امروز نهم ذیحجه روز عرفه است. روز عرفه دارای فضائل بسیاری است، هم برای کسانی که در عرفات حاضرند و هم برای کسانی که در اماکنی غیر از عرفات اند، به همین دلیل بر مؤمنان لازم است نهایت بهره برداری از این روز شریف را بنمایند. یکی از مهمترین و بهترین فرصتهای موجود در این روز، فرصت خداشناسی است، تأمّل و تدبّر در دعای عرفه امام حسین که در حقیقت بیان و شرح حقایق توحیدی و مراتب آن است ما را به این موضوع یعنی خداشناسی نزدیکتر میکند. اینکه خداوند انسان را چگونه خلق فرمود، چگونه روزی داد، چقدر بر بندگان نعمت ارزانی داشت، چقدر از گناهان ایشان بخشید، و… همه از مواردی است که در دعای عرفه ذکر شده است.
بر همین اساس برای بررسی جایگاه دعا و نیایش و تأثیر آن بر روح و روان با حجت الاسلام والمسلمین محمد عابدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو پرداختیم که حاصل آن در ادامه تقدیم شما مخاطبان میشود:
*جایگاه دعا در ساختار آفرینش انسان را بیان کنید؟
ساختار آفرینش انسانها به گونهای است که هر انسانی در بزنگاههای زندگی فردی و اجتماعی حتی در خلوتهای خود هر گاه به بن بست میرسد، ناخواسته رو به سوی خدا میکند و او را میخواند. یعنی دعا ویژگی مشترک و فطری همه بشریت است؛ البته ممکن است این حس مشترک خیلی خودش را در لایههای بیرونی شخصیت انسان به خاطر مسائل و تعلقات متنوع دنیایی نشان ندهد؛ ولی وقتی حوادث رخ میدهد و ثروت و قدرت و شهوت و آبرو و موقعیت و … کاری از دستش برای نجات انسان برنمی آید غبارها کنار میرود و انسان بازهم متوجه خدا میشود، خودش را در دامن او میاندازد.
آیات قرآن دقیقاً به حس دقیقه نودی همه انسانها توجه داده و آنها را به این سمت میکشاند که در طول نود دقیقه هم با یاد خدا بازی مرگ و زندگی را مدیریت کنید و در حالت عادی و روزمره زندگی هم خدا را فراموش نکنند و علیه دستورهای فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی او طغیان نکنند.
انسانها وقتی آسیب میبینند میفهمند فقط تعیین کننده است و به یاد پناه بردن به خدا میافتند، ولی در خوشی و نعمت، برای غیر خدا هم نقش قائل میشوند، یادشان میرود که همه معادلات و مدیریت هستی فقط دست خداست طبق آیات قرآن کریم خداوند میفرماید و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا الیه… هنگامی که به انسان زیانی رسد، پروردگارش را میخواند و به سوی او باز میگردد؛ امّا وقتی خدا نعمتی به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را میخواند از یاد میبرد و برای خداوند همتایانی قرار میدهد.
*به صورت مصداقی بیان میفرمایید؟
مثال اول در مواجهه با دریا هنگام سوار شدن به کشتی است یکی از جاهایی که هر انسانی وقتی اولین بار میبیند حتماً در برابرش احساس کوچکی و ناتوانی میکند دریاست. خداوند از این تجربه بشر استفاده میکند تا او را متوجه سازد که دعا در فطرت هر بشری هست ولی بهتر است که این ابزار را صرفاً برای روزهای خطر نگه ندارد و در هر حالی متوجه خدا باشد و به خواست او زندگی کند. بر همین اساس میفرماید فاذا رکبو فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین…؛ هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند.
در مثال دوم مواجه شدن او با موجهای خروشان دریاست که میفرماید و اذا غشیهم موج کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین…؛ وقتی (در سفر دریا) موجی همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالای سرشان قرار گیرد)، خدا را با اخلاص میخوانند؛ امّا وقتی آنها را به خشکی رساند و نجات داد، بعضی راه اعتدال را پیش میگیرند (و به ایمان خود وفادار میمانند، در حالی که بعضی دیگر فراموش کرده راه کفر پیش میگیرند)؛ ولی آیات ما را هیچکس جز پیمانشکنان ناسپاس انکار نمیکنند.
*دعا یک نوع امیدواری حتی در اوج بحران است در این زمینه قرآن چه میفرماید؟
قرآن در همین دقیقه نودها هم تاکید میکند که اگر بشر خدا را صدا بزند، جواب خواهد شنید. امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء…؛ یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، و شما را خلفای زمین قرار میدهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر میشوید!
این آیهای است که همه ما صدها بار خدا را با آن خواندهایم، مخصوصاً در مساجد و تکیهها و … شنیدهاید که برای مریض بدحال، برای گرفتاری که کارد به استخوانش رسیده و…یعنی برای کسی که در حال اضطرار و طوفان زده است، این آیه را چند بار بخوانید امن یجیب المضطر اذا دهاه و یکشف السوء…؛ و این یعنی حتی اگر کسی و دستگاهی و کشوری و قدرتی کل طول بازی زندگی فردی و سیاسی و علمی و اقتصادی و… را غافل بود ولی دقیقه نود متوجه خدا شد، خدا باز هم رهایش نمیکند. این اوج شفقت، رحمت، مهربانی، آقایی داور هستی است که حتی لحظه آخر بخواهد برگردد، کنار بشر هست و قول هم می هد که رهایش نکند.
