صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۵:۱۹  ، 
کد خبر : ۳۵۷۱۹۳
شکست پروژه تحریم و فشار به جمهوری اسلامی ایران

انتخابات 11 اسفند چه پیامی داشت؟

برگزاری انتخابات 11 اسفندماه در امنیت کامل و در فضای رقابت و با مشارکت 41 درصدی بعد از فتنه پاییز 1401 پیروزی بزرگی بود که نصیب انقلاب و مردم شد

برگزاری انتخابات 11 اسفندماه در امنیت کامل و در فضای رقابت و با مشارکت 41 درصدی بعد از فتنه پاییز 1401 پیروزی بزرگی بود که نصیب انقلاب و مردم شد. شکست پروژه تحریم و فشار به جمهوری اسلامی ایران از جمله نتایج انتخابات 11 اسفند بود. در سخت‌ترین شرایط اقتصادی، 41 درصد واجدان شرایط رای دادن، دعوت جمهوری اسلامی برای مشارکت در انتخابات را پذیرفتند. با این میزان مشارکت همه انگاره‌های برساخته تحریم و براندازی یکجا فروریخت. این مشارکت نگذاشت هیچ‌کدام از اهداف مخالفان نظام محقق شود. بیانات رهبر انقلاب در ماه‌های اخیر درباره ضرورت مشارکت در انتخابات را که مرور کنیم، متوجه می‌شویم جمهوری اسلامی با صندوق رای به مصاف مخالفان و معاندان رفت و با دموکراسی بر حریف پیروز شد. اثرات این پیروزی سال‌ها در حرکت جمعی مردم ایران پدیدار خواهد بود. از این رو انتخابات 11 اسفند ماه حماسه ای ماندگار بود که نصیب کشور شد.
در همین زمینه وطن امروز در گزارشی می نویسد: 
" 1- مهم‌ترین پیام انتخابات 11 اسفند شکست پروژه تحریم و فشار به جمهوری اسلامی بود. میزان مشارکت در این انتخابات نشان داد حتی در اوج فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی علیه جمهوری اسلامی، 41 درصد واجدان شرایط ترجیح می‌دهند کنش سیاسی خود را در ساختار جمهوری اسلامی انجام دهند.
11 اسفند سیاست تحریم انتخابات را مفتضح کرد اما ضربه اساسی را انگاره‌های ذهنی طیف موسوم به براندازان متحمل شد. اتفاقات تلخ پاییز ۱۴۰۱ باعث شد تصور براندازی جمهوری اسلامی نزد ضدانقلاب و مخالفان جدی‌تر شود. آنها ادعای سقوط پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی را مطرح کردند؛ میزان مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم را به عنوان نشانه‌ها و شواهد تنزل پایگاه اجتماعی نظام می‌آوردند و سپس با استناد به اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ مدعی می‌شدند پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی به ۱۰ تا ۱۵ درصد سقوط کرده است.
بر همین اساس در آستانه انتخابات ۱۱ اسفند پیش‌بینی می‌کردند میزان مشارکت در انتخابات بین‌ ۱۰ تا ۱۵ درصد است. در واقع این عده که شامل ضدانقلاب خارجی و مخالفان داخلی می‌شوند، میزان مشارکت در انتخابات را به عنوان ملاکی برای تشخیص پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی می‌دانستند و بر اساس آن انگاره براندازی را موجه می‌کردند. بر خلاف پیش‌بینی‌‌های همه معاندان و مخالفان داخلی و خارجی، 41 درصد واجدان شرایط در انتخابات 11 اسفند شرکت کردند.
در سخت‌ترین شرایط اقتصادی، 41 درصد واجدان شرایط رای دادن، دعوت جمهوری اسلامی برای مشارکت در انتخابات را پذیرفتند. با این میزان مشارکت همه انگاره‌های برساخته تحریم و براندازی یکجا فروریخت. این مشارکت نگذاشت هیچ‌کدام از اهداف مخالفان نظام محقق شود. بیانات رهبر انقلاب در ماه‌های اخیر درباره ضرورت مشارکت در انتخابات را که مرور کنیم، متوجه می‌شویم جمهوری اسلامی با صندوق رای به مصاف مخالفان و معاندان رفت و با دموکراسی بر حریف پیروز شد. اثرات این پیروزی سال‌ها در حرکت جمعی مردم ایران پدیدار خواهد بود. 
