صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۷۶۳۱۲
بصیرت ماجرای پر سروصدای جاسوسی در لبنان را بازخوانی می‌کند!

از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»

باید توجه داشت که برخورد صرفاً امنیتی و قضایی با جاسوسان، هرچند لازم و ضروری است، اما به تنهایی نمی‌تواند ریشه این معضل را بخشکاند. غفلت از درمان زمینه‌ها و ریشه‌های گرایش این افراد به خیانت، دقیقاً مانند تلاش برای خشک‌کردن چکه‌های آب از سقف یک اتاق، بدون تعمیر لوله پوسیده‌ای است که منشأ اصلی این نشتی است. تا زمانی که آن لوله پوسیده (یعنی عوامل زمینه‌ساز فردی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و خاصه سازمانی) ترمیم نشود، همواره شاهد بروز نشتی‌های جدید، هرچند در نقاطی دیگر، خواهیم بود.
پایگاه بصیرت / نوید کمالی
در عرصه منازعات اطلاعاتی و امنیتی که مشخصه بارز دوران معاصر است، سازمان‌ها و جریان‌های عضو جبهه مقاومت، به ویژه آن‌هایی که در خط مقدم مقابله با دشمنان قسم‌خورده بشریت قرار دارند، بیش از همه با چالش‌ها و تهدیدات چندوجهی امنیتی و حفاظتی مواجه‌اند. در بین تمام تهدیداتی که تاکنون متوجه مقاومت بوده است ماجرای اخیر رخ داده در لبنان بیش از همه توجهات رسانه‌ای را به خود جلب کرده است. در این ماجرا شخصی به نام «محمد هادی صالح»، به اتهام جاسوسی برای سرویس اطلاعاتی موساد در لبنان بازداشت شده که سوابق وی همه را بهت زده کرده است. این پرونده، فراتر از یک حادثه منفرد، آینه‌ای است که آسیب‌پذیری‌های بالقوه، تاکتیک‌های نوین دشمن و ضرورت بازنگری بنیادین در ساختارها و الگوهای امنیتی و حفاظتی جبهه مقاومت را منعکس می‌کند. تحلیل حاضر، با اتکا به اطلاعات منتشر شده در رسانه‌های لبنانی و با پرهیز از هیجانات رسانه‌ای، به دنبال ارائه یک ارزیابی راهبردی و استخراج درس‌آموخته‌های حیاتی برای استحکام‌بخشی به سنگرهای امنیتی جریان مقاومت است، جریانی که متأسفانه در ماه‌های گذشته در نتیجه نفوذ‌های سخت‌افزاری و نرم افزای دشمن متحمل خسارات جبران‌ناپذیری، از جمله از دست دادن فرماندهان برجسته و راهبردی خود شده است.
از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
 
مسیر سقوط صالح!
روایت چگونگی لغزش محمد هادی صالح به دامان سرویس جاسوسی دشمن، ترکیبی از عوامل فردی، شیوه‌های جذب هدفمند و زمینه‌های مستعدکننده است. صالح، فردی که سابقه عضویت در حزب‌الله و حضور در مناطق عملیاتی نظیر سوریه (حلب) را در کارنامه داشته و از طریق پیوندهای خانوادگی مانند عضویت پدر در حزب الله و شهادت برادر همسر و تعداد زیادی از دوستان نزدیکش با فرهنگ ایثار و شهادت نیز بیگانه نبوده است، در مسیری قرار گرفت که او را به نقطه تقابل با آرمان‌های گذشته‌اش کشاند. گزارش‌های اولیه رسانه‌های لبنانی حاکی از آن است که درگیری وی در فعالیت‌های اقتصادی پرریسک، به طور مشخص سرمایه‌گذاری در بازار بورس و مبادلات رمزارز که از قضا چند سالی است که در کشور ما نیز بین خاص و عام رایج شده است، منجر به بروز مشکلات مالی قابل توجهی برای او شده بود. این مسائل مالی، در نهایت به تعلیق و سپس اخراج وی از ساختار رسمی حزب‌الله، حتی پیش از آغاز عملیات طوفان الاقصی در اکتبر ۲۰۲۳، انجامید. این نقطه، یعنی گسست سازمانی و استیصال مالی، دقیقاً همان فضای آسیب‌پذیری است که سرویس‌های اطلاعاتی متخاصم با دقت آن را شناسایی کرده و به عنوان نقطه ورود و جذب، مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند.
 
