اى مردم! وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهاى زندگى من میافتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آنگاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.
وصیتهای هر فرد در پیش از مرگ حاوی برداشتهای و تجربههای زندگی آن فرد است که میتواند چراغ زندگی و نشاندهنده حقیقت زندگی باشد؛ حال در این میان چه کسی بهتر از امام علی(ع) میتواند این توصیهها را داشته باشد. در ادامه بخشی از وصیت امام علی(ع) را میآوریم. امامی که پس از پیامبر اسلام(ص) مرکز نزول هر امری در شب قدر بود؛ در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که امام علی(ع) بسیار میفرمودند که هر بار خلیفه اول و دوم (ابوبکر و عمر) در خدمت رسول خدا(ص) بودند و آن حضرت سوره مبارکه قدر را با حالت خشوع و گریه تلاوت میکردند، آن دو نفر سوال میکردند: چرا دل شما برای این سوره نازک میشود و گریه میکنید؟ نبی مکرم اسلام میفرمودند: «برای آن چیزی که به چشم خود دیده و به دل خود فهمیدهام و برای آن چیزی که دل علی (علیه السلام) بعد از من خواهد یافت.»
آنها سوال میکردند: «شما چه چیزی دیدید و او چه خواهد دید؟» پیغمبر اسلام(ص) آیه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» را تلاوت کرده و میفرمودند: «میدانید که هر امری را در شب قدر بر چه کسی نازل میکند؟» آن دو جواب میدادند: «به شما، ای رسول خدا!» آن حضرت میفرمودند: «آیا بعد از من، شب قدر همچنان خواهد بود؟» آنها میگفتند: «بله» دوباره نبی مکرم اسلام میفرمودند: «بعد از من، این امر در شب قدر بر چه کسی نازل میشود؟» آنها میگفتند: «ما نمیدانیم.» رسول خدا(ص)، سر مبارک حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع) را در آغوش گرفته و میفرمودند: «اگر نمیدانید بدانید آن کسی که بعد از من، امر در شب قدر بر او نازل میشود این مرد است.»
وصایای امام علی علیه السلام به مردم پس از ضربت خوردن
اى مردم! هر كس چيزى را كه از آن مى گريزد، به هنگام فرار خواهد ديد. مدت عمر هر كس چونان ميدانى است كه در آن ميدان به سوى مرگش مى رانند. فرار از مرگ، گرفتار آمدن است به چنگ آن. چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاويها نمودم ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هر بار پوشيده ترش دارد، هيهات، دانشى است در خزانه اسرار.
اما وصيت من به شما، هيچگونه شرک به خدا مياوريد و سنت و شريعت محمد(ص) را ضايع مگذاريد و اين دو ستون را همواره برپاى داريد و اين دو چراغ را همواره افروخته نگه داريد. تا زمانى كه دست در دست يكديگر داريد و پراكنده نشده ايد، كسى شما را نكوهش نخواهد كرد. هر كس از شما بايد به قدر طاقتش بكوشد و بر نادانان آسان گيرد. پروردگارى است بخشاينده و دينى است استوار و درست و پيشوايى است دانا.
من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز عبرت شما هستم و فردا در ميان شما نخواهم بود خدا مرا و شما را بيامرزد. اگر در اين لغزشگاه (دنيا) جاى پاى استوار باشد و زنده بمانم، كه مطلوب شماست و اگر پاى بلغزد و مرگ در رسد، نه عجب در سايه شاخههاى درختان و در معرض بادهاى وزنده و در سايه ابرها، ابرهايى كه خود در فضا پراكنده مىشدند و از ميان مىرفتند و سايه شان نيز از روى زمين ناپديد مى گشت، بسر برديم. روزهايى همسايه شما بودم، تنم در جوار شما بود. بزودى از من جسدى خواهد ماند، بيجان. پس از آن همه تلاش و جنبش، ساكن و بى حركت و پس از آن همه سخنورى، ساكت و خاموش. آرام خفتن من، از حركت بازماندن ديدگانم و دستها و پاها و سر و گردنم، براى آنان كه پند مىپذيرند از هر بيان بليغ و سخن شنيدنى، اندرز دهنده تر است. وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهاى زندگى من مى افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آنگاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.