۲- بیایید اعداد مربوط به عدم مشارکت در انتخابات و تحلیل مربوط به آن را واقعی کنیم. ۵۹ درصد واجدان شرایط در انتخابات ۱۱ اسفند شرکت نکردند، یعنی حدود ۳۶ میلیون نفر. آیا جمهوری اسلامی در میان این ۳۶ میلیون نفر پایگاهی ندارد؟ آیا مخالفان جمهوری اسلامی می‌توانند این ۳۶ میلیون نفر را در سبد خود قرار دهند؟
قطعا خیر! این را بررسی آمار مشارکت در انتخابات ادوار مجلس می‌گوید. به این آمار دقت کنید:
۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی برگزار و نتایج آن ۱۲ فروردین اعلام شد. در این همه‌پرسی 97.5 درصد واجدان شرایط رای دادن، شرکت کردند و نزدیک به ۹۹ درصد شرکت‌کنندگان به جمهوری اسلامی «آری» گفتند. ۱۱ ماه بعد یعنی ۲۴ اسفند همان سال انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد. میزان مشارکت در آن انتخابات ۵۲ درصد بود!
 این واضح‌ترین برهان خلفی است که می‌توان استدلال ترجمه عدم مشارکت در انتخابات به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
نکته دیگر دامنه پرنوسان میزان مشارکت در ادوار مختلف مجلس است. در حالی ‌که میزان مشارکت در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی ۵۲ درصد بود، ۴ سال بعد میزان مشارکت در انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی ۱۲ درصد افزایش یافت و به ۶۴ درصد رسید. این نوسان مشارکت در دوره پنجم به اوج رسید. سال ۱۳۷۴ یعنی در دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی که عده‌ای از آن زمان به دوران انسداد سیاسی تعبیر می‌کنند، پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد و ۷۱ درصد واجدان شرایط در آن انتخابات شرکت کردند. این بالاترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس است. این نوسانات در دوره‌های بعد هم نمودار و باعث شد میانگین مشارکت در انتخابات ادوار مجلس ۵۸ درصد باشد؛ عددی که در مقایسه با میزان مشارکت عمومی در انتخابات‌های ایران، شاید چندان مطلوب جلوه نکند. اما دلیل این میزان مشارکت چیست؟
در همه این سال‌ها درباره این میزان مشارکت و نیز نوسانات میزان مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، دیدگاه‌ها و استدلال‌های متنوعی مطرح شده است اما پاسخ این سوال را می‌توان از مقایسه دلایل و انگیزه‌های شخصی و عمومی برای مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس شورای اسلامی یافت. بر اساس مطالعات انجام شده، انگیزه‌های مردم برای مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری، فراگیرتر و موثر‌تر از انگیزه‌های عمومی برای مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی است.
انگیزه‌هایی مانند امنیت ملی، انسجام اجتماعی، تکلیف شرعی و جاذبه‌های سیاسی در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر از انتخابات مجلس مطرح و نمودار می‌شود. مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر از انتخابات مجلس به جذابیت‌های سیاسی کاندیداها و اثربخشی این مختصات در حرکت جمعی جامعه و پوشش مطالبات سیاسی، اقتصادی،‌ فرهنگی و نیز تکلیف شرعی توجه می‌کنند و این عوامل انگیزشی برای مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری است.
در انتخابات مجلس اما مطالبات پرکشش ملی و اجتماعی تبدیل به عوامل انگیزشی نمی‌شود و بیشتر، ملاحظات و تمایلات منطقه‌ای و بعضا قومی جلوه‌گر می‌شود. این موضوع جاذبه لازم برای شکل‌گیری زمینه‌های مشترک برای مشارکت حداکثری را ایجاد نمی‌کند.
با توجه به این نکات، اکنون می‌توان درک دقیقی را درباره تفاوت معنادار میزان مشارکت و رای به جمهوری اسلامی در همه‌پرسی فروردین ۵۸ و میزان مشارکت در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی در اسفند همان سال به دست آورد.
