عباس شمسعلی
به گواه حافظهها، تصاویر و آرشیوها و به تأیید پیشکسوتان مو سپید کرده در مسیر انقلاب اسلامی، نماز جمعه دیروز تهران را میتوان یکی از تاریخیترین و چهبسا تاریخیترین نماز جمعه برگزار شده در سالهای پس از انقلاب و یکی دیگر از معجزات در طول انقلاب اسلامی دانست.
از یکسو میتوان به انبوه جمعیتی که علاوهبر تهران از استانهای دور و نزدیک، گاه با تحمل ساعتها سختی راه، راهی مصلی امام خمینی(ره) شده بودند اشاره کرد که به جرأت میتوان این حجم از جمعیت را بینظیر دانست و از سوی دیگر شرایط خاص برگزاری این نماز تاریخی را مورد تأکید قرار داد که چند روز بعد از سیلی محکم نیروهای نظامی کشورمان به صورت کریه رژیم جنایتکار صهیونیستی و در شرایطی که برخی نسبت به برگزاری این نماز سیاسی-عبادی در این برهه ابراز نگرانی میکردند برگزار شد و مردم این چنین سینه سپر کرده و شجاعانه و بیش از هر زمان دیگری به همراه خانواده و فرزندان خود در نماز «جمعه نصر» حاضر شدند.
در عین حال باید راز این شجاعت و نمایش اقتدار مردمِ سوار بر کشتی انقلاب در طوفان و تلاطم سهمگین منطقه را در وجود سکاندار این کشتی جست و جو کرد. رهبر حکیمی که برپایی این نماز جمعه تاریخی و دشمنشکن تصمیم او بود و صلابت و شجاعت متبلور شده در مردم حاضر در این نماز هم از شجاعت و اقتدار او نشأت گرفته بود.
شجاعت و صلابت این رهبر حکیم در برابر ظالمان و مستکبران عالم در کنار حمایت و عطوفت ایشان نسبت به مظلومان و ستمدیدگان، او را به شخصیت محبوب مردم منطقه که بسیاری از آنها از وادادگی و ترس و تزلزل رهبران و مسئولانشان در برابر مستکبران و بیتفاوتی نسبت به مظلومان شرمنده و عصبانی و ناامید هستند تبدیل کرده است.
اما این نماز پرصلابت و حضور دشمنشکن مردم کشورمان در پشت رهبرشان، تنها نمونه از این دست نیست. این مردم همانهایی هستند که در مواقع مختلف با شجاعت و فداکاری پای کار آرمان بلند خود ایستادهاند؛ از ایستادگی پای آرمان شجاعانه مبارزه با طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی تا کنار زدن گروهکهای منحرف و جیرهخوار دشمن که تا پای کشتار و ترور مردم این سرزمین پیش رفتند؛ از حضور پرافتخار و داوطلبانه در 8 سال جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی در برابر یکی از مجهزترین ارتشهای آن روز دنیا که مورد حمایت آمریکا و بسیاری از کشورها بود تا حضور همراه با بصیرت در خنثیکردن فتنههای سهمگین مورد حمایت دشمن در سالها و دهههای مختلف و... نمونههایی از شجاعت و صلابت مردم ولایتمدار این سرزمین مقدس است.
این مردم شجاع و حاضر در صحنه و این رهبر حکیم و مقتدر که امروز این چنین تحسین دوستان و ترس و لرزه دشمنان را رقم زدهاند، این صلابت و شجاعت و اثرگذاری را در مکتب پیر و مقتدایی آموختهاند که خود پدیده بینظیر قرن اخیر بود. امام خمینی(ره) که در ظلمانیترین مقطع تاریخ معاصر این سرزمین با شجاعت متکی به قدرت اراده الهی در برابر ظلم و ستم طاغوت داخلی و استبداد خارجی قد علم کرد و مسیر تاریخ را در این کشور و منطقه و حتی جهان تغییر داد.
معجزه خمینی(ره) بود که تنها با اتکای به قدرت لایزال الهی و بیدار کردن مردم تحت ستم، در برابر رژیم پهلوی با انبوه امکانات نظامی و امنیتی و ساواک و... و برخورداری آن رژیم از حمایت ابرقدرتها پیروز شد و در این راه نه از دستگیری و تبعید ترسید و نه از تهدیدات و بذل جان.
آن مرد بزرگ و آن رهبر الهی بود که از یکسو با شجاعت و صلابت در برابر ظلم ایستادگی کرد و از سوی دیگر با معجزهای مسیحگونه، انسانهای بیتفاوت و خود ضعیفپندار و جامعهای به ظاهر زنده اما رنگ مرده گرفته در پس ظلم تاریخی هزاران ساله را احیا کرد.
او نه در جریان مبارزات انقلابی و نه در جریان جنگ تحمیلی و نه در برابر زورگویی مستکبران عالم هرگز نهراسید.
شجاعتی که بیکم و کاست پس از او در خلف صالح و یکی از برجستهترین شاگردان مکتبش، رهبر معظم انقلاب نیز تجلی پیدا کرد و همگان به وضوح دیدند که «خامنهای خمینی دیگر است» و راه و مکتب امام پس از او با اقتداری روزافزون ادامه دارد.
در همین مکتب انسانساز است که علاوهبر ایجاد جامعه شجاع و الگو، چهرههای مختلف و بینظیری تربیت شدند که جز در این مسیر، راه به چنین تربیت عظیمی پیدا نمیکردند.
