دیدار اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، با ابومحمد الجولانی، رهبر پیشین جبهه النصره و فرمانده فعلی هیئت تحریر الشام، نقطه عطفی در بازتعریف مفاهیم امنیتی و راهبردی ایالات متحده در خاورمیانه به شمار میرود. این دیدار که در حاشیه نشستهای کشورهای عربی و مقامات آمریکا درعربستان انجام شد، حامل پیام روشنی برای تحلیلگران مسائل منطقهای و بینالمللی بود: تروریست دیروز، در صورت همراستایی با منافع آمریکا، میتواند امروز به یک «رهبر عملگرا» و «شریک قابل اعتماد» تبدیل شود.
چرخش گفتمانی: از دشمنی تا تمجید
دونالد ترامپ در این دیدار نهتنها از الجولانی بهعنوان فردی «جوان ،جذاب سرسخت و با گذشته قوی » توصیف کرد. این چرخش بیسابقه در گفتمان آمریکایی، تنها در چارچوب منافع متغیر ژئوپلیتیکی قابل درک است. الجولانی که پیشتر در فهرست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا با جایزه ۱۰ میلیون دلاری قرار داشت، حالا در درپوشش جدید، بهعنوان رئیس دولت انتقالی سوریه مورد استقبال قرار میگیرد.این تغییر رویکرد از منظر نظریه «مربع ایدئولوژیک» ون دایک قابل تحلیل است. آمریکا در سالهای گذشته با برجستهسازی تهدید تروریسم، گفتمان امنیتی خود را بر محور «ما» (دموکراسیخواهان آزادیطلب) در برابر «آنها» (تروریستهای افراطی) بنا نهاده بود. اما اکنون، با کمرنگ کردن ویژگیهای منفی هیئت تحریر الشام و بازنمایی مثبت از الجولانی، نوعی بازتعریف در همین گفتمان شکل گرفته است؛ بازتعریفی که بیشتر در راستای منافع آمریکا و غرب است.
استفاده ابزاری از تروریسم: آمریکا و سیاستهای دوگانه
تروریسم برای ایالات متحده همواره بیش از آنکه تهدیدی استراتژیک باشد، فرصتی استراتژیک بوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا برای تداوم هژمونی جهانی خود، نیاز به دشمنی جایگزین داشت. یازده سپتامبر این بستر را فراهم کرد و مفاهیمی چون «جنگ علیه ترور» به ابزاری برای توجیه مداخلات نظامی در خاورمیانه تبدیل شدند.اکنون، با سقوط دولت بشار اسد و ضرورت منافع آمریکا، واشنگتن بار دیگر به بازتعریف گفتمانی مفاهیم متوسل شده است. در این بازتعریف، الجولانی بهجای آنکه تهدیدی علیه امنیت جهانی تلقی شود، به چهرهای قابل تعامل بدل شده که میتواند در قالب ساختارهای جدید قدرت ایفای نقش کند.
از القاعده تا دولت انتقالی: تطهیر تدریجی هیئت تحریر الشام
سابقه الجولانی و گروهش در وابستگی به القاعده بر کسی پوشیده نیست. بیعت رسمی با ایمن الظواهری در سال ۲۰۱۳، و اجرای حملات انتحاری و چریکی، بخشی از هویت پیشین این گروه بودهاند. اما تغییرات اسمی از جبهه النصره به جبهه فتحالشام، و سپس هیئت تحریر الشام، تنها آغاز فرایند تطهیر بودند. رسانههای غربی نیز در این مسیر همراهی کردهاند. گزارشهای متعددی در سالهای اخیر، الجولانی را در حال بازدید از مدارس، افطار با یتیمان و حضور در مراسمهای رسمی به تصویر کشیدهاند. سیانان در گزارشی، از او بهعنوان «رهبر انقلابی با چهرهای جدید» یاد کرده و روزنامه تایمز از بازگشت «رهبر مودب سوریه» سخن گفته است.
هدف نهایی: سوریهای همسو با غرب و در جهت منافع صهیونیستها
با پیروزی تحریر الشام و سقوط اسد، آمریکا در تلاش است سوریه را در قالبی جدید بازسازی کند؛ قالبی که در آن، قدرت سیاسی در اختیار بازیگرانی باشد که ضمن حفظ منافع غرب، مانع از نفوذ ایران و روسیه شوند. در چنین شرایطی، الجولانی گزینهای ایدهآل به نظر میرسد: فردی با چهرهای سیاسی و «تطهیرشده».ترامپ در دیدار خود با الجولانی، بهصراحت اعلام کرد که «سوریه باید توسط کسانی اداره شود که با افراطگرایی مبارزه میکنند، نه با آن متحدند». این در حالی است که تا چندی پیش، خود الجولانی یکی از نمادهای افراطگرایی محسوب میشد. اما آنچه در این میان تغییر کرده، نه سوابق الجولانی است، بلکه نیازهای استراتژیک ایالات متحده و اسرائیل است و ترامپ از آن خواسته به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بپردازد.
تطبیق با منافع غرب: پایان یک روایت و آغاز روایتی دیگر
در چارچوب مربع ایدئولوژیک ون دایک، سیاستهای رسانهای و دیپلماتیک آمریکا در سالهای اخیر، بر حذف تدریجی گذشته تاریک متحدان جدید خود تمرکز کردهاند. ویژگیهای منفی گروههای همسو با غرب یا نادیده گرفته میشوند یا توجیه. همزمان، ایجاد ویژگیهای مثبت برای آنها، بزرگنمایی میشوند. این رویکرد بهوضوح در مواجهه با هیئت تحریر الشام و شخص الجولانی قابل مشاهده است.با این روند، میتوان گفت که آمریکا نهتنها تعریف خود از تروریسم را منعطف کرده، بلکه از آن بهعنوان ابزاری در خدمت منافع متغیر خود استفاده میکند. الجولانی نمونهای از این رویکرد ابزاری است؛ فردی که از فهرست تروریستها به صف متحدان راه یافته، نه به دلیل تغییر ماهوی، بلکه بهسبب تغییر در استراتژی قدرتهای بزرگ.