۳- جدا از ۲ موضوع پیش‌گفته، یعنی مختصات استدلال‌های معاندان و مخالفان و ماهیت انتخابات مجلس، باید مشارکت مردم در انتخابات ۱۱ اسفند را واقع‌بینانه ارزیابی کرد. برای درک واقع‌بینانه از مشارکت ۴۱ درصدی مردم، باید به این ۲ سوال پاسخ داد:
الف: شرایط داخلی ایران در حال حاضر چگونه است؟
ب: ایران اکنون در کجای معادلات جهانی قرار گرفته است؟
وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران ۱۴۰۲ بسیار متفاوت از سال‌های گذشته است. ۱۲ سال از اعمال بی‌سابقه‌ترین تحریم‌های اقتصادی علیه مردم ایران می‌گذرد. ایران از ابتدای انقلاب اسلامی ۵۷ تحت تحریم‌های آمریکا و اروپا قرار داشته است اما در ۱۲ سال گذشته یک بسته تحریمی بی‌سابقه از سوی دولت و کنگره آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپایی علیه ایران به کار گرفته شده است. آمریکا و اتحادیه اروپایی به صورت مشترک حوزه‌های نفت و انرژی، تجارت بین‌المللی، بیمه، کشتیرانی، صنایع دفاعی و موشکی، خدمات بانکی و صنعت هسته‌ای ایران را تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده‌اند. آنها همچنین بانک مرکزی و سپاه پاسداران را تحریم کرده‌اند. جدا از این تحریم‌ها، آمریکایی‌ها همه فعالیت‌ها و تجارت‌های مرتبط با حوزه معادن و فلزات ایران را نیز تحریم کرده‌اند. آمریکایی‌ها همچنین صدها فرد، نهاد و شرکت خصوصی ایران را نیز به بهانه ارتباط با حوزه‌های تحریمی، مورد تحریم قرار داده‌اند. شدت تحریم‌های آمریکا علیه ایران به گونه‌ای است که آنها همه آنچه را از دست‌شان برمی‌آمد، تحریم کرده‌اند. فهرست و دامنه تحریم‌های آمریکا علیه ایران آنقدر گسترده است که اصطلاحا حساب آن از دست خودشان نیز در رفته است، به گونه‌ای که بعضا برخی نهادها و اشخاص را ۲ یا چند بار تحریم کرده‌اند! اگرچه آمریکا و اتحادیه اروپایی این تحریم‌ها را به بهانه‌های هسته‌ای، حقوق‌بشر، مبارزه با تروریسم و... علیه ایران وضع کرده‌اند و مدعی هستند این تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی است اما به اذعان خود تحلیلگران و رسانه‌های غربی، هدف اصلی این تحریم‌ها فشار به مردم ایران است. در نتیجه تحریم بانک مرکزی و ایجاد محدودیت‌های شدید ارزی، ارزش پول ملی ایران در برابر دلار کاهش یافت. تحریم‌ها موجی از تورم و گرانی را در ایران ایجاد کرد و قدرت خرید طبقات مختلف جامعه کاهش یافت. غیر از آسیب‌های مالی، آمریکا و به شکلی اتحادیه اروپایی پا را فراتر نهادند و در اقدامی غیرانسانی و ضدبشری، سیستم درمانی ایران را نیز به فهرست تحریم‌ها افزودند به گونه‌ای که تامین داروهای بیماری‌های خاص در ایران در مقاطعی دچار اختلال شده است و تعدادی از مردم بویژه کودکان به خاطر تحریم‌های دارویی، آسیب‌های جسمی دیدند تا مفهوم واقعی «تحریم‌های کشنده» که آمریکایی‌ها درباره تحریم‌های ایران به کار می‌برند، مصادیق مشخصی پیدا کند. این سیاست آمریکایی‌ها مختص یک دولت و یک حزب نبوده است.‌ بیشترین تحریم‌ها در دولت اوباما علیه ایران وضع و در دولت ترامپ و‌ پس از آن در دولت بایدن بر آنها افزوده شد. به عبارتی، تشدید تحریم‌ها علیه مردم ایران سیاست واحد نظام سیاسی آمریکاست. هدف این تحریم‌ها نیز بارها از سوی مقامات و تحلیلگران آمریکایی عنوان شد. آنها می‌گویند هدف اصلی و نهایی این تحریم قرار دادن مردم ایران در مقابل جمهوری اسلامی است. شاید ابتدا تصور می‌شد هدف آمریکایی‌ها‌ از اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه مردم ایران و ایجاد تقابل میان مردم و حکومت ایران، تضعیف جمهوری اسلامی و عدول جمهوری اسلامی از مواضع سیاسی و منطقه‌ای خود است اما اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ نشان داد هدف اصلی آنها چیزی بسیار فراتر از این است.