از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
 
فرایند جذب صالح، آنگونه که در گزارش‌های رسانه‌ای لبنان بازتاب یافته، با یک تعامل به ظاهر ساده در فضای مجازی آغاز شده است. وی با مشاهده یک آگهی تبلیغاتی در شبکه اجتماعی فیس‌بوک با عنوان تحریک‌آمیز «آیا قبلاً عضو حزب‌الله بودی؟» کنجکاو شده، روی آن کلیک کرده و پیامی ارسال می‌کند. این رویکرد، بیانگر استفاده فزاینده و هوشمندانه دشمن از ابزارهای اطلاعاتی منبع‌باز ( موسوم به OSINT) و پتانسیل شبکه‌های اجتماعی برای شناسایی و برقراری ارتباط اولیه با اهداف بالقوه است. مرحله اعتمادسازی اولیه نیز با شیوه‌ای روانشناسانه و مبتنی بر تأیید هویت متقابل صورت گرفته است؛ صالح با تردید نسبت به هویت صفحه، از آن‌ها درخواست اثبات وابستگی به موساد می‌کند. طرف اسرائیلی با ارسال یک عدد رمز به صفحه رسمی ارتش اسرائیل در فیس‌بوک توسط صالح (که گفته می‌شود سال تولد پدرش بوده) و بازگرداندن همان عدد به وی، اعتماد اولیه را جلب می‌کند. پس از این مرحله، ارتباطات وی با دو افسر اطلاعاتی موساد با اسامی مستعار «محسن» و «ابوداوود» و نفر سومی به نام «علی» از طریق ایمیل برقرار می‌شود.
دستور کار اولیه صالح، ارائه اطلاعات طبقه‌بندی‌شده در مورد ساختارهای یگانی که سابقاً در آن خدمت کرده (واحد ۴۱۰۰)، جزئیات مربوط به حضورش در سوریه و هرگونه اطلاعاتی که می‌توانسته از طریق ارتباطات گذشته یا جایگاه پدرش (عضو نیروی ویژه رضوان) از مقرهای ویژه حزب‌الله کسب کند، بوده است. یکی از نکات بسیار حائز اهمیت و خطرناک در این پرونده، دستور موساد به صالح مبنی بر تلاش برای بازگشت مجدد به صفوف حزب‌الله پس از جذب اولیه است؛ این یک تاکتیک کلاسیک و بسیار موثر در عملیات‌های نفوذ است که هدف آن کاشت یک عامل فعال در لایه‌های درونی سازمان هدف و تضمین جریان مستمر اطلاعاتی از درون به بیرون است. اطلاعاتی نظیر انواع خودروها و موتورسیکلت‌های مورد استفاده حزب‌الله، اسامی افراد و هر آنچه در توان داشت، در قبال مبالغی همچون ۲۳ هزار دلار، به دشمن فروخته شده است؛ مبلغی که در برابر حجم خیانت و خسارات بالقوه، ناچیز می‌نماید و نشان‌دهنده عمق استیصال و یا انحطاط اخلاقی فرد جذب‌شده است. اینکه وی پس از لو دادن اطلاعات دوستانش، در مراسم شهادت آن‌ها مرثیه‌سرایی می‌کرده، ابعاد پیچیده روانشناختی این خیانت را نیز برجسته می‌سازد!
 
 
از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
 
کشف تصادفی، زنگ خطری برای سیستم‌های نظارتی
نحوه کشف این شبکه جاسوسی، خود به تنهایی یک درس‌آموخته مهم و هشداردهنده است. بازداشت محمد هادی صالح، نه محصول یک عملیات ضدجاسوسی پیچیده و چندلایه، بلکه نتیجه یک اتفاق و پیگیری شکایت مالی یک صراف بوده است. صالح که مبالغی را، از جمله پول‌های دریافتی از موساد، از طریق یک مغازه صرافی مشخص در منطقه «الغبیره» بیروت جابجا می‌کرده، پس از درخواست حواله مبلغی حدود ۲۰ هزار دلار (که برخی منابع ۱۸۵۰۰ دلار ذکر کرده‌اند) و عدم توانایی در تسویه آن در موعد مقرر، مورد تعقیب و فشار صاحب مغازه قرار می‌گیرد. در جریان این پیگیری و در یک قهوه‌خانه، صاحب مغازه به همراه دوستش، تلفن همراه صالح را به منظور یافتن راهی برای وصول طلب خود بررسی می‌کنند. در این بررسی، به ایمیل‌هایی از شخصی به نام «لوئیس» (احتمالاً یکی دیگر از رابطین موساد) برخورد می‌کنند که حاوی دستورالعمل‌های مشخصی برای جمع‌آوری اطلاعات در مورد تأسیسات، تجهیزات و افراد وابسته به «سازمان» (کدواژه مورد استفاده برای حزب‌الله در مکاتبات) بوده است.
 