در این مکتب است که یک گروه کوچک از جوانان لبنانی به مجموعه بزرگ و پرصلابت حزبالله تبدیل شدند و در تحت رهبری ولی فقیه است که طلبهای جوان و ناشناس، به خودباوری و ایمانی میرسد که او را تبدیل به بزرگترین و شجاعترین رهبر جهان عرب و خار چشم رژیم صهیونیستی و آمریکا و الهامبخش جوانان تشنه مقابله با ظلم میکند. شهید عزیز سید حسن نصرالله بیش از سه دهه آرامش را از دشمن سلب کرد و تحقیرآمیزترین شکستها را به جبهه ظلم با محوریت اسرائیل و آمریکای جنایتکار تحمیل کرد. یل دلاوری که خود را سرباز مکتب خمینی(ره) و شاگرد خامنهای میدانست و همچون آنها در دفاع از مظلوم در برابر دشمن سینه ستبر میکرد. او آن چنان عرصه را بر دشمن تنگ کرد که برای حذف ظاهری او به صدها تُن بمب سنگرشکن متوسل شدند، غافل از اینکه این مکتب با بمب خاموش نمیشود و این راه انسانساز ادامه دارد.
این مکتب انسانساز بود که نوجوان کارگر و ناشناس اهل کرمان را تبدیل به قهرمان مبارزه با تروریست و نابودگر سفاکترین گروههای تکفیری و سد راه زیادهخواهی رژیم صهیونیستی و آمریکا کرد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که خود را سرباز رهبرش میدانست، یکی دیگر از جلوههای معجزه این مکتب انسانساز است. سردارِ شجاعی که یار مظلومان بود و خصم دشمنان. سرداری که تحت هدایت رهبر خود آنچنان نقشه دشمن برای منطقه را نقش بر آب کرد که دشمن تلاش کرد کینه او را با شهادتش تسکین دهد؛ حال آنکه به گفته خود آنها، شهید سلیمانی از سردار سلیمانی قویتر است و این مردان و قهرمانان نمیمیرند.
در این مکتب انسانساز است که جوانی گمنام با کمترین امکانات کشور را از وابستهترین حالت در صنایع نظامی به سازنده پیشرفتهترین و کارآمدترین موشکها تبدیل کرد. او شهید حاج حسن طهرانیمقدم بود که تحت رهبری خلف صالح امام، حلقههای تحقیر علمی و خود کمبینی نظامی را شکست و امروز سهم او در اقتدار و امنیت این سرزمین و شکست و حقارت دشمن غیرقابل کتمان است.
در همین مکتب است که این کشور از آلت دست استعمار آمریکا و انگلیس و کشوری که جرأت مخالفت با اوامر خارجی را نداشت به کشوری تبدیل شد که تحت هدایت رهبری شجاع، در دفاع از مظلومین و دفاع از این سرزمین، با صلابت قلب سرزمینهای اشغالی را موشکباران میکند.
این اقتدار و صلابت ایران اسلامی که امروز افتخار و تحسین دوستان و اعتراف دشمنان را در پی داشته، از معجزات الهی جاری شده در وجود رهبر کبیری است که در راه روشن پیش روی خود جز به خدای خود اتکا نکرد و به پشتوانه این توکل از هیچ قدرتی نهراسید. این مکتب پس از خمینی کبیر با اقتدار با رهبریِ خلف صالحش ادامه یافت و انشاءالله ادامه دارد؛ همانطور که راه شاگردان مکتب سازش همچون شهید سلیمانی و شهید سید حسن نصرالله پس از شهادت آنها ادامه دارد و کوتاه سخن آنکه «این شهدا رفتهاند نفس تازه کنند برگردند.»
بازی بر اساس استراتژی
محمد پورغلامی
کاری که نیروهای مسلح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایت های حیرتآور آن رژیم بود؛ رژیم خونآشام، رژیم گرگصفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفهای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه تعلل می کنیم، نه شتابزده می شویم؛ تعلل نمی کنیم، کوتاهی نمی کنیم، دچار شتابزدگی هم نمی شویم. (رهبر انقلاب، 13/7/403)
آنی که وارد عرصه سیاست می شود، باید مثل یک شطرنجباز ماهر هر حرکتی را که می کند، تا سه تا چهار تا حرکت بعد از او را هم پیشبینی کند. شما این حرکت را می کنی، رقیبت در مقابل او آن حرکت دیگر را خواهد کرد؛ باید فکرش باشی که تو چه حرکتی خواهی کرد. (رهبر انقلاب، 6/8/88)
هر کسی شطرنج بازی کرده باشد، حداقل چند چیز را به خوبی میداند:
۱. هر حرکت مهره تو، مساوی است با حرکت مهره حریف در جهت خنثی کردن نقشه ذهنی تو، یا طراحی یک استراتژی جدید. کل بازی، مجموعه همین حرکت مهرههاست. پس کل بازی مجموعه همین زد و خوردهاست.
۲. بازیگری برنده بازی است که بتواند در عین حالی که استراتژی کلان خودش را جلو میبرد، مقهور استراتژی حریف و حرکت مهرههای او نشود.
۳. این که کدام طرف بازی، مهره بیشتری دارد، در نتیجه و غایت بازی تاثیری ندارد. چه بسا بازیگری با مهره کمتر، اما با استراتژی دقیق و منسجم، بتواند بر حریفی با مهره بیشتر غلبه پیدا کند. بزرگ ترین شطرنجبازان مثل کاسپاروف هم ممکن بود در یک بازی، فیل و اسب و قلعه خود را از دست میدادند، اما در نهایت پیروز بازی میشدند و البته که ایدهآل، از دست دادن کمتر مهره و کیش و مات کردن زودتر حریف است.
۴. نتیجه بازی، انتهای بازی مشخص میشود نه وسط آن. این که حریفی در وسط بازی، با تصور این که مثلا وزیر طرف مقابل را زده (یا بر عکس، حریف، وزیر او را زده)، بازی را پایانیافته بداند، بزرگ ترین خطای استراتژیک بازی است. نتیجه بازی آن وقتی مشخص میشود که یک طرف بازی بتواند طرف دیگر را کیش و مات کند.