آنچه در پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، بی‌سابقه‌ترین عملیات سیاسی، رسانه‌ای و روانی علیه ایران بود. یک اتاق عملیات مشترک شامل سرویس‌های امنیتی و تیم‌های سیاسی آمریکا، اتحادیه اروپایی، رژیم صهیونیستی و برخی حکام مرتجع منطقه علیه ایران فعال شد. همه رسانه‌های جریان اصلی غرب به عنوان بال رسانه‌ای این اتاق عملیات فعال شدند. انتشار اخبار کاملا کذب توسط این رسانه‌ها که خلاف بدیهی‌ترین مبانی و استانداردهای رسانه‌ای است، ماه‌ها به صورت مستمر ادامه داشت. رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور نیز به صورت هماهنگ وارد عمل شدند و موساد با دلارهای بی‌حساب و کتاب محمد بن‌سلمان، مدیریت آنتن اینترنشنال را به صورت مستقیم در اختیار گرفت. تلویزیون اینترنشنال روی آنتن زنده خود ساخت سلاح‌ و نحوه حمله به پلیس، سپاه و مراکز دولتی را آموزش می‌داد. در میدان نیز این اتاق عملیات همه ظرفیت‌های بیرونی و داخلی معاندان و مخالفان جمهوری اسلامی را فعال کرد. در ابتدا این هجوم بی‌سابقه‌ به ایران، به بهانه مرگ یک دختر جوان آغاز شد اما به مرور اعتراض به مرگ مهسا امینی، تبدیل به شورش علیه امنیت ملی و تلاش برای حرکت جمعی مردم ایران علیه ارزش‌های نهادینه شده ملی و مذهبی شد.
در کنار تداوم ناآرامی‌ها در داخل ایران، فعالیت‌های گروه‌های معاند و مخالف جمهوری اسلامی در‌ خارج از ایران نیز شدت گرفت. راه‌اندازی راهپیمایی‌ها و تجمعات مختلف در آمریکا، استرالیا و پایتخت‌های اروپایی در راستای رسوب تصور دارا بودن پشتوانه مردمی اعتراضات در ایران کلید خورد. بلافاصله تشکیلاتی به نام شورای همبستگی شامل باقیمانده رژیم پهلوی، یک خبرنگار بدنام فراری، یک بازیگر دسته چندم هالیوود، پدر یک خانواده کشته شده در حادثه هواپیمای اوکراینی، یک بازیکن لمپن فراری فوتبال و البته سرکرده یک‌ گروهک تجزیه‌طلب کرد آغاز به کار کرد. تشکیل شورای همبستگی اولا با هدف منسجم کردن مدیریت تجمعات خارج از کشور و ثانیا به دنبال تقویت ذهنیت عبور از جمهوری اسلامی در افکار معترضان داخلی و خارجی بود. در این میان حضور عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریست و تجزیه‌طلب کومله در جمع رهبران شورای به اصطلاح انقلاب مهسا شک‌برانگیز بود؛ معمایی که البته به سرعت ماهیت پشت‌پرده آن فاش شد.
در ایران اما اعتراضات به سرعت سازماندهی شده و تغییر شکل داد. اتاق فکر آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عربی عملیات‌های خود را در ۳ گسل مهم متمرکز کرد: موضوع زنان، اختلافات قومی و اختلافات مذهبی. به بهانه مرگ یک دختر سنی‌مذهب کرد این ۳ محور فعال شد. مطالبات زنان با کلیدواژه حجاب اختیاری به عنوان بستر و زمینه فراگیر شدن شورش‌ها در دستور کار قرار گرفت. به مرور تلاش شد گسل‌های قومی و مذهبی نیز فعال شود. از همین رو بود که تمرکز شورش‌ها در استان‌های کردنشین با محوریت استان کردستان و غرب آذربایجان غربی و استان سیستان و بلوچستان بیشتر شد.
به مرور و طی یک ماه، اعتراض به مرگ دختر جوان، تبدیل به شورش‌های کوچک اما پراکنده در بیشتر مناطق کشور با تمرکز ویژه بر اقدامات خشن و مسلحانه در کردستان و غرب آذربایجان غربی از یک سو و تبدیل مسجد مکی زاهدان به کانون تداوم بحران و زمینه‌ساز ترور نیروهای انتظامی و امنیتی در شرق کشور، از سوی دیگر شد.