 
از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
 
این کشف کاملاً تصادفی، منجر به اطلاع‌رسانی موضوع به مسئولان امنیتی حزب‌الله و سپس مداخله نهادهای قانونی و بازداشت رسمی وی توسط پلیس بر اساس حکم قضایی می‌شود. صالح در بازجویی‌های اولیه به جذب خود در عراق (پیش از ارتباط فیس‌بوکی یا در تکمیل آن) و تلاش برای بازگشت به حزب‌الله پس از آن، اعتراف می‌کند. این موضوع، یعنی تلاش رژیم صهیونیستی برای فعال‌سازی مجدد نیروهای منفصل شده یا اخراجی از حزب‌الله، الگویی است که در پرونده‌های تاریخی دیگر دنیای اطلاعات و ضد اطلاعات نیز مشاهده شده و نشان‌دهنده یک استراتژی مستمر از سوی سازمان‌های اطلاعاتی است. نکته مهم دیگر اینکه فرار مظنون دیگر این پرونده، با نام اختصاری «ع.م»، از لبنان به اربیل عراق، بر ابعاد فرامنطقه‌ای و پیچیدگی‌های این شبکه جاسوسی افزوده است.
اینکه یک عامل نفوذی با این سطح از دسترسی و با این پیشینه، نه از طریق سازوکارهای ضدجاسوسی و ضد اطلاعات، بلکه به واسطه یک اختلاف مالی شخصی شناسایی می‌شود، زنگ خطری جدی برای سیستم‌های نظارتی و حفاظتی است. این سؤال مطرح می‌شود که اگر این اتفاق رخ نمی‌داد، صالح تا چه زمانی می‌توانست به فعالیت‌های خیانت‌بار خود ادامه دهد و چه خسارات جبران‌ناپذیر دیگری به بار آورد؟
 
فراتر از یک پرونده
همانگونه که اشاره شد، تاریخ مبارزات جبهه مقاومت، شاهد فداکاری‌ها و پیروزی‌‌های متعددی بوده است، اما در عین حال، زخم‌هایی از خیانت و نفوذ را نیز بر پیکر مقاومت به یادگار مانده است. پرونده محمد هادی صالح، متأسفانه، نه اولین و نه آخرین نمونه از این دست خواهد بود. این واقعیت تلخ، لزوم یک تحول بنیادین در نگرش امنیتی و سرمایه‌گذاری جدی و هدفمند در حوزه آموزش و پژوهش‌های حفاظتی و ضد اطلاعاتی را بیش از پیش ضروری می‌سازد. نباید فراموش کرد که بخش قابل توجهی از خسارات وارده به جبهه مقاومت، از جمله شهادت فرماندهان کلیدی و افشای اطلاعات حساس، ریشه در ضعف‌های امنیتی و موفقیت دشمن در عملیات‌های اطلاعاتی و خاصه نفوذ داشته است.
 