حداقل از ۷ اکتبر سال قبل، ما وارد یک بازی شطرنجوار اطلاعاتی و نظامی با رژیم صهیونیستی (بخوانید کل دنیای غرب) شدهایم. در این یک سال، هرکدام از دو طرف بازی، استراتژی و قواعد خاص خود را برای کیش و مات حریف داشتهاند. حرکت مهرههای هرکدام از دو طرف بازی، مساوی است با حرکت مهره طرف بعدی.
من فهمم از این شطرنج حداقل یک ساله چنین است: رژیم تا قبل از ۷ اکتبر تصور میکرد حماس دیگر علاقه چندانی به کار نظامی ندارد و صرفا وارد فاز سیاسی و تشکیل حکومت شده است. اما طوفان الاقصی با آن ابعادی که انجام شد، همه معادلات و پیشفرضهای رژیم را به هم ریخت. در مخیله رژیم هم نمیگنجید که نیروهای حماس بتوانند از ۷ لایه سفت و سخت امنیتی و تسلیحاتی عبور کرده و وارد اسرائیل شوند و تازه اسیر هم بگیرند. حماس توانسته بود با یک استراتژی پیشبرنده و حرکت صحیح مهرهها، رژیم را غافلگیر کند.
رژیم در جواب چه کرد؟ اول صحبت از حمله و آزادسازی اسیران کرد، که نشد. بعد «روایت مظلومنمایی» را شروع کرد، آن هم نگرفت. بعد رفت سراغ تخریب تونلها، آن هم نشد. بعد گزینه «آتش بس» را استارت زد، آن هم نشد. پس تنها یک راه برایش باقی مانده بود؛ انتحار و وحشیگری بیشتر. برای رژیم، بازی، بازی مرگ و زندگی شده بود.
دو جور میتوان بازی شطرنج را انجام داد:
1- به شیوه آماتورها: که تصور میکنند شطرنج یعنی صرفا زدن مهرههای حریف. فکر میکنند هرچقدر مهره بیشتری بزنند، پیروز نهایی هستند. کودکان این گونه بازی میکنند. سرخوش از زدن مهرهها هستند.
2- به شیوه حرفهایها: بر اساس یک استراتژی کلان، وارد بازی میشوند و تارگت را کیش و مات حریف میگذارند. در این مدل، حرکت مهرهها، زدن مهرههای حریف، تغییر تاکتیک بازی و...، همه ذیل آن طرح کلانی است که از پیش طراحی شده.
رژیم بعد از آچمز 7 اکتبر، به شیوه آماتورها در حال بازی است. تصورش بر این است که با زدن مهرهها، میتواند پیروز میدان باشد،وگرنه حمله به کنسولگری ایران، ترور فرماندهان رده یک حزبا...، ماجرای پیجرها و بیسیمها، ترور سید و... را از هر خبرهای بپرسید، چیزی جز حماقت اقدامکننده نخواهد گفت.
مدل ایران اما مدل دوم است. بازی بر اساس استراتژی و داشتن یک طرح و اصول کلی. این طرح، حداقل چند جزء اصلی دارد:
1- ایران نباید آغازکننده «جنگ مستقیم» باشد.
2- فشار باید روز به روز بر رژیم بیشتر شود. پس تسلیح و تجهیز هرچه بیشتر محور مقاومت اولویت راهبردی دارد.
3- ناامن سازی رژیم، روز به روز باید بیشتر شود. پس باید کاری کرد که شهرکنشینان به خانههای خود برنگردند، به خصوص شهرک نشینان شمالی. (کاری که حزبا... در هفتههای پیش رو انجام داد و همین هم موجب عصبانیت شدید رژیم و حوادث اخیر شد. برآوردها میگوید تا به امروز، حدود 200 هزار نفر از شهرکنشینان آواره شدهاند.
4- ایجاد «حلقههای آتش»، دور تا دور رژیم. همین که چند روز پیش، نتانیاهو گفته بود که اسرائیل در 6 جبهه در حال جنگیدن است.
5- مجموع این کارها باید منجر به یک چیز شود: فروپاشی از درون رژیم. دامنه اعتراضات و اغتشاشات باید تشدید شود و میشود.
سوال اول: چه کسی پیروز بازی است؟
جواب: آن کسی که از استراتژی دقیقتری مبتنی بر محیط لحظهای بازی برخوردار است. هرکس که بتواند حرکتهای صحیحتری با مهرهها انجام دهد.
سوال دوم: باید چه کنیم؟
جواب: باید مختصات دقیق این بازی و زمین بازی و مهرهها را برای مردم بگوییم. خیلی از نیروهای انقلابی هم حتی شناخت دقیقی از محیط بازی ندارند، چه برسد به عموم مردم.
یادمان باشد جنگ اصلی، جنگ شناختی است. نبرد اصلی، نبرد ذهنهاست. باید ذهنها را آگاه کرد، وگرنه در میدان، مجاهدان مخلص، شبانهروز در حال کارند.
