در عصرگاه نهم محرمالحرام ۱۴۰۴، تبریز بار دیگر به خیمهگاه عشق و وفاداری بدل شد؛ شهری که از دل تاریخ، فریاد «شاخسی واخسی» را به رسم دلدادگی در کوچهپسکوچههایش تکرار میکند.
در این روز پرشور و پر اشک، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور کشور، در میان خیل عاشقان حسین(ع) قدم گذاشت. او با دلی سوگوار، همراه مردمی شد که دلهایشان را به علمدار سپردهاند و با هر ضربآهنگ طبل و سنج، پیمان وفاداریشان را با قمر بنیهاشم تازه میکنند.پزشکیان در کنار دستههای عزاداری، که با نالههای «شاه حسین، وای حسین» خیابانهای تبریز را در برگرفته بودند، ایستاد؛ اشک در چشم، بغض در گلو، و دل سپرده به آن سقای بیادعا که دستانش رفت، اما غیرتش نرفت.تبریز، این امالهیئات، امروز میزبان فرزند خود بود که آمده بود تا نه به رسم ریاست، بلکه به رسم ارادت، در دریای سوگ حسینی غرق شود؛ آمده بود تا بگوید عاشورا نه یک تاریخ، بلکه یک راه است؛ راهی که از دل کربلا میگذرد و به سمت انسانیت و ولایت امتداد دارد.