همزمان با تشدید شورش‌ها روی‌ گسل‌های قومی و مذهبی، پرچم‌های گروهک‌های تجزیه‌طلب در تجمعات خارجی بالا رفت و به سرعت عناصر و فعالان این گروهک‌ها در ‌اینترنشنال، بی‌بی‌سی، منوتو و تلویزیون صدای آمریکا روبه‌روی دوربین نشستند. ۲ ماه پس از شروع اعتراضات، مساله این تلویزیون‌ها از ضدیت با جمهوری اسلامی به بهانه مرگ دختر جوان، تبدیل به مبارزه با جمهوری اسلامی ذیل مطالبات تجزیه‌طلبانه شد. عبدالله مهتدی، سران گروهک‌های تجزیه‌طلب بلوچ و‌ عرب و پان‌ترک‌ها در این شبکه‌های فارسی‌زبان صراحتا از مطالبات خود می‌گفتند و مجریان و کارشناسان این شبکه‌ها نیز در دفاع از این مطالبات، دلیل و برهان می‌آوردند. حالا دیگر دم خروس بیرون آمده بود و اکثریت مردمی که نظاره‌گر این اتفاقات بودند، به قضاوت دقیق و درست درباره ماهیت پشت‌پرده شورش‌های خشن رسیده بودند. نظام با به کار بستن صبر استراتژیک، فهم و برآورد عمومی از ماهیت این اتفاقات را در راس اولویت‌های خود قرار داد و پس از حاصل شدن این مهم، با برخورد سریع با کانون‌های شورش و ناامنی در غرب کشور و مدیریت هوشمندانه بحران در شرق کشور، بحران را مدیریت و بر آن غلبه کرد. مدیریت واقع‌گرایانه نظام و قضاوت عمومی از این ناآرامی‌ها باعث شد در سالگرد حادثه تلخ مرگ دختر جوان، حتی یک اتفاق مهم نیز از سوی کانون‌های شورشی در کشور رخ ندهد. تجمعات خارج از ایران نیز به واسطه افشای فساد و تباهی سرکردگان شورای همبستگی، رو به کسادی رفت. شورش‌ها و ناآرامی‌های خیابانی جمع شد اما رد خون شهدای مدافع امنیت همچنان بر خیابان‌های شهر باقی است. مردمی که سال‌ها زیر فشار شدیدترین تحریم‌های اقتصادی آمریکا و اروپا هستند، چند ماه نیز آماج فتنه‌ای قرار گرفتند که امنیت آنها را نیز مخدوش کرده بود؛ فتنه‌ای که بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین عملیات روانی علیه مردم یک کشور بود.
اگر چه بساط این فتنه از خیابان‌های شهرهای کشور جمع شد اما بازوهای رسانه‌ای آن در خارج از ایران و عوامل داخلی آنها، خط امتداد آن را در مسائل داخلی دنبال کردند. کارویژه جدید فتنه ۱۴۰۱ از چند ماه قبل روی انتخابات ۱۱ اسفند متمرکز شد. 
آنان که در خیابان راه به جایی نبردند و پروژه‌شان برای جنگ داخلی در ایران و در نهایت تجزیه به بن‌بست رسیده بود، در تلاش برای احیای ناآرامی‌های ۱۴۰۱ در شکلی جدید، وارد فاز سیاسی شدند و عملیات «تحریم انتخابات» را کلید زدند. در ماه‌های منتهی به انتخابات و در هفته‌ها و روزهای اخیر همه عناصر دخیل در پروژه شورش‌های پاییز ۱۴۰۱ این بار با کلیدواژه «تحریم انتخابات» دست به کار شدند. چند روز مانده به ۱۱ اسفند یک فایل صوتی از عبدالله مهتدی منتشر شد که او در جلسه‌ای خصوصی می‌گوید استراتژی جدید آنها تحریم انتخابات است، چرا که با مشارکت پایین، آنها مجددا از میان جوانان تیم‌هایی برای عملیات مسلحانه در ایران جذب خواهند کرد. همزمان ۶ حزب کرد تجزیه‌طلب نیز با محوریت کومله و مهتدی بیانیه‌ای در ضرورت تحریم انتخابات منتشر کردند.
