شبکه محافظهکار آمریکایی «فاکس نیوز»، در گزارشی از افزایش خرید «پناهگاههای مجلل ضدبمب» توسط تعدادی از ثروتمندان آمریکایی در بحبوحه افزایش ناآرامیهای اجتماعی در این کشور خبر داده است. مالک شرکت «Atlas Survival Shelters» در یک مصاحبه تلفنی با این شبکه از اعتقاد نیمی از آمریکاییها درباره «جنگ داخلی» سخن گفته است. آمریکا، اخیرا شاهد افزایش خرید پناهگاه در ایالت تگزاس بوده و این در حالی است که «تگزاس» یکی از ایالتهای معروف آمریکا در بی قانونی، هفتتیرکشی و درگیری و کشتار مسلحانه میباشد. کشتارهای مسلحانه در این کشور به طور چشمگیری در کانون توجه رسانههای دنیا قرار دارد. با این که آمریکا پیش از این شاهد جنگهای داخلی متعددی بوده است، اما عوامل مختلفی آمریکای محصور در مشکلات را ممکن است به سمت «جنگ داخلی» پیش ببرد. شاید این موضوع برای کسانی که تصورشان از آمریکا بیشتر از هرچیز به تصاویری از منهتن، امپایر استیت، سنترال پارک، تایمز اسکوئر و زرق و برقهای دیگر آمریکا که این کشور را نمادی از توسعه نشان میدهد، مربوط میشود، باورپذیر نباشد، اما واقعیت آمریکا با آن چه در فیلمها و سریالهای آمریکایی نشان داده میشود، متفاوت است.
امروزه مشکلات سهمگینی، چون سقوط سیستم آموزشی، فروپاشی نظام خانواده، هم جنس گرایی، عریان نمایی، فرزندان نامشروع، خانوادههای تک والدی، نگاههای جنسیتی، افزایش تبهکاری و فقر و هزاران بلای دیگر گریبان گیر جامعه آمریکاست که هسته اصلی آنها کنار رفتن دین از جامعه آمریکا میباشد تا جایی که نظریه پرداز معروف آمریکایی «زبیگینو برژینسکی» از سالها پیش در این باره به صراحت هشدار داده و گفته بود: «ضربه پذیری اصلی آمریکا به دنبال چالش رقبای خود نخواهد بود بلکه به دلیل تهدیداتی خواهد بود که فرهنگ آمریکا وارد مینماید؛ تهدیداتی که به طور فزایندهای آمریکا را در داخل تضعیف و بی هویت و از هم گسیخته و ناتوان مینماید»
بحران فقر در آمریکا
"ما ۹۹ درصدی هستیم که از خانههای خود بیرون رانده شدهایم. ما از خدمات درمانی مطلوب محروم بودهایم. ما از آلودگی محیط زیست رنج میبریم. ما ساعات طولانی را برای مقدار اندکی دستمزد و بدون بهرهمندی از حقوق قانونی خود سخت کار میکنیم، البته اگر بتوانیم کاری پیدا کنیم. در حالی که یک درصد دیگر از همه چیز برخوردار است، ما از هیچ چیز برخوردار نیستیم. ما ۹۹ درصد جامعه هستیم... "
اینها بخشی از حرفهای افرادی بود که در چند سال گذشته، در اعتراض به فقر، بیکاری، نابرابریهای اجتماعی و... به وال استریت آمده بودند. آن چه بیش از هر چیزی باعث شکل گیری این جنبش شده بود، مبارزه با نابرابریهای اقتصادی، مبارزه با فرهنگ اقتصادی سرمایهداری و از بین بردن دسترسی و نفوذ دلالان یهودی و کارتلهای اقتصادی در آمریکا بود. درحالیکه بیشتر کمپهای معترضان جنبش، توسط پلیس و نیروهای امنیتی آمریکا تخریب شد، اما بسیاری از معترضان با همان انگیزه و روحیه که منجر به آغاز اعتراضات شد، به زندگی خود ادامه میدهند.
فقر در آمریکا در حال تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی بزرگ است. این بحران یک شبه روی نداده و ریشه آن از عمق نظام سرمایه داری سود محور جنگ طلب تغذیه میشود. آمریکا همیشه در مقایسه با اغلب کشورهای صنعتی دنیا دچار فقر فراگیرتری بوده است. برای مثال در اواسط دهه نود، نرخ فقر در آمریکا در حدود دو برابر میزان آن در کشورهای منطقه اسکاندیناوی و ۱/۳ برابر نرخ فقر در ژاپن بود. با این حال بیش از ۴۲ درصد از ثروت آمریکا تحت کنترل حدود یک درصد از جمعیت سرمایه دار این کشور است. چهارصد ثروتمند آمریکایی بیش از یک تریلیون دلار ثروت دارند و متوسط درآمد هر یک از آنها حدود سه و نیم میلیارد دلار است.
