تعداد قابل توجهی از افراد که در روابط با شریک زندگی خود به اختلاف برمیخورند، با این شکایت شروع میکنند که من هر درخواستی که همسرم مطرح کرده، انجام دادهام و همیشه سکوت کردهام؛ ولی چرا باز هم زندگی ما دچار تنش و مشکل میشود؟ زمانی که کسی با چنین بیانهایی مکالمه را شروع میکند، نشانهای است از اینکه خودش را قربانی رابطه میداند و معتقد است هیچ گناهی مرتکب نشده است.
این گونه افراد بیشتر از همکلامی پرهیز کرده و تصور میکنند هیچ مسئولیتی در نزاعها و مشاجرات ندارند و خود را کاملاً قانع میکنند؛ اما آیا مشکلات موجود به این روش برطرف میشوند؟
قطعاً با این روند شرایط هیچ رابطهای بهبود پیدا نمیکند. برای نمونه، مردی که به غذای خاصی علاقه ندارد، ولی هیچ وقت این را با همسر خود مطرح نمیکند و خانم بر اساس پیش فرض خود درباره علاقه همسرش در روزهای مهم زندگی آن غذا را طبخ میکند و ناخودآگاه موجب نارضایتی شوهر میشود. در حالی که مرد خود را قربانی بیتوجهی همسر میداند و زن از اصل ماجرا مطلع نیست.
اینگونه افراد همیشه در مسائل و مشکلات زندگی سکوت میکنند و خود را در جایگاه قربانی بیگناهی میبینند که تسلیم دیگران شده است. در حالی که آنها با نپذیرفتن مسئولیت خود در نزاعها، از وظیفه خود برای حفظ زندگی شانه خالی میکنند و خود را اینگونه قانع میکنند که همیشه سکوت کردهاند؛ اما تا زمانی که فرد خود را از بازسازی ارتباطش مبرا میداند، مشکلات زندگی بهبود نمییابد. در هر ارتباطی سخن گفتن و ایجاد ارتباط کلامی از مهمترین شیوههای شناخت و حل مشکل است.