در واقع فایل صوتی مهتدی به وضوح نشان می‌داد اتاق فکر و اتاق عملیات فتنه پاییز ۱۴۰۱ این بار تلاش دارد با تحریم انتخابات و ایجاد مشارکت پایین در انتخابات، زمینه را برای احیای آشوب‌ها و ناامنی در ایران فراهم کند. پروژه تحریم انتخابات البته در یک فاز دیگر هم دنبال می‌شد. رسانه‌های فارسی‌زبانی که آتش‌بیار معرکه پاییز ۱۴۰۱ بودند در هفته‌های اخیر این انگاره را مطرح می‌کردند که پس از وقایع پاییز ۱۴۰۱ پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی به کمترین میزان خود رسیده است و به جز ۱۰ تا ۱۵ درصد حامیان نظام، کسی در انتخابات شرکت نمی‌کند. در واقع آنان با تصور نارضایتی گسترده مردم از وضعیت اقتصادی و محتمل بودن مشارکت ۱۰ تا ۱۵ درصدی در انتخابات، تلاش می‌کردند این میزان مشارکت را به معنای تعیین میزان پایگاه اجتماعی نظام تفسیر کنند و با استناد به آن، زمینه‌های احیای شورش‌ها با هدف براندازی را ایجاد کنند. متاسفانه در میان جریان‌های سیاسی داخلی نیز بخشی از رهبران سیاسی اصلاح‌طلب در راستای منافع شخصی و جناحی خود بر طبل تحریم انتخابات کوبیدند و‌ عناصر اصلی جبهه اصلاحات نیز رسما اعلام کردند سیاست  آنها در انتخابات، عدم مشارکت است. همزمان برخی رسانه‌های جریان اصلی غرب نیز مطالب متعددی درباره کاهش مشارکت در انتخابات ایران منتشر کردند و همسو با اتاق عملیات فتنه پاییز ۱۴۰۱، مشارکت پایین تخمینی خود را به معنای فقدان پایگاه اجتماعی نظام قلمداد کردند. در این شرایط، در حالی که فشارهای اقتصادی ناشی از بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها همچنان معیشت مردم را مورد هدف قرار داده است و در حالی که بی‌سابقه‌ترین فشارهای سیاسی و رسانه‌ای ناشی از شورش‌های پاییز ۱۴۰۱ همچنان افکار عمومی را در ایران آماج قرار می‌دهد، ۴۱ درصد واجدان شرایط در انتخابات ۱۱ اسفند شرکت کردند؛ مشارکتی همانند مشارکت انتخابات ۴ سال قبل! مشارکتی که سریع‌ترین پیام آن، نادیده‌ گرفتن اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ بود. وقتی گفته می‌شود مشارکت مردم در انتخابات ۱۱ اسفند یک حماسه ماندگار است، منظور و‌ مقصود، صرفا خلق مشارکتی با اعداد شبیه ۴ سال قبل نیست. بلکه مراد از این حماسه، شکست همه نقشه‌ها و پروژه‌هایی است که قرار بود با استناد به مشارکت پایین در انتخابات، در ماه‌های آینده با شدت بیشتر رقم بخورد؛ نقشه‌ها و فتنه‌هایی که حتی اگر همچنان در دستور کار معاندان و مخالفان باشد اما قطعا رمق گذشته را نخواهد داشت.
