1.کسانی که به تضعیف محور مقاومت استناد میکنند بر 4 جنبه تاکید دارند:
1.1. سقوط دولت بشار اسد.
1.2. شهادت رهبران مقاومت مانند سیدحسن نصرالله، اسماعیل هنیه، یحیی سنوار و ... .
1.3. حملات صهیونیستها به سوریه، لبنان و ... .
1.4. پیگیری عادیسازی روابط از سوی رژیم صهیونیستی و امکان شکل گیری یک جبهه متحد علیه مقاومت.
2. اما در پاسخ سلبی به این انگاره باید به نکات ذیل توجه داشت:
2.1. اولا تضعیف مقاومت با واقعیتهای میدانی سازگار نیست :
2.1.1. مثلا حزبالله لبنان بیشتر از ارتش این کشور قدرت نظامی دارد و با همین قدرتش باعث شد که صهیونیست ها توان پیشروی در لبنان را نداشته باشند و این گروه پس از سیدحسن نصرالله توانسته است به سرعت خود را بازسازی کند.
2.1.2. یا در عراق ساختار مقاومت با وجود حفظ توان نظامی، به دنبال رفتن به دیگر حوزهها مانند حوزه سیاسی و نهادینه و اجتماعیکردن خویش است.
2.1.3. یا مثلا امروزه قدرت مقاومت در یمن به ویژه قدرت بسیجکنندگی آن افزایش چشمگیری یافته است.
2.2. مقاومت یک امر ذاتی و معرفتی در اسلام بوده و تاریخ دولتهای مسلمانی مانند مصر، لیبی، الجزایر و ... نشان داده که هر جا اشغالگری وجود داشته، مقاومتهایی شکل گرفته است.
2.3. بر این اساس مقاومت در مواجهه با صهیونیست ها یک امر ذاتی و معرفتی و در واکنش به اشغالگری صهیونیستها بوده و پیش از انقلاب اسلامی بوده و پس از آن نیز تقویت و تداوم یافته است.
2.4. از سویی پس از جنگ غزه، محور مقاومت در سطح بینالمللی خصوصا جهان اسلام مشروعیت بیشتری کسب کرده، جنگ غزه در سالهای اخیر حمایت مردمی و حتی برخی نهادهای بینالمللی از فلسطین را افزایش داده است.
2.5. در لبنان، فلسطین، یمن و ... ، سطح بسیج مردمی و همبستگی اجتماعی حول محور مقاومت افزایش یافته است.
2.6. پس از سالها آپارتاید رسانهای، روایت مقاومت در فضای مجازی و رسانههای مستقل پررنگتر از قبل شده و در افکار عمومی منطقهای و جهانی نفوذ بیشتری یافته و مقاومت توانسته روایت خود را جهانی کند.
2.7. جبهه مقاومت نشان داده توان تطبیق با شرایط تحریمی و استفاده از منابع بومی و جایگزین را دارد.
2.8. از سویی مقاومت نشان داده است که :
2.8.1. میرا نیست و توان مانایی و بقاء بالایی دارد.
2.8.2. از شخص محوری گذر کرده و یک تفکر نهادی شده است.
2.8.3. از حالت واکنشی به موضع تهاجمی بازدارنده رسیده است.
2.8.4. توان بازسازی و احیای بالایی دارد،
2.8.5. انعطاف پذیر است و می تواند به سرعت خود را از قالبی به قالب دیگر تغییر دهد؛ چنانکه حزبالله لبنان توانسته است از یک گروه چریکی به یک ساختار نظامی، سیاسی و گفتمانی قوی تبدیل شود. در شرایط فعلی هم مقاومت در مناطقی مانند عراق به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود از محیط نظامی به حوزههای سیاسی مانند پارلمان و دیگر ساختارهای رسمی و غیررسمی است.
3. موضوع دیگری که در پاسخ به این سوال باید مورد توجه واقع شود، تغییر زاویه دید است. در واقع، همان طور که تحولاتی در جبهه مقاومت افتاده که برخیها از آنها به ضعف تعبیر و تحلیل میکنند، در جبهه مقابل هم ما شاهد ضعفها و چالشهای بزرگی هستیم که شاید روزگاری کسی به آنها فکر هم نمیکرد؛ البته طرف مقابل سعی دارد با قدرت تبلیغات و عملیات پروپاگاندایی آن ضعفها، شکستها و ناکامیها را بپوشاند ولی قابل پوشاندن نیست؛ مثلا آپارتاید رسانهای او تضعیف شده و روایت مقاومت تقویت گردیده است؛ لذا دشمنان مقاومت، رفتارشان از کنشی به واکنشی تغییر یافته و در تعیین زمان و مکان جنگ بسیار محتاطتر عمل میکنند یا صهیونیستها با تمام ادعاها، توان برخی اقدامات مانند برگرداندن شهرک نشینان شمال در شهرهایی مانند متولا، کریاتشمونا، دان، مانارا و یفتاح را به علت ترس از حزبالله ندارند و در حوزه داخلی با تضادها و فرسایش قدرت روبرو هستند و ... .
منبع : پرسمان سیاسی هفته شماره 7