انتخابات در دوران پهلوی فرصتی برای بازیگری بیگانگانی بود که ایادی آنها در کشور در رقابت با یکدیگر بودند. چنددستگی دستنشاندگان بیگانه در کشور رقابتهای بیارزشی را در کشور رقم زده بود که حاصلی جز سوءاستفاده فردی و بهرهبرداری جناحی نداشت و هیچ چیز را عاید مردم و کشور نمیکرد. به واقع جای «مردم» در معرکه انتخابات خالی بود و عملاً آنها نقشی در این میدان نداشتند.
«دکتر موسی نجفی و موسی فقیه حقانی» نویسندگان کتاب «تاریخ تحولات سیاسی ایران» به همین رقابتهای سیاسی جریانهای فراماسونری در آستانه انتخابات مجلس بیستم اشاره دارند که تأملبرانگیز است. در بخشی از این کتاب آمده است:
«یکی از جالبترین وقایعی که پرده از دخالت گسترده ماسونها در امور کشور و توطئههای پنهانی آنان برمیدارد، اتفاقات مربوط به انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی است که بر اثر مخالفت ماسونها با دکتر اقبال، که از فرمانبرداری کامل از دستورات لژهای انگلیسی و مخصوصاً لژ روشنایی و لژ تهران خودداری کرده بود، روی داد... در یکی از جلسات لژ تهران راههای مقابله را با دولت اقبال بررسی شد. در آن جلسه تصمیم گرفته شد که از طریق «حسین شقاقی» با دکتر مظفر بقایی رهبر حزب «زحمتکشان» تماس گرفته شود و با واگذاری امکاناتی به وی از امکانات حزب مزبور علیه اقبال استفاده نمایند. با موافقت دکتر بقایی نسبت به همکاری با ماسونها حسین شقاقی یکی از خانههای خود را در خیابان کوشک تهران در اختیار بقایی گذاشت و وی با انتقال مرکز کار و فعالیت و حتی منزل خود به این محل، آنجا را تبدیل به مرکز مبارزه علیه اقبال نمود و سازمان «نظارت بر آزادی انتخابات» را در آنجا به وجود آورد. در این مدت کلیه مخارج چاپ و انتشارات دکتر بقایی، مخارج محل و... خرید لوازم به وسیله حسین شقاقی پرداخت میشد و برای اینکه کمکهای نقدی و خانه مکتوم بماند قبوض مختلف بین دوستان و اطرافیان بقایی پخش شد و به نام آنها وجوه قبوض نوشته میشد. اختلافات و درگیریهای فوقالذکر با شکست دکتر اقبال و انحلال مجلس دوره بیستم خاتمه یافت. استفاده ماسونها از تمامی امکانات و همکاری چهره مرموزی مانند مظفر بقایی با آنها حاوی نکات هشداردهندهای است برای تاریخنگاری معاصر ایران و مؤید این نظر است که در بررسی وقایع، در مواردی اتکا بر یافتهها و اسناد رسمی کارساز نیست و شایستهتر آن است که ظواهر را پل رسیدن به حقایق تاریخی قرار دهیم.»