پلیس برای تأمین امنیت نیازمند خرج است
حسین فصیحی
هفته انتظامی از امروز و در حالی آغاز میشود که تأمین و احساس امنیت بیش از هر زمانی در سه دهه گذشته به موضوعی فراگیر در جامعه تبدیل شده است. بخش مهمی از این موضوع متأثر از تحولاتی است که با آتشافروزی رژیم صهیونیستی منطقه را دستخوش تحولات گستردهای کرده، بهطوریکه امنیت روانی جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال اقتدار نیروهای نظامی کشور موفق شده در واکنش به تهدیدهای صورت گرفته، ضمن تسلی روانی جامعه به تولید امنیت کمک کند. بخش دیگر، ناشی از شیوع آسیبهای اجتماعی است که جامعه همواره با آن درگیر بوده، اما عواملی مثل افزایش نرخ تورم و بحرانهای اقتصادی به شیوع آن دامن زده است. افزایش جمعیت مصرفکنندگان موادمخدر، معتادان متجاهر، سرقتهای خرد و کلان، افزایش قاچاق کالا و ارز و همچنین تراکم جمعیت زندانها از پیوستهای بحرانهای اقتصادی است. اساساً هر جایی که پای چنین آسیبهایی در میان باشد، مداخله پلیس هم ضرورت بیشتری پیدا میکند. مداخله پلیس با هر آسیب اجتماعی یا اقتصادی متناسب با نوع تخلف یا آسیبی که روی میدهد متفاوت است، از همینرو گاهی مأموران پلیس در مواجهه با اشرار مسلح دست به سلاح میبرند، گاه در مواجهه با اختلافهای خانوادگی با مداخلات مشاوره به تولید امنیت کمک میکنند و گاه در مواجهه با رانندگان متخلف قانون را اجرا میکنند. با این حال پلیس در وضعیتی که جامعه به شدت با معضلات اجتماعی و اقتصادی دست به گریبان است برای اجرای قانون با دشواریهای بسیاری مواجه است. بخش مهمی از این دشواری به این دلیل است که شدت تهدیدها بیش از تابآوری پلیس است و میزان انتظارات از پلیس با میزان اختیاراتش برابری نمیکند. به عنوان مثال، پلیس برای تأمین امنیت شرق کشور همواره با دشواریهای بسیاری مواجه بوده است. وقتی حادثهای تروریستی اتفاق میافتد و جان مدافعان امنیت از دست میرود، چرایی تکرار این حوادث مورد پرسش قرار میگیرد و از پلیس انتظار میرود امنیت را بهگونهای تأمین کند که مخلان امنیت امکان ارتکاب جرم نداشته باشند، اما روشن است در وضعیت موجود پلیس با امکانات محدودی که در اختیار دارد قدرتتابآوری مقابل تهدیدهای موجود را ندارد، از همینرو ناچار است مدام در مواجهه با تهدیدهای موجود بخشی از سرمایه انسانیاش را از دست بدهد. افکار عمومی همواره در مواجهه با ترافیکهای سنگین، افزایش خشونت در جامعه، رشد چشمگیر جرائم سایبری، افزایش پروندههای کلاهبرداری و جرائمی از این دست از پلیس انتظار دارند و در مواجهه با این آسیبها مدام سؤال میکنند؛ پس پلیس چه کاره است؟ تجربه، اما نشان داده برای زدودن آسیب در هر جای دنیا باید زمینههای بروز آسیب را از بین برد. از بین رفتن زمینههای بروز آسیب هم در گرو رشد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است، اما این موضوعات به هر دلیل در جامعه مورد توجه قرار نمیگیرند و به جای آن برای از بین بردن معلول تلاش میشود، از همینرو زندانها مملو از مجرمان میشود تا جایی که قانون ناگزیر میشود شمار فراوانی از مجرمان را به هر شیوه به بستر جامعه بازگرداند. در چنین وضعیتی مأمور پلیس میبیند مجرمی را که با به خطر انداختن جانش بازداشت کرده با پابند الکترونیکی یا گذاشتن وثیقه آزاد شده و دوباره مرتکب همان جرم میشود. در این شرایط روشن است که با تکرار این رویداد توانش تحلیل برود و قانون به صورت ناقص اجرا شود.
امنیت از اساسیترین نیازهای هر جامعهای است که برای تولید آن باید هزینه کرد و از آنجا که پلیس به صورت مستقیم در امر تولید امنیت مداخله دارد، ساختارهای قانونی باید توان خود را برای تجهیز پلیس به فناوریهای نوین به کار گیرند. حقیقت این است که پلیس ما در وضعیت کنونی که جامعه با تنشهای اجتماعی همراه شده، بیش از هر زمان دیگری نیازمند حمایت مالی و قانونی است.
دکترین ضاحیه
صلاح الدین خدیو
کمتر از یک هفته پس از ترور دبیرکل حزب الله، اسرائیل با بمباران شدید مناطق مسکونی بیروت، می گوید مقر سید هاشم صفی الدین اصلی ترین گزینهی جانشینی وی را هدف قرار داده است.
این اقدام اسرائیل تشدیدی بی سابقه در جنگ کنونی و نشانهای از عدم تمایل به هر نوع توافقی در آن است. ترور رهبران فلسطینی مخالف اسرائیل، سنتی صد ساله در تاریخ جنبش صهیونیسم است و احتمالا نخستین مورد آن به سال ۱۹۳۰ بر می گردد در طول زمان اسرائیل تقریبا تمام رهبران جنبش فتح را ترور کرد و گروه های دیگر فلسطینی و لبنانی هم از گزند آن در امان نماندند.
با وجود این تفاصیل آنچه در یک سال اخیر رخ داده، بی سابقه است. اسرائیل در چند ماه رهبران اصلی حماس و حزب الله را ترور کرده است و با شدت تمام در حال بروز رسانی لیست ترورها و افزون نفرات دوم و سوم به آن است. بدون شک این نوعی تحول در راهبرد قدیمی آن و چه بسا بیانگر تطوری اساسی در قواعد جنگ است. قسمی پارادایم نظامی جدید که اسرائیل سرنمون آن است و به مدد نیروی هوایی و فناوری های اطلاعاتی پیشرفته احتمالا در آینده فراگیر می شود. عبارت دیگر در حالی که در جنگ کلاسیک، رهبران سیاسی و فرماندهان ارشد، آخرین نفراتی هستند که وارد رویارویی مستقیم می شوند، اسرائیل بجای شروع از پیاده نظام، از راس هرم آغاز کرده است. دولت یهود به مدد این تاکتیک توانسته جنگ نامتقارن مورد علاقهی جنبش های غیر دولتی را به نبردی نامتعارف و فاقد قانون و هنجار تبدیل نماید. تاکتیک مزبور که معادل نوعی استراتژی است، در دل یک نظریهی جدید جنگ قرار دارد که از قضا برخاسته از جنگ قبلی لبنان است؛ دکترین ضاحیه! این دکترین ناظر به وضعیت هایی در جنگ های نامتقارن شهری است که طرف ضعیف تر از مزیت هایی چون زیستن میان مردم غیر نظامی و جمعیت بومی و فضاهای شهری خودی بهره می برد. نیروی قوی تر برای غلبه بر این مزیت، با کاربست بی حد و حصر نیروی نظامی، به مجازات دسته جمعی مردم غیر نظامی و تخریب گستردهی ابنیهی شهری روی می آورد. آنچه اسرائیل در غزه و ضاحیه انجام می دهد، نسخهی به روز شده و افراطی دکترین ضاحیه است.