مشارکت مردم در معادلات منطقه‌ای و جهانی چگونه تاثیر می‌گذارد؟
از مدت‌ها قبل موضوع تشدید فشارهای غرب علیه ایران از سوی رسانه‌های فارسی‌زبان معاند مطرح شد. این رسانه‌ها با تاکید بر ضرورت عدم مشارکت مردم در انتخابات، این اقدام را به عنوان زمینه‌سازی برای تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران و افزایش احتمال برخورد سخت میان غرب و ایران مطرح کردند. همانگونه که گفته شد، اظهارات صریح عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریست کومله به وضوح نشان می‌دهد آنان با پیگیری کاهش مشارکت در انتخابات دنبال از سرگیری فعالیت‌های تروریستی در ایران هستند. کارشناسان اینترنشنال نیز از مدت‌ها قبل و به بهانه جنگ غزه، حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران را مطرح کرده و آن را یک تهدید کاملا معتبر برای ایران می‌دانستند. در تل‌آویو نیز از ماه‌ها قبل موضوع حمله نظامی به ایران به عنوان یکی از راهکارهای نتانیاهو برای خروج از مخمصه جنگ غزه طرح و درباره آن بحث شد. مقامات رژیم صهیونیستی بارها درباره ضرورت حمله نظامی به ایران حرف زدند و البته در مقاطعی با برخی اقدامات رادیکال تلاش کردند رویارویی نظامی آمریکا با ایران را محقق کنند. در کنگره آمریکا نیز بحث‌های جدی درباره لزوم درگیری نظامی آمریکا با ایران ولو به صورت مقطعی و محدود صورت گرفت. انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی و دوره ششم مجلس خبرگان رهبری از همین رو به عنوان یکی از موضوعات اثرگذار در نتیجه تلاش‌ها برای ایجاد درگیری نظامی مستقیم میان ایران و آمریکا مطرح شد. آنها معتقد بودند با مشارکت زیر 20 درصد در انتخابات 11 اسفند، ادعای فاقد پشتوانه بودن نظام ایران در جامعه ایران تقویت شده و تلاش‌ها برای حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران به نتیجه خواهد نشست. 
در کنار پیگیری جدی درگیری نظامی، موضوع تشدید تحریم‌ها نیز به صورت ویژه در دستور کار آمریکا و اتحادیه اروپایی قرار گرفت. در دور تازه دوره‌گردی‌های عناصر فارسی‌زبان وابسته به سیا، تحریم سپاه پاسداران در اتحادیه اروپایی و نیز تشدید تحریم‌های جدید به بهانه‌های حقوق بشری پیگیری شد. در این میان 2 اتفاق نشان داد غرب به صورت همزمان دنبال تشدید فشار بر ایران پس از انتخابات 11 اسفند است. ابتدا دعوت از مسیح علی‌نژاد و تعدادی دیگر از عناصر بدنام ضد‌ایرانی به اجلاس امنیتی مونیخ بود. آنها که خود را نمایندگان زنان و مردان ایرانی می‌دانستند، در این اجلاس تاکید کردند غرب تلاش‌های خود را برای افزایش فشار بر ایران تشدید کند. 
از سوی دیگر 2 هفته مانده به برگزاری انتخابات 11 اسفند، روزنامه واشنگتن‌تایمز در مطلبی عجیب مدعی شد ایران دارای چند کلاهک اتمی است و شمار آنها به‌زودی به بیش از 40 عدد می‌رسد. همزمان یک فشار گسترده از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بازدیدهای جدید از مراکز هسته‌ای ایران صورت گرفت. همزمان با این اقدامات بار دیگر پروژه امنیتی کردن مواجهه با ایران در دستور کار قرار گرفت.
به اعتقاد کارشناسان این رویکرد نشان داد آمریکایی‌ها در حال طراحی یک مواجهه جدید علیه ایران برای پس از انتخابات 11 اسفند بودند. زمینه این طراحی نیز تصور و برآورد مشارکت پایین در انتخابات و تلقی نداشتن پشتوانه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی بود که البته میزان مشارکت در انتخابات 11 اسفند خط بطلانی بر این ذهنیت بود. موضوع دیگر درباره تاثیرگذاری میزان مشارکت 11 اسفند در تحولات منطقه‌ای، مساله فلسطین و نسل‌کشی بی‌سابقه مردم مظلوم غزه است. ایران حامی اصلی مردم فلسطین در دنیاست و همچنین کانون و منبع مقاومت اسلامی است. حتما هر نوع تضعیف جمهوری اسلامی باعث تشدید جنایات صهیونیست‌ها در غزه می‌شود. در واقع یکی از اهداف تل‌آویو برای کشاندن پای آمریکا به جنگ مستقیم با ایران، کم کردن فشار روی خود و تشدید جنایات در غزه بود. تل‌آویو کاهش مشارکت در انتخابات ایران را به معنای مجوز حمله نظامی به ایران می‌دانست؛ هدفی که 11 اسفند با مشارکت 25 میلیون ایرانی ناکام ماند و حتما ثمرات این پشتوانه 25 میلیونی به‌زودی در جبهه‌های نبرد مقاومت علیه رژیم صهیونیستی آشکار خواهد شد."

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات