از نزدیکیهای پل ثوره العشرین در نجف، کم کم عمودهای مشایه اربعین خودنمایی میکند، عمودهایی که این چند سال به بخشی از خاطره میلیونها زائر اربعین تبدیل شده است و به عنوان مقیاس مسافت طی شده مسافران و نقطه شناسایی موکبها شناخته میشوند. این عمودها با خود ویژگی برجسته دیگری هم دارند و آن، تصاویر شهدایی است که این سالها در جبهه حسینی، جان خود را برای حفظ و اعتلای اسلام فدا کردند. از عمود اول که چهره خندان شهید ابومهدی المهندس نقش بسته است تا عمود دوم که سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم بر زائران راه حسین (ع) نظر میکند تا سومین عمود که امسال چهره اسماعیل هنیه، مرد مقاومت فلسطین بر روی آن نقش بسته تا صدها شهید دیگری که در این سالها در مبارزه با داعش و دشمنان اسلام و مسلمین با خون خود مشق عشق کردند، همه گواهی بر زنده بودن عاشورا طی قرنها پس از این حادثه در زمانهای گوناگون هستند.
حماسه میلیونی اربعین با حضور زائرانی از کشورهای گوناگون در حالی برگزار شد که عاشقان اباعبدالله (ع) در گرمای بالای ۴۵ درجه تابستان عراق از هزاران کیلومتر راه و با وجود سختیهای فراوان خود را به سرزمین عراق رساندند تا در پیادهروی اربعین همراه با امام زمانشان به سوی قبلهگاه عاشقان قدم بردارند. زائرانی که همچون سالهای قبل به شوق زیارت دوباره سیدالشهداء در راهی قدم گذاشتهاند که اولین بار جابر انصاری و عطیه، از یاران اباعبدالله در چهلمین روز از شهادت سیدالشهداء پایهگذار آن شدند و بعدها این مسیر محل حضور بزرگان و عالمانی شد که با وجود تهدیدهای حاکمان ظالمان زمان و در خطر افتادن جانشان همچنان در پیمودن این راه استوار ماندند.
کربلای امام حسین (ع) نماد مبارزه با ظلم و ایستادگی مقابل ظالمان است؛ از همین رو حاکمان جور و فساد هر گاه در سرزمین عراق روی کار آمدند، ابتدا محدودیتهایی در زیارت حرم سیدالشهداء و دیگر حرمهای اهل بیت (ع) و نیز زیارت اربعین گذاشتند. در بسیاری از مقاطع تاریخ راه زیارت کربلا بسته شده و مردم مشتاق را تشنه زیارت نگه داشته است. عدهای نیز در راه رسیدن به کربلای اباعبدالله جان خود را از دست دادهاند؛ در حالی که زائر حقیقی این بارگاه مقدس بودهاند و راه و رسم حسین (ع) را دنبال میکردند.
حرف از شهدایی است که در طول دههها و قرنها از عاشورا، به خوبی راه و رسم یاران اباعبدالله را شناختند. در جایی که اسلام در خطر بود با اقتدا به مولایشان جان فدا کردند و اینگونه نام امام حسین (ع) و راه او را زنده نگه داشتند. از میان شهدایی که به سیدالشهداء پیوستند، عده زیادی شوق زیارت در دل داشتند و آرزویشان دیدن کربلا بود. فیلمها و تصاویر زیادی از شهدای دفاع مقدس به جا مانده است که در آن عنوان میکنند تنها آرزویشان زیارت امام حسین (ع) و دیدن کربلاست، همین آرزو نیز آنان را برای حفظ اسلام به جبههها کشاند.
همه شکوه و حماسه اربعین به پیادهروی و برپایی موکبها و حضور مردم نیست، این حضور میلیونی عقبهای دارد که بی شک نقش شهدا در آن بیش از هر چیزی دیگری مشهود است. زمان زیادی از جولان داعش در عراق و ناامنی شهرهای این کشور نگذشته است و اربعین که جلوه نابی از اسلام محمدی است، از سوی گروههای تروریستی تکفیری تهدید میشد، اما در همان سالها نیز به واسطه جانفشانی رزمندگان مدافع حرم امنیت را به شهرهای زیارتی برد تا در سایه آرامش و امنیت جبهه مقاومت خللی در زیارت سیدالشهداء (ع) اتفاق نیفتد.
شهدای عراقی طریقالحسین (ع)
پای درد دل عراقیها به ویژه مسنترها که بنشینیم، خاطرات عجیبی از روزهای حکومت صدام و خفقان آن روزها دارند. ایامی که زیارت کربلا و اربعین به این راحتیها نبود و عوامل صدام در هر کجا به دنبال زائران اربعین حسینی خانه به خانه و جاده به جاده را میگشتند تا مانع رسیدن زائران به حرم اباعبدالله باشند. دستگیری، شکنجه و شهادت بخشی از اقدامات صدام برای بستن راه زائران بود. با وجود این هر ساله تعدادی از عاشقان اباعبدالله هرطور که بود خود را برای زیارت اربعین به کربلا میرساندند. در این میان، خاطراتی از دستگیری و قطع اعضای بدن هم شنیده میشود، کسی که با وجود از دست دادن یک دست خود در زیارت اربعین حاضر شده سال بعد هم به زیارت برود و دست دیگرش را در این راه بدهد. در نهایت، حکم این افراد پس از چند بار زیارت اعدام بود. شاید بیاغراق نباشد اگر بگوییم شهدای دوران صدام که اتفاقاً بیشتر از خود مردم عراق هم بودند، مظلومترین شهدای مسیر کربلا هستند. آنهایی که خطر جان هم مانع از دیدارشان با سیدالشهداء نشد.
در ۱۵ صفر سال ۱۳۵۵ جمعیت زیادی از مردم (حدود ۳۰ هزار نفر) به منظور شرکت در پیادهروی اربعین با وجود سختگیریهای صدام در حرم امیرالمؤمنین (ع) تجمع کردند. جمعیت با وجود جلوگیری قوای نظامی حرکت خود را آغاز کرد که در طول مسیر درگیریهای پراکندهای صورت گرفت و در پنجاه کیلومتری کربلا چهار نفر به شهادت رسیدند. با وجود این مردم به راه خود ادامه دادند و باز در طول راه حدود ۱۶ نفر دیگر شهید و هزاران نفر بازداشت شدند. از میان بازداشتیها تعدادی از علما به اعدام و سیدمحمد باقر حکیم به حبس ابد محکوم شد.
کربلا کربلا ما داریم میآییم
روی سربندهایشان «یا حسین (ع)» نوشته بودند و عشق دیدن کربلا را در سینه داشتند، تا آنجا که یکی از نوحههای مشهور را با مصرع «کربلا کربلا ما داریم میاییم» در جبههها خواندند و با آن سینه زدند. این حکایت مردان دفاع مقدس است که در سالهای جنگ تحمیلی اگرچه برای حفظ اسلام و مرزهای کشور به جبهه پا گذاشتند، اما در سر آرزوی دیدن کربلا را داشتند. با صدامیان میجنگیدند تا روزی که مسیر رسیدن به اباعبدالله هموار شود. شاید آنها هم فکر نمیکردند زمان نه چندان زیادی بگذرد و روابط دو ملت ایران و عراق به جایی برسد که سه میلیون و نیم زائر از ایران، در اربعین حسینی میهمان خانه عراقیها شوند.
«حبالحسین یجمعنا» همان چیزی است که دو ملت را به هم پیوند زد و پس از سقوط صدام حالا میتوان آرزوی رزمندگان دفاع مقدس و شهدایی را که برای بازگشایی مسیر اباعبدالله جان دادند، برآورده شده دید. بدون شک، امروز که این مسیر به واسطه جانفشانی شهدا باز است، آنان نیز در این مسیر زائران را همراهی میکنند، هرچند خود بر سر خوان اباعبدالله جمعند و روزیخور این خاندان کرم هستند.
چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم
یادمان نرفته است تا همین چند سال سایه داعش را تا نزدیکیهای مرز ایران حس میکردیم. درست وقتی حرمهای اهل بیت (ع) در سوریه و سامرا هدف تکفیریها قرار گرفت، ذات پلید این گروهها که خود را داعیهدار اسلام و مسلمین میدانستند، آشکار شد. در چنین شرایطی رزمندگان مدافعان حرم خود را به جبهه مبارزه با تکفیریها رساندند تا افزون بر دفاع از نوامیس مسلمانان، پرچم دفاع از اهل بیت (ع) را نیز بلند کنند.
در بین مردم عراق چند شهید ایرانی مدافع حرم از شهرت برخوردارند. «شهید مهدی نوروزی» معروف به شیر سامرا که تصویرش در بین عمودهای مسیر نجف به کربلا نیز هر ساله به چشم میخورد، در نزدیکی سامرا به شهادت رسید. او در زمان اوجگیری جنگ در عراق به همراه چند نفر از دوستانش برای دفاع از حرم راهی عراق شد. شجاعت و دلیریهای مثالزدنی مهدی، دلیلی شد تا او را با نام «شیر سامرا» بشناسند. در عملیاتهایی که در سامرا و نواحی آن انجام میشد، هرجا بچهها تحت فشار قرار میگرفتند و به تنگنا میرسیدند، از مهدی میخواستند تا با نیروهایش به کمک آنها برود و غائله را ختم کند. مهدی خطشکن بود، همیشه در وسط میدان معرکه بود. میگفت: «ما باید اولین نفر در جلو و خط مقدم نبرد باشیم تا هر زمان به بچهها گفتیم بیایند ما را ببینند و بدانند که ما نیز در معرکه نبرد حاضریم.» حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوری همراه بود.