برکات تحریم برای اقلیت ممتاز
سید جواد جمالی
در روز 11 سپتامبر 2001، خبر مهمی توسط تمامی خبرگزاریهای دنیا مخابره شد. آن خبر مهم عبارت بود از حمله تروریستی القاعده به مرکز تجارت جهانی در نیویورک. در اثر این حمله تروریستی نزدیک به سه هزار نفر به کام مرگ فرورفتند. این حادثه جدا از تلفات انسانی، خسارت مالی و اقتصادی عظیمی بر پیکره اقتصاد جهان تحمیل کرد.
پس از این رخداد دولت آمریکا، خود را در جبهه مبارزه با تروریسم قرار داد. مؤسسه بینالمللی واتسون دانشگاه براون مدعی است از سال 2001 تا 2015 نزدیک به چهار هزار میلیارد توسط دولت آمریکا صرف مبارزه با تروریسم شده است. در مجموع حادثه 11 سپتامبر زیان و لطمات اقتصادی چشمگیری را به ارمغان آورد. اما حمله 11 سپتامبر زوایای دیگری نیز داشت. دیک چنی وزیر دفاع بوش پدر، سهامدار و عضو هیئتمدیره شرکت هالیبرتون بود. در سال 2003 آمریکا به بهانه حمایت مداوم صدام از تروریسم، حمله نظامی به عراق را آغاز کرد. در اثر این حمله شرکت هالیبرتون حضوری فعال در عراق را تجربه کرد. خانم ناتومی کلاین در کتاب «دکترین شوک» چنین بازگو میکند: تصمیم گرفته شد که ارائه خدمات به ارتش آمریکا توسط بخش خصوصی ارائه شود. لذا شرکت هالیپرتون متعهد بود تمامی امکانات رفاهی را برای سربازان آمریکایی مهیا کند. گفته میشود درآمد هالیبرتون بر اساس درصدی از هزینههای انجامشده بود. یعنی هرقدر هزینه سربازان شرکتکننده در جنگ با تروریسم افزایش مییافت، متعاقبا درآمد هالیبرتون نیز رشد میکرد.
پل برمر به عنوان نماینده دولت آمریکا در سال 2003 در عراق منصوب شد. برمر قوانین اقتصادی فاجعهباری را بر اقتصاد عراق تحمیل کرد که قادر بود منافع شرکتهای آمریکایی حاضر در عراق را تأمین کند. طبق این قوانین وضع شده، شرکتهای آمریکایی میتوانستند صددرصد سهام شرکتهای عراقی را تصاحب کرده، از پرداخت مالیات معاف شده و قادر بودند درآمدهای خود در عراق را بهطورکامل از عراق خارج کنند، بدون آنکه ملزم باشند در این کشور سرمایهگذاری کنند. براساس این توافقنامه حتی سادهترین کارها مانند سمپاشی گیاهان نیز به آمریکاییها سپرده شد. به عبارتی عراقیها، مانند تماشاگران مرعوب فقط نظارهگر جولاندادن آمریکاییها بودند. در این ایام صرفا برای بازسازی عراق 38 میلیارد دلار از کنگره آمریکا، 15 میلیارد دلار از کشورهای دیگر و 20 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی عراق تأمین مالی شد. رفتار آمریکا با عراق مانند شرکتی بود که میخواهد سهام آن عرضه اولیه شود. هرچند 11 سپتامبر، حادثهای ناگوار بود ولی برخی از آن حادثه، بر مبنای سرمایهگذاری فاجعهمحور توانستند منافع شخصی و سازمانی خود را حداکثر کنند. این روند گیجکننده با یک شاخص اقتصادی موسوم به شاخص نسبت سلاح به خاویار نیز رصد شده است. این شاخص میزان فروش جتهای جنگنده و جتهای اعیانی و گرانبها (معادل مفهوم خاویار) را نشان میدهد. در 17 سال متوالی قبل از حادثه 11 سپتامبر همواره چنین بود که وقتی فروش جتهای جنگنده افزایش مییافت، جتهای اعیانی با کاهش فروش مواجه بود و بالعکس. اما بعد از واقعه 11 سپتامبر خرید هر دو نوع جت جنگی و اعیانی همزمان افزایش پیدا کرد. هرچند رشد اقتصادی چین در رشد خرید جتهای اعیانی بی تأثیر نبوده ولی مطالعات نشان میدهد افراد مرتبط با شرکتهای نفتی، شرکتهای پیمانکاری نظامی، شرکتهای تولیدکننده تجهیزات امنیتی و تولیدکنندگان اسلحه، همگی از ذینفعان بحران 11 سپتامبر بودند.
اقتصاد ایران سالهاست با مشکلات مربوط به تحریمها دست و پنجه نرم میکند. تحریمهای غرب صدمات غیرقابل جبرانی را بر پیکره اقتصاد ایران وارد کرده است. تحریمها سبب شده ارتباط شبکه بانکی داخلی با نظام بانکداری بینالمللی مختل شود، مقدار صادرات کاهش یابد و یا به علت دادن تخفیف، مبلغ دریافتی ناشی از صادرات تنزل پیدا کند. از سوی دیگر به دلیل تحریمها بخشی از درآمد حاصل از صادرات بلوکه شده و به کشور بازگردانده نشود. میزان سرمایهگذاری در صنایع کاهش یابد، ورود تکنولوژی روز دنیا به داخل کشور امکانپذیر نباشد و... همه موارد مبین این مطلب است که در اثر تحریمها هزینههایی به اقتصاد ایران تحمیل شده که میتوانست در صورت نبودن تحریمها از اقتصاد ایران حذف شود. به گفته آقای فلاحتپیشه، نماینده ادوار گذشته مجلس، براساس برآوردی که نهادهای دولتی انجام دادهاند، زیان سالانه ناشی از تحریمها 36 میلیارد دلار است. خلاصه آنکه در اثر تحریمها، نرخ رشد اقتصادی کاهش یافته، جهشهای چندباره نرخ ارز و تورمهای سهمگین به امری عادی در اقتصاد ایران تبدیل شده و با کاهش درآمد سرانه و قدرت خرید، فقر موجود در جامعه روندی تزایدی داشته است. اما در پس پرده تحریمها، فرصتهای ویژهای برای کسب درآمد و ثروت خلق شده است. در اثر تحریمها، اقتصاد ایران به اقتصادی با درهای بسته تبدیل شده و حداقل روابط یا فضای اقتصاد جهانی را دارد. یکی از خصایص اقتصاد بسته ازبینرفتن رقابت و ایجاد محیطی انحصاری و رانتی در اقتصاد است. در اثر انحصار، عده کثیری متضرر میشوند زیرا هیچگونه قدرت انتخابی را ندارند و هر محصولی را با هر قیمتی که عرضه میشود باید خریداری کنند، از سوی دیگر عدهای اندک که انحصار در اختیار آنهاست میتوانند از نبود شرایط رقابتی از حداکثر امتیاز بهرهمند شده و منافع خود را بیشینه کنند. در این حالت تعداد اندکی از افراد با زیان رساندن به عده بیشماری از افراد منافع خود را افزایش میدهند. داگلاس نورث، دارنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب «نظم و خشونت اجتماعی» اشاره میکند که در ساختارهای بسته، افراد بهرهمند از رانتها و انحصارها، ائتلاف مسلطی را پدید میآورند که نقش اصلی این ائتلاف حمایت از اعضای داخل ائتلاف بهمنظور حفظ امتیازها و رانتهاست. تداوم حفظ ائتلاف شکلگرفته باعث پایداری انحصارها و رانتها میشود. از طرف دیگر افراد و سازمانهای موجود در این ائتلاف، قدرت اقتصادی و سیاسی لازم را برای حفظ ساختار فعلی دارند. وجود تحریمها به ایجاد و تقویت چنین ائتلاف مسلطی کمک شایانی کرده است. داگلاس نورث معتقد است آفرینندگان ائتلاف مسلط، منافع خود را در حفظ شرایط موجود میدانند، ازاینرو میتوان انتظار داشت ذینفعان تحریمها نیز منفعت خود را در تداوم شرایط فعلی ترسیم کرده و از تغییر در شرایط فعلی مقاومت کنند.
سخن آخر اینکه حوادث ناگوار، فجایع و بحرانها، آثار مخرب قابل ملاحظهای را با خود به ارمغان میآورند. البته هستند افراد یا سازمانهایی که این وقایع ناخوشایند را به فرصتی برای کسب درآمد و ثروت تبدیل کنند. مایک لانگرن در کتاب «دولت پنهان» اذعان میدارد در جنگ جهانی اول، بحران مالی 1929 و جنگ جهانی دوم و دههها بعد از آن حوادث، ثروت و سرمایههای افراد صاحب ثروت و ذینفوذ کاهش یافت، ولی بحرانهای اخیر در جهان برخلاف گذشته در جهت رشد ثروت گروه اقلیت ممتاز گام برداشته است. فرید زکریا در کتاب «آینده آزادی» روایت قابل تأملی را بازگو میکند، وی میگوید در فیلم کشتی تایتانیک، عوامل فیلم، کشتیای را به نمایش میگذارند که نشاندهنده یک جامعه طبقاتی است، یعنی کشتی به بخشهای اعیاننشین، بخش متوسط و بخش کمدرآمدها تقسیم میشود. فرید زکریا مینویسد: این تمام ماجرا نیست او میگوید طبق آمار افراد متعلق به طبقه اعیاننشین، سنت قدیمی تحت عنوان «اول زنان و کودکان سپس مردان» را تا حد زیادی رعایت کردند. طبق آمار اکثر مردها از استفاده از قایق نجات امتناع ورزیده و جای خود را به کودکان و زنان دادند. از این رو 80 درصد زنها نجات یافتند و 90 درصد مردان غرق شدند. جان جاکوب و بنجامین گوگنهایم که جزء ثروتمندترین افراد آن روزگار بودند و در فهرست 400 نفر اول ثروتمند دنیا در مجله فوربس قرار داشتند، با خودداری از سوارشدن بر قایق نجات در جهت نجات جان زنان و کودکان، جان خود را از دست دادند. نزدیک پارک پتومک در شهر واشنگتن مجسمهای از مردی با دستانی گشاده قرار دارد که در کتیبهای بر ستون آن نوشته شده: تقدیم به مردان شجاع تایتانیک که جانشان را نثار کردند تا زنان و کودکان نجات یابند. این مجسمه با پولهای اهدایی 25 هزار زن از سراسر آمریکا بنا شده است. وقتی بزرگان جامعه حاضرند از منافع خود صرف نظر کنند جامعه نیز یاد آنها را گرامی خواهد داشت.
