هر وقت مادرم نماز میخواند، سیدمیلاد از مادرم میخواست که برای شهادتش دعا کند. اگر ما به دوستان و آشنایان التماس دعا میگوییم، برادرم فقط میگفت دعا کنید که من شهید بشوم. برای هر کسی هم که میخواست دعا کند دعا و آرزوی شهادت میکرد، اگر کاری برایش انجام میدادم و میخواست از من تشکر کند، میگفت: «انشاءالله شهید بشوی»؛ شهادت یکی از بزرگترین آرزوهایش بود. از وقتی که رفت تا زمان شهادت فقط 14 روز طول کشید. سیدمیلاد دوست داشت شهید گمنام باشد، شب قبل از عملیات به همرزمانش گفته بود من دوست دارم گمنام بمانم. اگر شما هم شهید بشوید من شما را عقب نمیآورم تا در منطقه بمانید و گمنام باشید؛ همان چیزی که برای خودش دوست داشت، برای دوستانش نیز همان را میخواست. شهید سیدمیلاد کمی دیرتر از بقیه شهدا برگشت، حدود 20 روز بعد از شهادتش برگشت، در همین فاصله یکی از همرزمان برادرم خواب ایشان را دیده بود و در خواب از ایشان پرسیده بود که سید میلاد کجایی؟ گفته بود من دوست دارم که گمنام باشم، اما پدرم، برادرم و خانواده چشم انتظار من هستند. من باید برگردم، همرزم برادرم در خواب گفته بود که تو کجایی، برادرم گفته بود دنبال من آمدند و من را پیدا نکردند به این آدرس که من میگویم بیایند، من آنجا هستم. این رزمنده بزرگوار با فرماندهشان هماهنگ کردند و طبق آدرسی که برادرم در خواب داده بود، دنبال سیدمیلاد رفتند و همانجا پیدایش کردند. یکبار که از سوریه تماس گرفته بود به شوخی به او گفتم: «انشاءالله که شهید بشوی!» گفت: «شهادت لیاقت میخواهد، من آدمی نیستم که لیاقت شهادت را داشته باشم.» به دوستانش هم همین را گفته بود. همرزمان برادرم که آمده بودند میگفتند از دو سه روز قبل از شهادتش حال و هوای خاصی داشت. با ما خیلی فرق میکرد، انگار میدانست که قرار است شهید بشود. به قول بچههای قدیمی جنگ آن کسی که قرار است شهید بشود نوربالا میزند. سید میلاد هم همین طورشده بود، دوستانش میگفتند اخلاق، رفتار و چهرهاش عوض شده بود؛ آن سید میلادی نبود که ما چند سال میشناختیم.
به نقل از برادر شهید سیدمحمد(میلاد) مصطفوی
«شهید سیدمحمد مصطفوی» در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار استان همدان متولد شد. از سال ۱۳۸۰ در راهیان نور خادم زائران راهیان نور بود. سرکشی به خانواده شهدا از برنامههای اصلیاش در زندگی بود. سرانجام او در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۴ در منطقه ازگله (روستای شقیدله) در بیست کیلومتری شهر حلب در حین عملیات آزادسازی حلب و در درگیری با گروهکهای تکفیری و النصره به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش پس از بیست روز به کشورش بازگشت و در گلزار شهدای شهر آیتالله شیخ محمد بهاری در کنار مزار مادرش آرام گرفت.