وی گفت: «طرح تصرف گرینلند تا حدودی یادآور قرن نوزدهم است، زمانی که بسیاری از سیاستمداران آمریکایی به ویژه دموکراتها دیدگاههای بسیار ستیزهجویانی درباره گسترش خاک آمریکا داشتند. در واقع در دهه ۱۸۵۰ اصطلاحی به نام "بال گسترانی عقاب" (میهنپرستی افراطی آمریکایی) باب شده بود که این رویه را توصیف میکرد. ایده پشت سر آن این بود که دولت ایالات متحده بایستی در سراسر این قاره و جهان گسترده شود- خواه ساکنان مناطق مختلف این را بخواهند و خواه نه.»
آدامز میگوید بین دهه ۱۸۴۰ تا ۱۸۶۰ شاهد بودیم آمریکا بخشهای زیادی از مکزیک و آلاسکای روسیه را تصرف کرد و تلاشهای ناموفقی برای ضمیمه کردن سانتو دامینگو (که اکنون به جمهوری دومینیکن تبدیل شده) و خرید گرینلند از دانمارک داشت. ایده پشت آن این بود که دولت جمهوریخواه هدیه آمریکا به دنیا است و باید تا آنجا که ممکن است گسترش پیدا کند.»
این استاد تاریخ آرمانهای ترامپ را با برنامههای اندرو جکسون مقایسه میکند که بر خرید آلاسکا نظارت داشت.
یک فرد دانشگاهی دیگر که در زمینه امپریالیسم آمریکا تخصص دارد هم گفته که ترامپ به دنبال بازگرداندن آمریکا به گونهای قدیمی از «فرافکنی قدرت» است که ریشههای تاریخی آن را باید در «روزهای خونین تدی روزولت» جست.
شیوه نوین امپریالیسم
دانیل ایمرهاور، متخصص امپریالیسم آمریکا که در دانشگاه نورثوسترن تدریس میکند گفته که ترامپ به دنبال توسل به گونه متفاوتی از قدرت است که در آن امنیت از طریق تجارت و ائتلاف حاصل نمیشود بلکه از طریق تصاحب اراضی به دست میآید.
وی که نویسنده کتابی با عنوان «نحوه پنهان کردن امپراطوری: تاریخ آمریکای بزرگ» گفت: «تقریباً از سال ۱۹۴۵ ایالات متحده اقدام به پیگیری گونههای متفاوتتر از نفوذ از طریق توافقات تجاری، شراکتهای امنیتی و پایگاههای نظامی کرده است.»
ایمرهاور تصریح میکند: «همه اینها به روابط نزدیک با دولتهای خارجی نیاز دارند. دیدگاه ترامپ درباره آمریکای قوی این است که از طریق توسل به تهدیدهای نظامی و هستهای دامنه نفوذ ایالات متحده افزایش پیدا کند؛ بنابراین او به جای آنکه رفتن به سمت توافق تجاری با دانمارک یا ایجاد پایگاه نظامی در آنجا به دنبال خرید گرینلند است.»
دیو لاولر، تحلیلگر مسائل آمریکا در پایگاه آکسیوس درباره این اظهارات ترامپ مینویسد: «این بخشی از سناریوی سیاست خارجی ترامپ یا در واقع "عدم سیاست خارجی" او ست. حرفهای جنجالی و تندی بر سر زبان میآورد، گاه آنها را به عمل تبدیل میکند، اما اغلب کاری انجام نمیدهد.
لاولر همچنین نوشته ترامپ هیچ اعتقادی به «نظم جهانی» ندارد و تصورش این است که به هم زدن موازنه با شرکا- یا در صورت امکان به حاشیه راندن آنها- بیشتر در راستای منافع آمریکا است. با این حال، حتی اگر طرحهای او چندان جدی نباشند نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
نشریه پولیتیکو هم در تحلیلی بر این اظهارات ترامپ نوشته اگر این تهدیدها گواهی هستند مبنی بر این که سیاست «اول آمریکا» دارای مولفههای مداخلهجویانه نیز هست؛ آنها را میتوان یادآور نحوه پیشبرد سیاست خارجی توسط ترامپ هم دانست که عبارت است از ترکیبی از تهدیدها، سردرگمی، رفتارهای خودسرانه و میزانی از پیشبینیناپذیری.
دیوید کارنی، از استراتژیستهای ارشد حزب جمهوریخواه که به مدت یک سال جزو مشاوران تبلیغات انتخاباتی ترامپ بود. روز پنجشنبه در گفتگو با پولیتیکو مدعی شد که اظهارات ترامپ ممکن است بخشی از راهبرد او برای فراهم کردن بستر مذاکرات باشد.
کارنی گفته که ترامپ در دور اول ریاستجمهوری خود بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ با تهدید به خروج از ناتو توانست اعضای این ائتلاف را وادار کند هزینههای دفاعیشان را افزایش دهد. او گفت که پیشبینیناپذیری ترامپ، در برخی از سناریوها یک ارزش محسوب میشود.
با وجود این، رفتارهای دمدمیمزاج و خودسرانه دونالد ترامپ بیشتر از آنکه به پیشبرد سیاست خارجی و منافع امنیتی آمریکا کمک کرده باشند به آنها ضربه زدهاند.
به عنوان مثال، تصمیم ناگهانی او برای خارج کردن برخی از نظامیان آمریکا از سوریه در سال ۲۰۱۸ بدون مشورت با تیم امنیتی و متحدان آمریکا با انتقادهای گستردهای حتی از سوی همحزبیهای ترامپ مواجه شد.
علاوه بر این، ترامپ در دوران ۴ ساله اش گاهی در شبکه اجتماعی توئیتر کشورها را به انجام حملات هستهای تهدید کرد که این موضوع باعث ایجاد هرج و مرج و گیجی در میان فرماندهان نظامی و دیگر نهادهای تصمیمگیر آمریکا شد.
پایگاه آکسیوس درباره این که این سیاست خارجی ترامپ ممکن است به کجا ختم شود، نوشته است: «سیاست اول آمریکا با امپریالیسم آمریکایی تصادم کرده است. هیچکس، از جمله خود ترامپ هم واقعاً نمیداند اوضاع چطور پیش خواهد رفت.»