* گاهی انسان دچار اضطرار میشود یعنی به جایی میرسد که میفهمد همه چیز فقط در دست خداست؛ آیا این حالت نشانه ورود به مرحله پذیرش قطعی دعاست؟
در همه آیاتی که عرض شد یک نکته مهم وجود دارد و آن توحید است (اشهد ان لا اله الا الله) رسیدن و شهود و درک اینکه فقط طبق خواست و اراده و قانون خدا باید زندگی کرد؛ یعنی خدا بارها تاکید میکند که حواست باشد و باور کن همه چیز به دست من است و برگی بی اذن من بر زمین نمیافتد و اگر قدرتی و شوکتی دست دیگران میبینی به اجازه من است و اگر نخواهم نه آتش قدرت سوزندگی پیدا میکند و نه دریا قدرت جریان و غرق کردن خواهد داشت نه تسلیحات بشری قابل استفاده خواهد بود بدان و بفهم که حتی تو به عنوان پیامبر اکرم (ص) وقتی تیر میاندازی به اذن من خدا) است «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» پس در مسیر زندگی؛ در سبک زندگی؛ در مسائل اقتصادی؛ در مسائل زناشویی؛ در مسائل سیاسی و… فقط و فقط به دستورات من گوش بده؛ گمان نکن غیر من به صورت استقلالی و بدون اذن من میتوانند کاری برای تو بکنند. اگر به این رسیدی یعنی مضطری، یعنی غیر از من پناهی نمی یابی و میشوی مصداق «ففروا الی الله».
*اضطرار توحیدی چیست و آیا این شرط پذیرش دعاست؟
تاکید در قرآن به اضطرار برای پذیرش بنده توسط خداوند، برای این است که یکی از شرایط اجابت دعا این است که انسان به عنوان فردی یا اجتماعی چشم از عالم اسباب به کلی بردارد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلی را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست میدهد. حالا میتوانید این حالت را در چهره مردی ببینید که برای تدبیر خانهاش نگاه و باور توحید دارد یا قانون گذار، مجری، ناظم و مدیر، رئیس، مشاور، سیاستمداری که برای اداره مجموعه و کشورش چنین نگاهی دارد.
حالت اضطرار یعنی اینکه انسان مؤمن، مدیر مؤمن، حاکم و حکمران و رئیس جمهور و رهبر مؤمن میداند که جهان، جهان اسباب است، و تمام تلاشش را میکند که با توجه به نظام سبب و مسیبی به صورت علمی با جهان و مسائل کشورداری و حکومتی و مدیریتی و … مواجه شود، ولی در عین حال برای یک لحظه در روند قانون نویسی؛ در مسیر اجرا و صدارت و وزرات تا خانه داری و فرزند پروری هرگز در جهان اسباب گم نمیشود، و در پشت حجاب اسباب ذات مسببالاسباب را میبیند و همه چیز را از او میخواهد. اگر انسان و جامعه به این مرحله برسد مهمترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است. این سخن از امام علی علیهالسلام را به خاطر بسپاریم که میفرماید «طُوبَی لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَی عَیْنَاهُ وَ لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِیَ غَیْرُ هُ»؛ «خوش به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش به آنچه چشمانش میبیند مشغول نباشد و با آنچه گوشهایش میشنود ذکر خدا را فراموش نکند و به خاطر آنچه به دیگران داده شده قلبش اندوهگین نگردد».
اضطرار شرط ظهور موعود امم است. یک بار مردی در مسیر تلاش برای تأمین زندگی همه مسیرها را طی کرده و در بن بست افتاده، متوجه مسببالاسباب میشود؛ یعنی خلاف خواست خدا قدم بر نمیدارد به حرام و دزدی و نمیافتد افتد؛ خدا را میخواند و خدا هم اجابت میکند «من یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب» یک بار هم برویم سراغ مسائل جهانی و سروشت ساز، حتماً شنیدهاید که در بعضی از روایات این آیه به قیام حضرت مهدی (عج) تفسیر شده است.
امام باقر (ع) فرمود: و اللَّه لکأنی انظر الی القائم و قد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد اللَّه حقه … قال هو و اللَّه المضطر فی کتاب اللَّه فی قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»؛ یعنی به خدا سوگند گویا من مهدی را میبینم که پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود میخواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ… او است.
همچنین امام صادق (ع) فرمود: نزلت فی القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین و دعا الی اللَّه عز و جل فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فی الارض»، این آیه در مورد مهدی از آل محمد ع نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر میدارد دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را بر طرف میسازد، و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد.
البته آیه مفهوم گسترده گستردهای دارد ولی یکی از مصداقهای روشن و مهم و اساسی و جهانی آن وجود مهدی (ع) است؛ نجات بشر زمانی خواهد بود که همه جا را فساد بگیرد، درها بسته شود، کارد به استخوان برسد؛ یعنی نور توحید و خداباوری کاسته شود و همه نوع شریکی برای خدا در نظر گرفته شود؛ قانونها با توجه به ملاحظات فردی و قبیلهای و ملی و دنیایی و هواهای نفسانی بدون لحاظ حاکمیت رضایت و خواست الهی در این موارد نوشته شود؛ در تعیین و سپردن ریاستها شریک برای خواست خدا به میان بیاید یعنی بشر به خود اجازه دهد که اگر خداوند دستور داده از من و پیامبر و اولی الامر معصوم اطاعت کن «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؛ ولی او در تقسیم ریاستها و قدرتهای مالی و سیاسی و فرصتهای اقتصادی و اجتماعی و… انگیزههای غیر الهی را نیز شریک قرار بدهد و این جاست که بشریت در بن بست سختی قرار میگیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان میشود. آن هنگام مهدی امتها در مقدسترین نقطه جهان دعا و تقاضای «کشف سو» میکند و این دعا نقطه شروع انقلاب جهانی و فرج و گشایش بشریت میشود.