تحریمها طی سالیان گذشته، فشار سهمگینی را بر اقتصاد ایران تحمیل کرده، ضربان نبض اقتصاد کشور را کاهش داده و در عین حال کام عدهای را شیرین کرده است. اقلیت ممتاز و ائتلاف مسلط شکلگرفته در تلاش است از الگوی خصوصیکردن منافع و عمومیکردن هزینهها تبعیت کنند، به اعتقاد داگلاس نورث، پیدایش و تداوم فعالیت ائتلاف مسلط از ثمرههای ساختارهای سیاسی بسته، غیرمنعطف و انحصاری است که سبب خلق ساختارهای اقتصادی ناکارآمد، غیررقابتی و مبتنی بر رانت میشود.
محمدکاظم انبارلویی
۱- جنگ سخت را کسی میتواند ببرد که جنگ روایت را ببرد. شیعیان علی ابن ابیطالب در جنگ صفین در دو قدمی خیمه معاویه بودند. اما باند عمروعاص با یکی دو حرکت در میدان و در درون جبهه علی (ع) جنگ باخته را در روندی قرار دادند که منجر به پیروزی معاویه شد. میدان و دیپلماسی در جبهه دشمن، درست عمل میکرد و در جبهه دوست معکوس عمل میکرد.
۲- امام خامنهای در خطبههای نماز جمعه، جهان عرب را خطاب قراردادند و با زبان فصیح عربی با آنها سخن گفتند . جهان اسلام ، جهان عرب و مردم جهان را در جریان جنگ روایتها در خصوص نبرد طوفانالاقصی قرار دادند.
تا اینجای نبرد جبهه حق ، هم در جنگ سخت و هم جنگ روایتها دست برتر را دارند. اینکه در ۵ قاره جهان صدای مظلومیت مردم فلسطین شنیده میشود ، حکایت از این برتری دارد.
خطبههایی که قرائت شد خطبههای اقتدار بود. آنجا که فرمود :
- جمهوری اسلامی بدون تعلل و شتابزدگی باقدرت و صلابت به وظیفه خود در دفاع از ملت فلسطین عمل خواهد کرد.
- پیام شهادت نصرالله این است: ناامید و پریشان نشوید و در مسیر مبارزه تردید نکنید.
- اقدام درخشان نیروهای مسلح در مجازات رژیم صهیونیستی مشروع و قانونی بود.
- شهید سید حسن نصرالله مایه فخر دنیای اسلام و زبان گویای ملتهای منطقه است.
۳- فلسفه حضور امام خامنهای در خطبههای نماز جمعه، تکریم و تعظیم مقام و مرتبت شهید والامقام مقاومت سید حسن نصرالله بهعنوان قهرمان بینظیر جهان عرب بود.
او از مظلومیت حماس و شهید هنیه سخن گفت و اینکه جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت دست از حمایت ملت فلسطین برنمیدارند. شهادت شهید سیدحسن نصرالله، یک نقطه عطف در تاریخ مبارزات ملت فلسطین است.
۴- این فریاد شهید سیدحسن نصرالله بارها در فضای مجازی و رسانههای جهان بازتاب وسیعی داشت که فرمود : «ما را هرجا یافتید بکشید ما شیعیان علی ابن ابی طالب ، مردم فلسطین را تنها نخواهیم گذاشت. ما را بکشید دست از آزادی قدس برنمیداریم.»
در طول ۷۵ سال نبرد اعراب و اسرائیل هرگز این سخن از هیچ رهبر عرب شنیده نشده است.
این سخن یک حال و هوای کربلایی و عاشورایی دارد. ما شیعیان خصم ظالم و یار مظلوم هستیم.
شهید ابراهیم عقیل از ژنرالها و فرماندهان حزبالله سخن پرقدرتتری دارد که میگوید: «آمریکا در صورتی میتواند پیروز شود که خدا را از میدان خارج کند ما اطمینان داریم خدا در میدان حضور دارد.»
ملت ایران در ۸ سال دفاع مقدس به تعبیر شهید آوینی نشان داد :
«ملت ما از سوختن نمیهراسد ما پروانهها عاشق نوریم. هرجا نور ولایت است گرد آن حلقه میزنیم. راه ما راه استقامت است. آینده از آن ماست.»
آنچه امروز از ضربه مهلک عملیات وعده صادق ۲ به جهان مخابره میشود روایت امام خامنهای از این نبرد و روایتهای صادق شهید سیدحسن نصرالله و فرماندهانی چون شهید ابراهیم عقیل است. این روایت مورد تحسین و ستایش و استقبال مردم آزاده جهان است و روایتی که از سوی آمریکاییها از این نبرد میشود همانطور که در مجمع عمومی سازمان ملل از سوی نتانیاهو اعلام شد مورد استهزا قرار گرفت و «هو» شد و مخاطبین صحنه سخنرانی را ترک کردند.
دیروز میلیونها تن در ایران ، منطقه و جهان پای این خطبهها نشستند و از جانودل به آن گوش دادند.
۵- پیروزی نزدیک است درست یک سال از نبرد حماسی طوفان الاقصی میگذرد .
جبهه مقاومت هم در جنگ سخت و هم در جنگ روایتها در میدان و رسانه، غلبه خود را نشان داده است. رژیم صهیونیستی در مسیر فروپاشی و متلاشی شدن است.
این آخرین جنگی است که صهیونیستها شاهد آن هستند. پسازآن کشور جعلی به نام اسرائیل وجود نخواهد داشت.
نتانیاهو پس از عملیات وعده صادق ۲ در پناهگاه پشت دوربین قرار گرفت درحالیکه لرزش دست و صورت او نمایان بود پیامی قرائت کرد. ادبیات پیام او حکایت از آدمی میکرد که گرفتار یک طوفان است و در امواج سهمگین آن دستوپا میزند و امیدی به نجات خود ندارد.