 
از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
 
 
در این میان، باید توجه داشت که برخورد صرفاً امنیتی و قضایی با جاسوسان، هرچند لازم و ضروری است، اما به تنهایی نمی‌تواند ریشه این معضل را بخشکاند. غفلت از درمان زمینه‌ها و ریشه‌های گرایش این افراد به خیانت، دقیقاً مانند تلاش برای خشک‌کردن چکه‌های آب از سقف یک اتاق، بدون تعمیر لوله پوسیده‌ای است که منشأ اصلی این نشتی است. تا زمانی که آن لوله پوسیده (یعنی عوامل زمینه‌ساز فردی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و خاصه سازمانی) ترمیم نشود، همواره شاهد بروز نشتی‌های جدید، هرچند در نقاطی دیگر، خواهیم بود.
بنابراین، اولین و اساسی‌ترین گام، فراتر رفتن از اقدامات صرفاً واکنشی و سلبی است. شناسایی، دستگیری و مجازات خائنین و جاسوسان، اگرچه بخش ضروری از فرآیند مقابله است، اما به تنهایی کافی نیست. آنچه در کنار برخورد قاطع با عوامل خیانت لازم است، انجام پژوهش‌های عمیق و علمی توسط محققان، روانشناسان و جامعه‌شناسان متخصص در حوزه مقاومت است. این تیم‌های پژوهشی باید با بررسی دقیق پرونده‌هایی نظیر محمد هادی صالح، به واکاوی زمینه‌ها و بسترهای گرایش اینگونه افراد به خیانت بپردازند. عواملی همچون آسیب‌پذیری‌های اقتصادی و معیشتی، ضعف در مبانی اعتقادی و ارزش‌های اخلاقی، جاه‌طلبی‌های ناسالم و قدرت‌طلبی، احساس سرخوردگی و عدم ارضای روانی، اختلالات شخصیتی پنهان، تأثیر محیط و شبکه‌های اجتماعی، نارسایی‌های سازمانی و ساختاری، و شیوه‌های پیچیده مهندسی اجتماعی دشمن، همگی باید مورد کنکاش دقیق علمی قرار گیرند. تنها با فهم عمیق این ریشه‌هاست که می‌توان سیاست‌های پیشگیرانه و راهکارهای ایجابی موثری را طراحی و به سیاست‌گذاران و فرماندهان جبهه مقاومت پیشنهاد داد تا با اجرا و پیاده‌سازی آن‌ها مانع از گرفتار شدن صالح‌‌های بیشتری در چنگ دشمن شوند.

از مداحی تا جاسوسی؛ پرونده تکان‌دهنده «محمد هادی صالح»
دوم، بازنگری و تقویت فرآیندهای گزینش، آموزش، نظارت مستمر حین خدمت، و به ویژه، مدیریت منابع انسانی پس از انفصال از خدمت (اعم از بازنشستگی، تعلیق یا اخراج) یک الزام راهبردی است. افرادی که به هر دلیلی از ساختار رسمی مقاومت جدا می‌شوند، به دلیل اطلاعاتی که در دوران خدمت به آن‌ها دسترسی داشته‌اند و همچنین آسیب‌پذیری‌های بالقوه روانی و معیشتی ناشی از این جدایی، می‌توانند اهداف بسیار مطلوبی برای سرویس‌های اطلاعاتی دشمن باشند. ایجاد سازوکارهای حمایتی، مشاوره‌ای و نظارتی مستمر و غیرمستقیم برای این افراد، می‌تواند به میزان قابل توجهی احتمال جذب آنان توسط دشمن را کاهش دهد. همچنین، فرآیند بررسی صلاحیت برای بازگشت مجدد افراد به خدمت، خصوصاً آن‌هایی که سابقه انفصال همراه با دلخوری دارند، باید با حساسیت، دقت و وسواس مضاعف و با اعمال بررسی امنیتی چندلایه و به‌روز صورت پذیرد.
سوم، تقویت و روزآمدسازی مستمر سیستم‌های ضدجاسوسی و ضد اطلاعات، با تمرکز ویژه بر تهدیدات نوین در فضای سایبر و جنگ‌های شناختی، اجتناب‌ناپذیر است. استفاده دشمن از شبکه‌های اجتماعی، هوش مصنوعی و تحلیل داده‌های کلان برای شناسایی نقاط ضعف و اهداف بالقوه، یک واقعیت انکارناپذیر است. لذا، ارتقاء توانمندی‌های فنی و انسانی در حوزه امنیت سایبری، آموزش نیروها در خصوص شیوه‌های مهندسی اجتماعی و فریب دشمن در فضای مجازی، و پیاده‌سازی لایه‌های دفاعی هوشمند و پویا برای حفاظت از داده‌ها، ارتباطات و زیرساخت‌های حیاتی، باید در صدر اولویت‌ها قرار گیرد.
چهارم، توجه ویژه به سلامت مالی، رفاه معیشتی و عدالت سازمانی در میان نیروها و خانواده‌های آنان، به عنوان یک سپر دفاعی مهم در برابر وسوسه‌های مادی و تطمیع دشمن، باید مورد تاکید قرار گیرد. اگرچه خیانت با هیچ توجیه مادی پذیرفته نیست، اما نمی‌توان نقش فشارهای اقتصادی و احساس بی‌عدالتی و محرومیت نسبی را به عنوان یک عامل تسهیل‌کننده و زمینه‌ساز در انحراف برخی افراد نادیده گرفت. ایجاد نظام‌های حمایتی کارآمد، شفاف و عادلانه، و همچنین نظارت بر فعالیت‌های اقتصادی پرریسک و خارج از ضابطه توسط نیروها، می‌تواند در کاهش این آسیب‌پذیری مؤثر باشد.
پنجم، تعمیق و تحکیم مستمر مبانی اعتقادی، اخلاقی، بصیرتی و هویت سازمانی نیروها، سنگ بنای مقاومت در برابر انواع تهدیدات نرم و سخت، از جمله نفوذ و جاسوسی است. این امر نیازمند برنامه‌های آموزشی و تربیتی مستمر، عمیق، جذاب و کاربردی است که فراتر از قالب‌های کلیشه‌ای، به تقویت ایمان، تعهد، وفاداری، تفکر انتقادی و قدرت تحلیل در افراد، و در نتیجه استحکام شخصیت مقاومتی آن‌ها در برابر وسوسه‌های دشمن منجر شود.
ششم، ترویج و نهادینه‌سازی فرهنگ حفاظت اطلاعات و هوشیاری امنیتی در تمامی سطوح سازمان، از فرماندهان ارشد تا نیروهای تازه‌وارد، یک ضرورت انکارناپذیر و دائمی است. هر عضو مقاومت باید خود را یک دیده‌بان امنیتی و مسئول حفظ اسرار و امنیت مجموعه بداند و نسبت به نشانه‌های مشکوک، تغییر رفتارهای ناگهانی، و تلاش برای کسب اطلاعات غیرضروری از سوی دیگران، حساس باشد. این فرهنگ‌سازی باید به گونه‌ای صورت گیرد که ضمن ارتقاء هوشیاری و مسئولیت‌پذیری فردی و جمعی، از ایجاد فضای مسموم بی‌اعتمادی و سوءظن‌های بی‌مورد که خود می‌تواند آسیب‌زا باشد، جلوگیری شود.
 
