اخیر محمود صادقی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی مدعی تماس وزارت اطلاعات با خود پیرامون اظهار نظر پیرامون حوادث سوریه شده است. وی در تشریح این مسئله میگوید:
"بیایید به جای امنیتی کردن این موضوع به تحلیلگران سیاسی اجازه دهیم از زوایای مختلف این واقعیت را تحلیل و تبیین کنند و مسئولان نیز به جای فرار از واقعیت به اصلاح خطاهای خود بپردازند. ماهیت نظام بعثی برآمده از کودتای سوریه با نظام جمهوری اسلامی برآمده از یک انقلاب مردمی ضد استبدادی قابل قیاس نیست، اما در پارهای از رفتارها و شیوههای مورد عمل، شباهتهایی را میتوان دید. شوربختانه این مشابهت سازی در بین افکار عمومی صورت گرفته است! "
در تشریح متن نگاشته شده از سوی محمود صادقی، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست اینکه محمود صادقی سخنان به اصطلاح دلسوزانه و متواضعانه خود را در قالب نوعی تعارض مطرح کرده است. وی در یک جا میگوید "شوربختانه"در ذهن مردم میان نظام حکومتی سوریه و ایران در تشابه وجود دارد! بهتر است در ابتدا آقای صادقی به این سوال پاسخ دهند که چنین برآورد و تشابهی را وی چگونه از ذهنیت مردم استخراج کرده است؟! آیا وی بر ذهنیت ۸۰ میلیون ایرانی مسلط است؟ فراتر از آن، تعمیم ذهنیت بخشی از جامعه به کل آن، همان خطایی است که منجر به بروز رخدادهایی در بطن فتنه سال ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ شد، بزنگاههایی که آقای صادقی و همراهان ایشان تصور میکردند جامعه ایرانی در تقابل مطلق با نظام و گفتمان انقلاب اسلامی قرار گرفته است!
دوم اینکه در شرایط هیجانی، احساسی و در بزنگاههای حساس و سرنوشت سازی که کشور نیاز به آرامش داخلی دارد، طرح موضوعاتی از جمله همسان سازی شرایط داخلی ایران و آنچه در سوریه گذشته، قطعا دارای تبعات روانی و امنیتی مخرب بر سطح جامعه است. اتفاقا اصلیترین مسئولیت دستگاه اطلاعاتی کشور، ارائه هشدار و مشخص کردن خطوط قرمزی است که میتواند به صورت خواسته یا ناخواسته، در پازل جنگ روانی دشمن تعریف شود. علنی سازی یک تماس از سوی وزارت اطلاعات (فارغ از صحت یا سقم اظهارات محمود صادقی و ادعاهایی که در خصوص کلیت یا جزئیات آن تماس داشته است)، قطعا مصداق دلسوزی فردی که خود را یک فعال سیاسی و دلسوز کشور و انقلاب قلمداد میکند نیست! محمود صادقی خود نیز نسبت به تبعات خلق ابهام، چندگانگی، تشویش و در ذهنیت اقشار گوناگون جامعه آگاه است، اما "شوربختانه" خود را نسبت به آن بی تفاوت جلوه میدهد.
نکته پایانی اینکه برخی اصلاح طلبان به جای تحلیل دلسوزانه وضعیت موجود و به کارگیری روشهایی که منجر به اقناع شهروندان در قبال کلیت و موجودیت نظام و گفتمان انقلاب اسلامی میشود، نقشه راه تغییراتی غیر قابل توجیه (که خدای ناکرده میتواند مقدمهای برای ایجاد و تقویت شکافهای اجتماعی و عدم انسجام ملی در مواجهه با نقشه پیچیده دشمن شود) را به افکار عمومی مخابره میکنند. "خوشبختانه" با گذشت نزدیک به نیم قرن از پیروزی انقلاب اسلامی، افکار عمومی کشور و دلسوزان واقعی سرزمین مقدسمان مرز میان تحلیل و نقد منصفانه با خلق تشویش و ابهامات هدفمند ذهنی از سوی امثال آقای صادقی را در یافته اند. بهتر است آقای صادقی یک بار برای همیشه در قبال درک خود نسبت به مفاهیمی مانند"افکار عمومی"و "نقد دلسوزانه"تجدید نظر کند..