یقین کنیم خداوند در جایجای میدان نبرد حضور دارد. محال است خونآشامان صهیونیست و جنایتکاران جنگی آمریکایی در این نبرد پیروز شوند.
قرائت خطبههای جمعه با حضور میلیونی مردم یک نقطه عطف در تاریخ ایران،منطقه و جهان است. از این خطبهها میتوان بهعنوان خطبههای اقتدار یادکرد.
امیرعباس نوری
ایران با عملیات «وعده صادق 2» توانست موازنه میدان را به سود جبهه مقاومت تغییر دهد. هر آنچه را رژیم سفاک صهیونیستی طی یک سال با کشتار و نسلکشی و جنایت و ترور فرماندهان مقاومت انجام داد تا معادله و موازنه را به سود خود تغییر دهد، ایران طی 12 دقیقه - فاصله زمانی میان شلیک تا اصابت موشکها- نقش بر آب کرد. در کنار این عملیات درخشان، نماز جمعه دیروز به امامت رهبر انقلاب نیز پیامها و اثرات راهبردی مهمی به همراه داشت.
1- مراسم روز گذشته در مصلای تهران، در واقع نماز اقتدار بود. ایران شامگاه سهشنبه در عملیات «وعده صادق 2»، نه تنها رژیم صهیونیستی و آمریکا، بلکه همه دنیا را مبهوت قدرت و ابتکار خود کرد. «وعده صادق 2»، امید را به ملتهای مسلمان بویژه مردم مظلوم فلسطین و لبنان بازگرداند و نشان داد رژیم صهیونیستی با وجود کشتار و نسلکشی و پمپاژ خشونت و ترس، سستتر از همیشه است. پس از این عملیات غرورآفرین، شبکههای خبیث و سخیف رسانهای وابسته به رژیم صهیونیستی تلاش کردند یک فضای رعب و وحشت در ایران نسبت به واکنش باند نتانیاهو ایجاد کنند. ابتکار رهبر انقلاب در برگزاری مراسم بزرگداشت برای شهید سیدحسن نصرالله و برگزاری نماز جمعه به امامت خودشان در مصلای تهران، نه تنها تلاش صهیونیستها برای ایجاد ترس و وحشت در ایران را خنثی کرد، بلکه منجر به تقویت اعتماد به نفس ملی شد و مهمتر اینکه مردم در ایران، نسبت به اقتدار کشور و تصمیمگیران آن اطمینان خاطر بیشتری یافتند.
2- برنامه بزرگداشت شهید سیدحسن نصرالله و اقامه نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب در مصلای امام خمینی، یک موج بزرگ انسجام و همبستگی ملی را ایجاد کرد. پس از عملیات «وعده صادق 2» ابتکار نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب در یک محیط باز مانند مصلای امام خمینی(ره) در واقع فراخوان ایران برای مقابله با رژیم سفاک صهیونیستی بود؛ فراخوانی که با استقبال بیسابقه مردم مواجه شد.
در نماز جمعه دیروز، طیفهای مختلفی از مردم حضور داشتند. حتی آنهایی که پیش از ترور سیدحسن مخالف درگیری با رژیم صهیونیستی بودند یا آن را ضروری نمیدانستند دیروز به مصلای امام خمینی آمدند تا نشان دهند از نظر آنان، سگ هار آمریکا در منطقه باید سر جای خود نشانده شود.
3- نماز جمعه دیروز تهران به امامت رهبر انقلاب، سرمایه اجتماعی ایران برای ایستادگی و مقابله و تنبیه اساسی رژیم صهیونیستی را نشان داد. در ایران تقریبا همه دیدگاهها، سلایق و گرایشات سیاسی نسبت به مجازات سخت رژیم صهیونیستی متفقالقول شدهاند. این از برکات خون سید عزیز ما، شهید نصرالله است که اینگونه منجر به تجمیع همه دیدگاهها و ظرفیتها علیه رژیم صهیونیستی شده است. پیام حضور میلیونی مردم در نماز جمعه تهران این بود: عزم ایران برای حملات مجدد به رژیم صهیونیستی جزم است. ایران آماده است در صورت خطای مجدد تبهکاران صهیونیست، پاسخی غیرمتعارف به آنها بدهد.
ایران در روزهای اخیر بارها اعلام کرده است در مواجهه با رژیم صهیونیستی، دیگر خویشتنداری نخواهد کرد، چرا که خویشتنداری منجر به تامین امنیت ملی ایران نشده است.
اینها بخشی از مهمترین پیامهای نماز باشکوه جمعه تهران بود اما در کنار این موارد، یک واقعیت را هم باید در نظر گرفت که میتواند در فهم وضعیت استراتژیک و راهبردی جنگ موثر باشد. ایران اکنون در موقعیتی قرار دارد که جنگ با رژیم صهیونیستی را به عنوان تصمیم نهایی خود انتخاب کرده است؛ جنگی مشروع که خواسته یا ناخواسته، ضامن امنیت پایدار ایران است.
تبهکاران و جانیان صهیونیست با چراغ سبز آمریکا این وضعیت را پدید آوردهاند. آنها عدم تمایل ایران به جنگ را به معنای عقبنشینی ایران تلقی و با این تفسیر، جنایتها کردند اما «وعده صادق 2» نشان داد ایران تصمیمش را گرفته است تا برای یک بار هم که شده، تکلیف موازنه واقعی قدرت در منطقه غرب آسیا را برای همه روشن کند. حالا خواهیم دید در جنگ فرسایشی، کدام طرف در باتلاق بحران خطر موجودیتی غرق خواهد شد. نظم جدید غرب آسیا نه از پی ترور و کودککشی، بلکه از هماوردی و جنگ رو در رو شکل میگیرد.