وصيت امام علی علیه السلام درباره كيفيت غسل و كفن و دفن
محمد بن حنفيه روايت كرده است؛ شب بيست و يكم ماه رمضان رسيد و شب تاريك شد. امام علی(ع) همه فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آنها وداع نمود، سپس به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «خداوند اين مصيبت را بر شما نيكو گرداند، همانا من از ميان شما مى روم و همين امشب به ملاقات خدا خواهم رفت و به حبيبم رسول خدا صلی الله علیه و آله همان طورى كه وعده ام داده، ملحق خواهم شد.
اى پسرم! وقتى من از دنيا رفتم مرا غسل ده و كفن كن، و به بقيه حنوط جدت رسول خدا كه از كافور بهشت است و جبرئيل آن را آورده بود مرا حنوط كن، بعد مرا بر روى سرير گذاريد. جلوى تابوت را كسى حمل نكند، بلكه دنبال او را بگيريد، و به هر جانبى كه تابوت رفت شما هم برويد، و هر جا كه ايستاد بدانيد قبر من آن جاست، جنازهام را آن جا زمين بگذاريد و تو اى پسرم بر جنازه ام نماز بگذار، هفت تكبير بگو، و بدان كه هفت تكبير به غير از من بر هيچ كس مشروع نيست، جز بر فرزند برادرت حسين كه او قائم آل محمد و مهدى اين امت است و او كجىهاى خلق را راست خواهد كرد. وقتى تو از نماز بر من فارغ شدى، جنازه را از آن محل بردار و خاك آن جا را حفر كن، قبر كنده و لحدى ساخته و تخت چوبى نوشته شده خواهى يافت كه مرا در آن جا دفن مىكنى، وقتى خواستى از قبر خارج شوى اندكى صبر كن آن گاه نگاه كن مىبينى كه من در قبر نيستم، زيرا به جدت رسول خدا ملحق خواهم شد، چون هر پيغمبرى را در مشرق به خاك سپارند و وصى او را در مغرب دفن كنند حق تعالى بين روح و جسد آن دو را جمع نمايد، و پس از زمانى از هم جدا خواهند شد و به قبرهاى خويش برمىگردند، سپس قبر مرا با خاك پر كن و آن محل را از مردم پنهان دار.»
آن گاه حضرت على با فرزندان خود اندكى صحبت كرد و آنان را از آيندهاى كه حسن و حسين دارند آگاه نمود و آنها را به صبر و تقوى دعوت كرد، سپس کمى بیهوش شد چون به هوش آمد فرمود: اينك رسول خدا، و حمزه عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: «زود بشتاب كه ما مشتاق و منتظر تو هستيم». پس نگاهى به اهل بيت خود كرد و فرمود: «همه شما را به خدا مى سپارم، خداوند همه را به راه راست هدايت و از شر دشمنان محافظت نمايد، خدا خليفه من است بر شما و شما را كافى است براى خلافت و نصرت» سپس به فرشتگان خدا سلام داد و گفت: »لِمثلِ هذا فَلْيَعْمَلِ العامِلُون إنّ اللَّهَ مَعَ الّذينَ اتَقوَّا والَّذينَ هُم مُحسِنُون؛ از براى مثل اين مقام بايد عمل كنند عمل كنندگان، زيرا كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است.»
سپس عرق بر پيشانى مباركش جارى شد، چشمهاى مبارک را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب قبله كشيد و گفت: «أشهدُ أن لاإله الاّ اللَّه وَحدهُ لاشَريكَ لَه و أشهدُ أنَّ محمّداً عَبدهُ و رَسولُه» اين را گفت و مرغ روحش به ملكوت اعلى در كنار پيغمبران و اولياء خدا پرواز كرد، صلوات اللَّه و سلامه و سلام ملائكته و انبيائه و رسله عليه، ولعنة اللَّه على قاتله. و بدين ترتيب مشعل هدايت و كانون عدالت خاموش شد. اين واقعه در شب جمعه بيست ويكم ماه رمضان سال چهلم هجرى بود.