به یقین حرکت امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت اسلامی و احیای سنتهای فراموش شده در جامعهای بود که تنها اسم اسلام را یدک میکشید و در آن از حقیقت اسلام و مسلمانی خبری نبود.
اینکه امام(ره) درباره حاکم جامعه اسلام میگویند: «و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله»؛ و یزید شخصى است فاسق، شرابخوار، آدمکش و آشکارا مرتکب فسق و فجور مىشود و شخصى مانند من با فردى مثل او بیعت نخواهد کرد، گواه انحراف علنی جامعه است و وقتی مسلمبنعقیل را برای بیعت گرفتن از مردم به کوفه میفرستد، شاهد این مطلب است که غرض امام(ره) از قیام، تشکیل حکومت اسلامی و احیای سنتهای دینی است.
بنابراین، تشکیل حکومت اسلامی به شکل سنت نبوی و سیره علوی همان هدفی بود که قیام امام حسین(ع) را معنا میداد؛ چرا که حکومت اسلامی از ارکان اسلام است. چنانکه امام باقر(ع) در این باره میفرمایند: «بُنِيَ الإِسلامُ عَلى خَمَسةِ أشياءَ: عَلَى الصَّلاةِ، وَالزَّكاةِ، وَالحَجِّ، وَالصَّومِ، وَالوِلايَةِ. فَقُلتُ: وأَيُّ شَيءٍ مِن ذلِكَ أفضَلُ؟ فَقالَ: الوِلايَةُ أفضَلُ؛ لِأَنَّها مِفتاحُهُنَّ، وَالوالي هُوَ الدَّليلُ عَلَيهِنَّ»؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره پرسید: کدام یک از همه مهمتر است؟ امام(ع) فرمود: ولایت، زیرا ولایت کلید [موفقیت] بقیه است و والى راهنماى انجام آنها.
در این روایت منظور از ولایت فقط موضوع محبت و دوستی نیست؛ بلکه به طور مستقیم به حکومتداری ولی خدا اشاره دارد؛ یعنى یک مسلمان افزون بر نماز و زکات و حج و روزه، باید حکومت اسلامى را بپذیرد؛ حکومت اسلامی که تحت ولایت و قیمومیت رسول خدا(ص) و جانشینان حضرت است. شاهد این تفسیر در خود روایت وجود دارد، آنجا که از امام(ع) سؤال مىشود: چرا ولایت از همه آنها مهمتر است؟ امام(ع) مىفرماید: به خاطر آنکه ولایت ضامن اجراى بقیه است. اگر حکومت اسلامى تشکیل نشود، امکان اقامه نماز و خمس و زکات و صوم و حج در سطح گسترده و تحقق فلسفههاى آن نخواهد بود.
با این مقدمه متوجه میشویم که امام حسین(ع) صرفاً برای رسیدن به شهادت در ریگهای داغ کربلا قدم نگذاشته است، بلکه در پى اهدافى از جمله تشکیل حکومت اسلامى است؛ هر چند مىدانست در پایان شهید مىشود. همانطور که گفتیم در این قیام نیز هیچ گونه جنبه دنیایی و سلطنتی دیده نمیشود؛ چرا که حضرت به صراحت میفرماید: «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ»؛ من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از برای استکبار و بلندمنشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد(ص) است. حتی در جملهاى دیگر از آن حضرت مىخوانیم: «اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان وَلا الِتماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ وَنُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَیُعْمَلُ بِفَرَائِضِکَ وَسُنَّتِکَ وَأَحْکامِکَ»؛ بارخدایا! تو خوب میدانى که قیام من به خاطر سلطنت بر مردم و دستیابى به زرق و برق دنیا نبود، بلکه هدف من از این قیام ارائه معالم و نشانههاى دینت به مردم و اصلاح بلاد و شهرها و ایجاد امنیت براى بندگانت و عمل به فرایض و سنتها و احکام توست. و این موارد جز با تشکیل یک حکومت اسلامی که حقیقتاً رنگ و بوی اسلام دارد، امکانپذیر نخواهد بود. نتیجهای که از این مسئله میتوان گرفت، این است که اگر سنت امربه معروف و نهی از منکر از متن حکومت اسلامی کنار برود و توجهای به آن نشود، مطمئناً زمینههای تحریف و تغییر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و فرهنگی مهیا میشود و این به معنای فراموش کردن سنتهای نبوی(ص)، علوی(ع) و حسینی(ع) و احیای سنتهای یزیدی است. حال باید از خود بپرسیم که عاشورا و واقعه کربلا چه پیام و درسی برای ما دارد؟ به طور خلاصه برخی از آنها را ذکر میکنیم.
لزوم عبرتآموزی از تاریخ
ملتی که تاریخ نمیداند، شناختی از انسان ندارد. افزون بر این، مردمی که حافظه تاریخی نداشته باشند، کودک و بیتجربه هستند و در هر کاری باید از صرف بیآغازند. تاریخشناسی سرگرمی نیست، تجربهآموزی و عبرتاندوزی است. از امام سجاد(ع) روایت کردهاند گذشته چراغ راه آینده است: «فیالباقی عنالماضی اعتبارٌ».
مظلومی که مثل حسین نباشد
خودش ظالم است
یکی از مهمترین درسهایی که از تاریخ عاشورا فرا میگیریم، لزوم برخورداری از حساسیت سیاسی است. ملتی که چنین حساسیتی نداشته باشد، بلکه دچار افسردگی سیاسی و خمود و قعود شده باشد، هر خائنی را به عنوان حاکم میپذیرد. مردم در روزگار امام حسین(ع) دچار چنین آفتی شده بودند.
مسلمانان عصر امام حسین(ع) نماز میخواندند، روزه میگرفتند، زکات میدادند و حج میرفتند، اما حساسیت سیاسی نداشتند و به ظلم خلیفه و عمّالش بیاعتنا بودند. حکومت با سلاح زر و زور، زبانهای مخالف را میبرید و میخرید؛ ولی مردم لب به اعتراض نمیگشودند و دلخوش بودند که خدا را عبادت میکنند.
انسانشناسی در عاشوراهای زندگی خود
عاشورا از روزهایی بود که در آن تفاوت میان انسانها آشکار شد. علتش هم این است که روزی استثنایی بود و انسانها در وضع استثنایی شناخته میشوند. از امیرالمؤمنین(ع) روایت کردند در دگرگونی احوال گوهر انسانها آشکار میشود. بر ماست که خود را چنان ساخته باشیم که در اوضاع و احوال استثنایی نلغزیم، چنین آزمونی، اما با تفاوت برای همه انسانها پیش میآید، گروهی نمیلغزند و گروهی میلغزند و با خودفریبی بر آن سرپوش میدهند.
در زیارت سیدالشهداء(ع) خطاب به آن حضرت میگوییم: «کاش من با تو بودم» نه اینکه «کاش در آن روز بودم»؛ زیرا معلوم نیست که اگر در آن روز بودیم، در کدام صفت میبودیم. کسانی که در برابر ستم سکوت میکنند، ستمدیده را یاری نمیرسانند، خوشامد ارباب قدرت را نظر میگیرند، حقیقت را فدای مصلحت میکنند و منافع فردی را بر مصالح جمعی ترجیح میدهند اگر در روز عاشورا بودند در صفحه امام حسین(ع) نبودند، اگرچه امروز از شیعیان آتشین آن حضرت باشند.