مردم آمریکا از فشار گرسنگی به دزدی از مردم دیگر و یا دولت و اماکن عمومی روی آورده اند. روزانه خبر دزدیده شدن چیزهایی منتشر میشود که شاید هیچگاه در ذهن آمریکاییها تصوری هم در مورد ارزش مادی آنها وجود نداشت. در سایه سیاستهای غلط نظام سرمایه داری جنگ افروز، امروزه فقر و گرسنگی در حال تبدیل شدن به یک بحران گسترده اجتماعی و امنیتی در آمریکایی است که برای ملتهای دیگر به صورت سرزمین رویایی «فرصت ها» تبلیغ میشود. در دهه اخیر اقتصاد آمریکا به رکوردی از فقر دست یافته است که در آن از هر ۶ نفر آمریکایی یک نفر در فقر زندگی میکند. قبل از رکود اقتصادی ۳۰ میلیون فقیر وجود داشت که اکنون این رقم از ۴۶ میلیون نفر گذشته و به رکورد تازهای زده است. وضعیت عمومی زندگی مردم آمریکا در یک دهه گذشته اکثرا با از هم پاشیدن خانوادهها به دلیل فقر و اعلام ورشکستگی افراد همراه بوده است.
انحطاط فرهنگی
گوشهای از فرهنگ یکی از شهرهای آمریکا یعنی سانفرانسیسکو را ایلان ماسک در کتاب خود این گونه تعریف میکند: «کمی که سرت را بچرخانی، یک نفر را میبینی که بین ماشینهای پارک شده شلوارش را پایین کشیده و مدفوع میکند. یا دیوانهای را میبینی که سرش را به ایستگاه اتوبوس میکوبد. در کافههای محلی نزدیک استریب کلابها دگر جنس پوشها سراغ تاجران کنجکاو میروند و دائم الخمرها روی کاناپهها خوابشان میبرد و خودشان را خراب میکنند که این بخشی از مناسک یکشنبه هایشان است... سان فرانسیسکو پیشینهای به یاد ماندنی از حرص و طمع دارد. این جا در دوران تبِ طلا، شهر شد و حتی زلزلهای فاجعه بار هم نتوانست شهوت اقتصادی سان فرانسیسکو را برای مدتی طولانی کُند نماید. نگذارید پادفرهنگهای هیپی فریبتان بدهد». ایلان ماسک این اواخر در حساب توییتری خود با نمایش فیلمی از خیابانهایی که معتادان عریان و نیمه عریان را نشان میدهد، به وضعیت اسفبار فرهنگی آمریکا انتقاد میکند و مینویسد: «این خیلی غم انگیز است. این ملت نیاز به تغییر دارد. شهرهای ما آشفته است. سیاست ما به هم ریخته است. وقت آن است که مقامات جدید انتخاب کنیم»
مفسرانی، چون «آلن بلوم» «ای دی هرش» و «روسل جیکوبی» بر این باورند که فرهنگ آمریکا رو به زوال است. «ساموئل هانتینگتون» در مورد روند تغییر فرهنگ و سیاست آمریکا از اواخر دهه ۱۹۵۰ بهصورت انتقادی اظهار نظر کرده است. او میگوید افولگرایی در چندین موج ظهور کرده است. طبق گفته جیکوبی نیز، ظهور مارکسیسم، اقتصاد سیاسی رادیکال، نقد ادبی و مطالعات فرهنگی عواملی بودند که از زمان جنگ جهانی دوم به بعد زمینه را برای افول فرهنگ آمریکایی فراهم ساختند.
در پایان: پناه بردن سرمایه دارانس آمریکایی به پناهگاههای لوکس نشان میدهد ناامنی داخلی در آمریکا افزایش روزافزونی دارد. در شناخت واقعیاتهای آمریکایی و تحلیل اهداف سردمداران نظام استکباری ایالات متحده از تشدید سیاست جنگ افروزی، باید از سطحی نگری پرهیز کرد؛ چرا که به رغم تصویر زیبایی که سیاستمداران آمریکایی از ردپای زندگی آمریکایی برای دنیای خارج ترسیم میکنند این رؤیا برای جمع بزرگی از مردم این کشور به صورت یک «کابوس» درآمده است. واقعیات غیرقابل انکار موجود حاکی از آن است که انحطاط معنوی و فرهنگی، از هم گسیختگی اجتماعی و فساد سردمداران آمریکا و...، فروپاشی تدریجی امپراطوری ایالات متحده را تسریع ساخته است؛ و اساسا از نظر برخی از صاحب نظران «مسأله این نیست که آیا آمریکا افول میکند یا نه، بلکه سوال این است که آمریکا آبرومندانه افول میکند و یا با مقاومت لجوجانه و محافظه کارانه خود، ناگهان به ورطه نابودی سقوط میکند».