شهید دیگر کربلایی شده «محمدهادی ذوالفقاری» است که پیکرش در وادیالسلام نجف در نزدیکی مسیر عبور زائران اربعین حسینی، زیارتگاه عاشقان شهداست. پسر آرام و سر به زیری که برای تحصیل در حوزه علمیه نجف راهی عراق شد تا درس طلبگی را محضر علمای این شهر بخواند، اما جنگ داعش در این کشور باعث شد تا مسیر هادی به سمت جهاد عملی کشیده شود. او در جریان جنگ داعش به عضویت حشدالشعبی درآمد و در محور سامرا به عنوان مدافع حرم مشغول خدمت شد. او در نهایت ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ در شهر سامرا به شهادت رسید.
شهید معروف دیگر فرمانده «سید حمید تقوی» است. مردی که در جوانی به جبهه دفاع مقدس رفت و عمر خود را در راه جهاد گذاشت و با شروع نبرد رزمندگان عراق با نیروهای صهیونیستی داعش و سلفی برای آموزش و هدایت رزمندگان جبهه عراق به این کشور رفت و در آنجا با نام جهادی «ابومریم» در کنار نیروهای مردمی عراق جهاد کرد. وی در شانزدهم دی ماه ۱۳۹۳ طی عملیاتی در سامرا به شهادت رسید. در حال حاضر، در چندین نقطه از عراق تندیسهای این شهید ساخته و نصب شده است.
عاشورای زنده مدافعان حرم
تصاویری از «شهید حججی» که با قامتی استوار و صلابت در چهره دست بسته به سوی اسارت میرود، تصویری بود که دلهای بسیاری را به آتش کشید. شهید محسن حججی همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتند، حجت خدا بود و اسارت و شهادتش داغی همیشگی را بر سینه ایرانیان گذاشت. روزهای شهادت او، از زمانی که تصاویر اسارتش در رسانهها منتشر شد تا زمانی که پیکرش در شهرهای کشور تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شود، موجی از همراهی و همدلی را پدید آورد و مسیر روشن مدافعان حرم در حفط و حراست از حرم آل الله را روشنتر کرد. او تنها شهیدی نبود که حادثه عاشورا و ماجرای به اسارت رفتن خاندان اباعبدالله را زنده کرد؛ بلکه یکی از هزاران شهیدی بود که گوشهای از حادثه عظیم کربلا را در روزگار امروز به تصویر درآورد.
«شهید عبدالله اسکندری» مستشار ایرانی در سوریه کسی بود که سال ۱۳۹۳ به اصرار خودش به سوریه رفت تا در جبهه مدافعان حرم بجنگند. وی در اولین روزهای خردادماه سال ۱۳۹۳ به شهادت رسید. از آنجا که پیکر شهید اسکندری به دست تکفیریها افتاده بود و آنها نیز سر از بدنش جدا کرده بودند، در قبال آزادی اسیر یا گرفتن هزینهای حاضر به برگرداندن پیکر شهید بودند که همسر شهید در نطق آتشینی گفت، راضی نیست یک ریال از پول بیتالمال صرف شود یا حتی یک اسیر آزاد شود تا پیکر را پس بگیرد. او گفته بود: «ما برای آنچه در راه خدا دادهایم توقعی نداریم» و اینگونه شد که پیکر شهید اسکندری تا به امروز در دست تکفیریها ماند. پیکر بی سر شهید اسکندری پس از تفحص جستوجوگران نور به کشور بازگشت و پس از تشییع باشکوهی به خاک سپرده شد. نوع شهادت و حماسهآفرینی خانواده شهید گوشهای از حماسه عظیم کربلا را یادآور شد که حضرت زینب (س) درباره آن فرمودند چیزی جز زیبایی ندیدم.
رضای ۱۹ ساله از شهدای افغانستانی مدافع حرم و معروف به ذبیح فاطمیون است. کسی که پس از مجروحیت به دست داعش افتاد. وقتی تکفیریها از او خواستند به حضرت علی (ع) دشنام دهد، او در حالی که زیر دست تکفیریها شکنجه میشد، از این کار امتناع کرد و پس از مدتی تصویر بدن بی سر او در رسانههای تکفیری منتشر شد. اعضای گروهک تروریستی جبهه النصره که وی را به شهادت رساندند، مدعی شدند که سر شهید ابتدا به صورت نیمه و با رد شدن خودروی این تکفیریون وحشی از روی آن، جدا و سپس با چاقو به صورت کامل بریده شد.