ضرورت درس آموزی از تجربیات
با عنایت به آنچه بیان شد، باید با صراحت اذعان داشت که مبارزه اطلاعاتی و امنیتی، یک نبرد بی‌وقفه، پیچیده و همواره در حال تحول است. دشمن لحظه‌ای از تلاش برای یافتن روزنه‌های نفوذ، ایجاد تفرقه و تضعیف اراده مقاومت باز نخواهد ایستاد. بنابراین، جبهه مقاومت نیز باید با رویکردی علمی، پژوهش‌محور، آینده‌نگر و با درس‌آموزی مستمر از تجارب تلخ و شیرین گذشته، به طور دائم در حال بازبینی، ارتقاء و انطباق‌بخشی سازوکارهای امنیتی و حفاظتی خود با تهدیدات نوین باشد. سرمایه‌گذاری در مراکز تحقیقاتی و آموزشی تخصصی در حوزه ضدجاسوسی، حفاظت اطلاعات، جنگ‌های شناختی و روانشناسی امنیت، نه یک هزینه، بلکه یک ضرورت حیاتی و یک سرمایه‌گذاری راهبردی برای تضمین بقا، پویایی و پیشبرد اهداف متعالی مقاومت است.
پرونده محمد هادی صالح و موارد مشابه در گذشته و شاید آینده، هرچند دردناک و هشداردهنده، اما می‌تواند و باید به مثابه کاتالیزوری برای تحولات بنیادین، خودپالایی و تقویت ساختاری در این حوزه عمل کند. صیانت از خون پاک شهدایی که با نثار جان خود، امنیت و عزت را برای امت به ارمغان آوردند، تعهدی ابدی بر دوش همه اعضای جبهه مقاومت است. این صیانت، تنها با هوشیاری، اقتدار، پاکدستی و تلاش بی‌وقفه برای بستن تمامی راه‌های نفوذ دشمن و با مجاهدتی خستگی‌ناپذیر در عرصه جنگ اطلاعاتی و مهم‌تر از آن، با تلاش برای خشکاندن ریشه‌های آسیب‌پذیری و خیانت محقق خواهد شد. تنها با چنین رویکردی می‌توان از تکرار تجارب پرهزینه گذشته جلوگیری کرد و امنیت پایدار و عزت روزافزون را برای جبهه مقاومت و ملت‌های مظلوم منطقه به ارمغان آورد.
 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات