دوم در این راستا می‌فرمایند: «برای همه‌چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، اما شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثناست؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمی‌توان مردمی را تصور کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزش‌های دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقق آنها.»
جمهوری اسلامی در طول این چهل‌و اندی سال در ترویج و تبلیغ، پیام اصلی تشیع را که همانا آزادگی در برابر جور و ظلم و تجمیع بر در خانه اهل بیت عصمت و طهارت است، از طریق منابر مذهبی، رسانه‌، کتاب، فرصت‌های تحقیقی برای محققان و... دنبال کرده و در این راه کم نگذاشته، اما مسئله اصلی این است که روش و منهج تبلیغی و سیره توسعه نظری آرمان انقلاب و تشیع در قالب یک حاکمیت سیاسی با روش مألوف و سیره معمول علما و مراجع تقلید شیعی یکی نیست و نباید یکی انگاشته شود. مقایسه نهاد سیاسی به گستردگی و پیچیدگی یک واحد و نظام سیاسی همچون کشور ایران با اقتضائات اجتماعی، اقتصادی، سیاست خارجی، مبارزه با استعمار جهانی و ارتجاع منطقه‌ای، با روش و سیره بیوت پر برکت مراجع تقلید و نهادهای منفرد تبلیغی شیعی، قیاسی ناصواب خواهد بود.
اگر قرار است تأثیر جمهوری اسلامی بر گسترش تشیع را شاهد باشیم، یکی از بهترین روش‌ها نظر و استنباط مخالفان سرسخت شیعیان، یعنی وهابیان و گروه‌های نظیر آن درباره تلاش جمهوری اسلامی ایران در راستای توسعه تفکر دینی و شیعی است. وقتی به آثار علمای وهابی و مخالف تند و تیز شیعه نظر می‌کنیم، بیش از هر چیزی شاهدیم که در نظرشان جمهوری اسلامی هدفی جز فراگیری تشیع در عالم اسلام و پیشبرد سیاست‌های فرقه‌ای خود ندارد. به زعم ایشان، جمهوری اسلامی بَدیل نوین از حکومت صفوی است که قرار است با موضع‌گیری‌های فرقه‌ای عقاید شیعی را در سراسر جهان اسلام تثبیت کند. البته این یک برداشت واهی است که جمهوری اسلامی ایران بازتولید نظام صفوی است، اما ارزیابی آنان در نهایت، معطوف به نتایج سیاست‌ها و اقدامات نظام ایران در عرصه جهانی و منطقه‌ای است. 
متأسفانه، برخی از مذهبیون در ایران، از جمهوری اسلامی انتظار دارند همچون حکومت صفوی تمام هم و غمش را صرف موضوعات فرقه‌ای و مذهبی کند و تمام استعدادها و ظرفیت‌هایش صرف پرداختن به موضوعات مذهبی بین شیعیان و سایر مسلمین شود، اما حقیقت این است که نگرش کلان جمهوری اسلامی و رهبران آن، آنچه را که مدنظر قرار می‌دهد نه موضوعات رهزنِ فرقه‌ای، که ارزش‌های اساسی اسلام است. در این نظرگاه، اگر این مفاهیم مغفول نظیر قیام‌لله و شهادت و جهاد بار دیگر احیا شود، سوق به مذهب تشیع به عمل خواهد آمد. در این باره استناداتی را ارائه می‌دهیم.
«ربیع بن محمد السعودی» استاد دانشگاه عربستانی با گرایش‌های شدید ضد شیعی، در کتاب خود با نام «الشیعه الاثنی عشریه فی میزان الاسلام» از حضورش در مصر می‌گوید و می‌نویسد: «آنچه باعث تعجب بسیار من شده، این است که گروهی از برادران سنی مذهب ما که نسبت به آنان حسن ظن داشتیم و طلاب محترمی که در حلقه‌های درسی ما حاضر می‌شدند، اخیراً راه جدیدی را طی می‌کنند و این راه جدید همان تشیع است. تمام این گرایشات به سبب تحت تأثیر قرار گرفتن از انقلاب ایران رخ داده است.»(ص ۵)
«سیدبن حسین العفانی» در سال ۲۰۰۸ و پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان کتابی را به رشته تحریر درآورد با عنوان «خمینی العرب، حسن نصرالله والرافضه الشیعه شر التی اقترب». از عنوان کتاب به خوبی می‌توان دریافت کرد که فراگیری و گسترش تشیع که در نظر این نویسنده ضد شیعی «شر» و اتفاق ناگوار است، در سایه حرکت حزب‌الله لبنان که گفتمان شیعی است، سرعت گرفته و اشاعه پیدا کرده است.
«ابی عبدالرحمن مقبل بن هادی» نویسنده وهابی دیگری است که کتابی با عنوان«الالحاد الخمینی فی ارض الحرمین» به چاپ رسانده و در آن عقاید شیعی را به نقد می‌کشاند. وی از لفظ «الحاد الخمینی» برای نام کتابش استفاده کرده است! معمولاً مخالفان شیعه نام‌هایی نظیر «الرد علی الشیعه، الرد علی الرافضه، نقد التشیع و...» را برای کتاب‌های انتقادی خویش بر می‌گزینند، اما در این کتاب امام خمینی(ره) و حرکت انقلابی او نمادی از تشیع و رأس این جریان در دوران معاصر انگاشته شده که گویی فرقی بین حقیقت حضرت روح‌الله و تفکر تشیع نیست.
در اندیشکده‌های کشورهای عربی حضور ایران و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه، نه به عنوان فراگیری سیاست ایران در آن سوی مرزها تلقی می‌شود، بلکه به منزله سیاست توسعه تشیع در مناطق و جغرافیای اسلامی ارزیابی می‌شود. در بسیاری از کشورهای عربی محور مقاومت را نه به عنوان محور ضد صهیونیستی، بلکه با عبارت هلال شیعی می‌شناسند که هدفش تثبیت عقاید مذهب امامیه است. 
واژه «هلال شیعی» اولین بار از سوی «عبدالله دوم» پادشاه اردن مطرح شد که در خلال آن خطر قدرت گرفتن شیعیان را در منطقه مطرح کرد. پس از او «حسنی مبارک» در مصر و برخی از مقامات عربستان سعودی، از جمله کسانی بودند که خطر هلال شیعی را در منطقه مطرح کردن.د به عقیده آنها جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با اعمال نفوذ طبیعی در میان شیعیان عراق، سوریه، لبنان و یمن تحولات ژئوپلیتیک خاورمیانه را هدایت کرده و موازنه قدرت را به نفع شیعیان و علیه منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اهل سنت تغییر دهد. ما منکر اثرگذاری جمهوری اسلامی بر سایر مسلمانان خاورمیانه به ویژه شیعیان نیستیم، اما این موضوع هیچ ‌ربطی به تمایلات فرقه‌ای ندارد که اگر این چنین بود، جمهوری اسلامی از سلفی‌های اخوانی در حماس و جهاد اسلامی حمایت مادی و معنوی نمی‌کرد. 
اینکه در آثار وهابیان معاصر «خمینی» و «تشیع» در کنار هم قرار گرفته‌اند و دو جزء جدا نشده به حساب می‌آیند، حاکی از آن است که اسلام طرح شده از سوی حضرت امام خمینی(ره) همان تشیع نابی است که نه با درگیری بر سر مسائل فرقه‌ای و مذهبی، بلکه با دعوت مردم جهان اسلام به اولویت‌های اساسی منطقه و جهان اسلام توجه سایرین را به مکتب آل‌الله جلب می‌کند و بدیهی است که وهابیت از آن عصبانی باشد.
عمری شعارهایی چون فلسطین، امت اسلامی، تقابل با غرب، نابودی  و... تنها از حنجره‌های مفتیان الازهر و اعضای اخوان المسلمین بیرون آمد، حال این شعارها و آرمان‌های فکری از سوی شیعیان ایران به نام انقلاب اسلامی ایران درحال عملی شدن و غلبه گفتمان آن بر سایر مدعیان است. درحقیقت شعار را آنان زودتر سر دادند، اما شیعیان علی به منصه ظهور رساندند. آماج گرویدن به تشیع در آن دوران در وهله اول نه به دلیل تبلیغات مذهبی و فرقه‌ای از سوی ایران، بلکه به دلیل تبلور روحیه مقاومت اسلامی در میان ایران اسلامی است، که این روحیه و آرمان سرچشمه‌اش از مکتب حضرات معصومین است و همین کافی بود تا توجهات به تشیع بار دیگر جلب شود. مکتبی که شعارش «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» است، در نزاع‌های فرقه‌ای محدود نمی‌شود.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات