حضور ویلیام برنز مسول پرونده هستهای ایران در وزارت خارجه آمریکا، در مذاکرات ژنو، حساسیت و اهمیت این مذاکرات را دو چندان کرد که رمزگشایی از آن به تحلیل وقایع و رخدادهای چند ماهه گذشته کمک شایانی میکند.
مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی ایران با 1+5 روز شنبه 29 تیر ماه (19جولای) باحضور دکتر سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی و خاویر سولانا مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ژنو برگزار شد.
مذاکرات ژنو در واقع پاسخ به بخشی از بسته یا نامه پیشنهادی (non paper) بیست و پنجم خرداد ماه 1+5 بود که طی آن خواستار شده بودند، ایران بدون پیششرط تعلیق، با آنان مذاکره کند. البته 1+5 در بخش دیگری از نامه پیشنهادی خود از ایران خواسته بودند تا رشد تأسیسات غنی سازی را متوقف (freeze) کرده و از نصب ماشینهای جدید خودداری نماید تا در مقابل صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران در شورای امنیت نیز متوقف گردد.
* رمزگشایی از حضور ویلیام برنز در ژنو:
حضور ویلیام برنز مسول پرونده هستهای ایران در وزارت خارجه آمریکا، در مذاکرات ژنو، حساسیت و اهمیت این مذاکرات را دو چندان کرد که رمزگشایی از آن به تحلیل وقایع و رخدادهای چند ماهه گذشته کمک شایانی میکند. مذاکرات ژنو در حقیقت بخش پایانی سناریوی کاخ سفید و چند کشور اروپایی برای نهایی کردن پرونده هستهای ایران بود که از مدتها قبل در قالب یک ماراتن فشار سیاسی، اقتصادی، و جنگ روانی آغاز شده بود.
این سناریو پس از انتخابات مجلس هشتم عملیاتی شد. هنگامی که نتیجه انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی باعث افزایش قدرت ملی گردید و توان جمهوری اسلامی ایران را برای پیگیری اهداف ملی خود در مناسبات بینالمللی مضاعف ساخت، سناریوی جدید نیز کلید زده شد. واشنگتن این بازی جدید را به گونهای طراحی و اجرا کرد که به زعم خود برنده از پیش تعیین شده بازی پایانی و نهایی در ژنو باشد. نو محافظهکاران واقعگرا به رهبری کاندولیزا رایس و رابرت گیتس سعی داشتند با "دیپلماسی انعطاف" همزمان دو پیروزی را در مذاکرات ژنو و مذاکرات خلع سلاح پیونگ یانگ، نصیب واشنگتن نماید. در همین راستا رایس، ویلیام برنز را راهی ژنو کرد و خود نیز تصمیم گرفت به مذاکره کنندگان با کره شمالی بپیوندد.
سناریوی مذکور چنانچه با موفقیت کاخ سفید قرین میگشت، علاوه بر سرپوش گذاردن بر شکستهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا در خاورمیانه امید را به پیروزی را برای بازهای جمهوریخواه در دو زمین داخلی وخارجی فراهم میساخت.
- ایجاد گسست اجتماعی و رویگردانی افکار عمومی:
اولین مرحله از بازی جدید آمریکا و چند کشور اروپایی، ایجاد گسست اجتماعی و رویگردانی افکار عمومی از اصولگرایان بود. در این مرحله از طریق دستهای ناپاک و هماهنگ شده با سناریوی آمریکا سعی شد تا وضعیت اقتصادی و معیشت مردم تحت تأثیر شوکهای کاذب قرار گیرد تا تبعات آن به مانند سونامی، عرصه اجتماعی را در نوردیده و باعث سلب آرامش روانی از جامعه گردد.
این مرحله از سناریوی تهدید نرم، دقیقاً پس از انتخابات مجلس هشتم و با گران شدن گوجهفرنگی آغاز گردید و سپس به گرانی برنج تسری یافت. ایجاد هیجان کاذب در بازار چای و احتمال کم یاب شدن قند و شکر در ادامه به افزایش روانی تقاضای خرید نمک، ماکارونی، و ... انجامید.
عناصر معلومالحال هماهنگ شده با سناریوی امریکا، در این مرحله از سناریو، علاوه بر سلب آرامش روانی از جامعه، سعی داشتند از یک سو دولت را در شرایط انفعال قرار داده و ناتوانی آن را به افکار عمومی القا کرده واز سوی دیگر شرایط را برای عملیاتی شدن مرحله دوم سناریو (ایجاد تعارض) فراهم نمایند.
- ایجاد تعارض در فضای سیاسی ایران:
از منظر طراحان سناریو، اجرای مرحله اول و خدشهدار شدن انسجام اجتماعی میبایست به ایجاد تعارض در فضای سیاسی کشور منتهی گردد. این تعارض از یک سو در بین اصولگرایان به صورت موافق و منتقد دولت به منصه ظهور میرسد و از سوی دیگر گسل تجدیدنظرطلبان و عناصر منفعل را برای تاخت و تاز به اصولگرایان یا بخشی از آنان فعال میکرد.
در همین راستا یکی از تجدید نظر طلبان هواخواه لیبرالیسم در گفتگویی که هفته نامه شهروند آن را به چاپ رسانیده است، ضمن القاء ناتوانی دولت و ناامیدی در جامعه اظهار میدارد، مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس ناامنی میکنند. در واقع به قول فرنگیها اکنون سیستم غارت وجود دارد... دولت کنونی نه توان امنیت را دارد و نه توان کنترل تورم را. وضعیت کنونی، حاکم شدن نوعی هرج و مرج است. «اوضاع حسین قلیخانی است.»
- ارایه بسته پیشنهادی:
سناریوی کاخ سفید و چندکشور اروپایی به گونهای طرح و تنظیم شده بود که بسته پیشنهادی آنان دقیقاً در نقطه بالایی و نزدیک به جوش مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه ارائه شود تا از یک سو با جنگ روانی و مانور تبلیغاتی، بتوانند با القاء اینکه بخش عمده مشکلات اقتصادی ایران متأثر از تحریمهاست و بسته پیشنهادی حلال مشکلات اقتصادی ایران است، افکار عمومی را متوجه آن کنند و از سوی دیگر با ارائه این بسته، تعارض در فضای سیاسی را عینیتر نمایند. بر همین اساس بسته پیشنهادی 1+5 در 25 خرداد ماه مشوقهایی به ظاهر اقتصادی و سیاسی پر از خالی، به ایران ارائه شد. در این راستا روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» در گزارشی هدف اصلی ارائه بسته پیشنهادی به ایران را ایجاد شکاف در بین مقامات ایران عنوان کرد و بسته جدید را در اصل نوعی هشدار به ایران دانست.
این روزنامه نوشت: "غرب امید دارد که این بسته در بین مقامات عملگرا، که پس از انتخابات قدرت را در مجلس به دست گرفتهاند و طیف تندروی قدرت در ایران ، شکاف ایجاد کند."
در حقیقت آمریکا و چند کشور غربی انتظار داشتند اجرای مراحل قبلی سناریو (ایجاد گسست در افکار عمومی نسبت به اصولگرایان وایجاد تعارض در فضای جامعه) بستر مناسبی را برای پذیرش بسته پیشنهادی فراهم نماید.
- افزایش سطح فشارها و گسترده شدن دامنه جنگ روانی:
طراحان سناریو، متعاقب ارائه بسته مشوقهای 1+5 برای آنکه بسته پیشنهادی مورد توجه فضای سیاسی و اذهان عمومی قرار گیرد، سعی کردند با گسترده کردن دامنه جنگ روانی و افزایش سطح فشارهای سیاسی و اقتصادی، جمهوری اسلامی ایران را به سمت پذیرفتن مشوقها کانالیزه نمایند.
در این رابطه «استیفان هادلی» مشاور امنیت ملی امریکا طی اظهاراتی در جمع خبرنگاران با اشاره به بسته مشوقهای اظهار داشت: "این (بسته مشوقها) برای این است که رژیم ایران را با انتخابی استراتژیک مواجه سازند و آنها را به اتخاذ تصمیمی درست در جهت منافع مردم ایران وادارد."
وی در ادامه افزود: "اگر ایران این بسته پیشنهادی را رد کند دولتهای خارجی در افزایش مجازاتهای موجود سازمان ملل و حرکت به سمت اعمال تحریمهای ذکر شده بسیار تهاجمیتر عمل خواهند کرد."
همچنین «دیوید میلیبند» وزیر خارجه انگلیس در اظهاراتی تهدیدآمیز هشدار داد که "ایران در صورت نپذیرفتن درخواست جامعه بین المللی برای توقف غنیسازی با انزوای سیاسی و تحریمهای اقتصادی بیشتری مواجه خواهند شد."
وی در یادداشتی که روزنامه هرالدتریبون بینالمللی آن را به چاپ رسانیده بود، تأکید کرد: "رویکرد دیپلماتیک باید نتیجه بدهد (چرا که ) جایگزینهای آن هولناک است." و بالاخره اینکه خبرگزاری رویترز به نقل از یک دیپلمات غربی اعلام کرد که "27 دولت عضو اتحادیه اروپا در حال آماده کردن زمینههای قانونی وفنی برای مسدود کردن اموال و داراییهای بانک ملی ایران است و اقدامی که امریکا مدت زیادی در پی آن بوده است تا فشار بر ایران را افزایش دهد."
در ادامه روند فزاینده ساختن فشارهای سیاسی، اقتصادی، بلافاصله اتحادیه اروپا رأی به توقیف داراییها و تعطیلی شعبههای بانک ملی ایران در سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه داد و همزمان برای 20 مقام و 15 سازمان دولتی درگیر در برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران ممنوعیت صدور ویزا برقرار کرد.
-فرصتسازی برای بازیگران مورد نظر:
فرآیند طراحی شده در سناریوی موصوف بر اساس معادلات مختلفی تنظیم گردیده بود که یکی از آنها، فرصتسازی برای نقش آفرینی بازیگران مورد نظر در این سناریو بود. به عبارت دیگر طراحان بازی در این مرحله مترصد بودند که با ارائه بسته مشوقها وافزایش سطح فشارهای سیاسی واقتصادی، برخی ازعناصر و جریانهای سیاسی در ایران مرعوب شده و در نقش گسل متعارض ظاهر شوند و به عنوان کاتالیزور (تسریعکننده) دانسته یا ندانسته به روند بازی مورد نظر کاخ سفید سرعت بخشند.
در این ارتباط روزنامه انگلیسی تایمز در نوشتاری، بسته پیشنهادی جدید را آخرین شانس ایران در بحث هستهای خواند و نوشت: "مقامات رسمی تفاوت محتویات این بسته با بسته پیشنهادی سال 2006 را ناچیز می دانند اما امیدوارند ایرانی آن را جدی بگیرند."
دراین مرحله عملیاتی شدن خط کشی رادیکالیسم و اعتدال در فضای سیاسی ایران، انگارهای بود که طراحان بازی جدید در انتظار آن بودند.
ناامنسازی محیط داخلی ایران:
سناریوی واشنگتن برای سوق دادن جمهوری اسلامی ایران به بازی پایانی و نهایی در ژنو و از پیش بازنده کردن ایران در آن بازی، صرفاً معطوف به عملیاتی کردن تهدیدات نرم نبود، بلکه طیفی از تهدیدات نیمه سخت را نیز در بر میگرفت.
امریکا با ناامن سازی محیط داخلی ایران از یک سو سعی داشت تمرکز مسئولین ایران را از بین ببرد. و از سوی دیگر با دامنه دار کردن ناامنی به لحاظ زمانی و مکانی قدرت ملی ایران را تضعیف کرد تا عملا در فرآیند مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی ایران در شرایط دست پائین قرار بگیرد.
در این راستا میتوان به اقدامات زیر برای ناامن سازی محیط داخلی ایران اشاره کرد.
- ایجاد ناامنی و گروگانگیری در جنوب شرق کشور توسط گروه ریگی
- طراحی سلسله عملیاتهای بمبگذاری در تهران و استانهای دیگر
- تحرکات اشرار ضد انقلاب موسوم به پژاک در مناطق شمالغرب کشور
- فراخوان ماهوارههای ضد انقلاب خارج از کشور برای ایجاد اغتشاش و آشوب در داخل کشور
- کلید خوردن پروژه تعطیل کردن دانشگاه ها و ایجاد اغتشاش در محیط های دانشجویی به بهانه 18 تیر
در این مرحله گسترده شدن دامنه ناامنیها به لحاظ مکانی و زمانی یکی از بخشهای مورد تأکید کاخ سفید بود که در واقع به مثابه چماق داخلی بستر را به سوی وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به پذیرش مشوقها و شرایط تعیین شده امریکا و چند کشور غربی سوق میداد.
- بالا بردن چماق تهدید نظامی:
بالا بردن چماق تهدید خارجی (تهدید سخت) حلقه دیگری از پازل طراحی شده آمریکا برای کانالیزه کردن ایران به بازی در زمین تعیین شده بود. اما واشنگتن برای اجرای این مرحله از سناریوی مورد نظر خود با مشکلاتی مواجه بود. بالا بردن تب تهدید نظامی به دلیل تقارن با موضوع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، محیط داخلی این کشور را ملتهب میساخت. و گفتمان ضد جنگ و رقیب دموکرات را نسبت به بازیهای جمهوری خواه در موضع برتری قرار می داد.
در این ارتباط برخی از نظر سنجی ها حکایت از آن دارد که باراک اوباما توانسته است اختلاف خود را با جان مک کین (نامزد جمهوری خواهان) در نظر سنجیهای اخیر تا 15 درصد افزایش بدهد.
از طرف دیگر مشکلات امریکا در عراق و افغانستان نیز عملا این بخش از سناریو را کمشانس و تا حدودی غیر ممکن کرد. از این رهگذر کاخسفید به ناچار بالا بردن چماق تهدید خارجی را به رژیم جعلی اسرائیل واگذار کرد تا از این رهگذر از یک طرف ابهت فرو ریخته این رژیم در حال احتضار در منطقه و محیط بین الملل تا حدودی ترمیم و باز سازی گردد و از طرف دیگر هزینهای مرتبط با تهدید سخت علیه جمهوری اسلامی متوجه نومحافظهکاران نشود.
در همین ارتباط روزنامه نیویورک تایمز به نقل از مقامات امریکا گزارش داد که اسرائیل اوائل ژوئن رزمایش نظامی گستردهای را در شرق مدیترانه و مجاورت یونان برگزار کرده و حضور بیش از 100 جنگنده f16 و f15 اسرائیل نشانگر تمرین برای حمله احتمالی به تأسیسات ایران بوده است.
در ادامه این روند و قراردادن ایران در لبه پرتگاه جنگ (یکی از تاکتیکهای جنگ روانی) ایهود المرت با آویام سلا فرمانده عملیات بمباران نظامی تاسیسات اتمی «ازیراک» عراق موسوم به عملیات «اپرا» ملاقات کرد. این ملاقات که رسانههای رژیم صهونیستی اصرار به افشای اخبار آن داشتند در واقع به همراه رزمایش شرق مدیترانه، در حوزه جنگ روانی سعی میکرد پیام جدی بودن تهدید نظامی علیه ایران را القاء نماید.
البتبه دراین راستا رزمایش پیامبر اعظم (ص) 3 و نمایش اقتدارآمیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام مناسب و به موقعی را به سناریوی جنگ روانی امریکا و رژیم صهیونیستی داد که توجه بسیاری از صاحبنظران و رسانههای ارتباط جمعی جهان را نیز به خود معطوف ساخت.
- مذاکرات ژنو:
آمریکا چند کشور اروپایی با این برآورد که تأثیرگذاری مراحل پیش گفته بازی آنان، جمهوری اسلایم ایران را وادار به پذیرش شرایط freeze در برابر freeze خواهد کرد، در مذاکرات ژنو حاضر شدند. در این راستا انستیتوی واشنگتن که از مراکز ذینفوذ و تصمیمساز دولت بوش میباشد در گزارشی برای کاخ سفید استدلال کرد که ایران در گذشته بارها و بارها نشان داده که اگر فشار زیاد باشد اهل معامله است و از دست زدن به اعمالی که سطح درگیری را ارتقاء دهد خود دارای خواهد کرد. این گزارش گمانههای واشنگتن را برای کسب پیروزی به یقین مبدل ساخت. در چنین شرایطی، نومحافظهکاران که خود را برنده از پیش مشخص شده بازی نهایی و قسمت پایانی ماراتن سیاسی، اقتصادی و جنگ روانی میدانستند، در اقدامی شتابزده و از سر ذوقزدگی و با زیر پا گذاشتن ادعاهای قبلی خود مبنی بر «تعلیق به عنوان پیش شرط مذاکره»، ویلیام برنز را روانه مذاکره کردند. تا با اجرای دیپلماسی انعطاف در آخرین روزهای حیات خود، به یک پیروزی بسیار تعیین کننده دست یابند.
از منظر واقع گرایان (رایس، گیتس و ... ) حضور برنز و انجام بازی دیپلماسی انعطاف، فوائد دیگری را هم نصیب سیاست خارجی امریکا میکرد؛ از جمله؛
- رهایی از فشارهای گفتمان ضد جنگ در امریکا
- خارجکردن جمهوری خواهان از فشار ناشی از تبلیغات دموکراتها و گرفتن اهرمهای فشار آنان
- اتخاذ سییاست خارجی عملگرایانه تر برای جلوگیری از ریزش آراء در انتخابات آتی به سبد دموکراتها
- و از همه مهمتر فرار به جلوی برای سر پوش گذاردن به ناکامی های و شکستهای سیاسی اقتصادی و نظامی امریکا
- ترمیم و بازسازی ابهت فرو ریخته امریکا در صحنه بین الملل
- زیر سوال بردن مذاکرات قبلی اتحادیه اروپا با ایران.
* عجله آمریکا و اروپا برای نهایی کردن پرونده هستهای ایران:
چرا آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی با عجله هر چه تمامتر به دنبال نهایی کردن پرونده هستهای ایران میباشند؟ پاسخی هر چند کوتاه به چرایی این مسأله واقعیت بسیار مهمی را روشن میسازد که معمولاً کمتر در تحلیل نهایی در خصوص پرونده هستهای ایران به آن پرداخته میشود. حل سریع پرونده هستهای ایران صرفنظر از دستاوردهای سیاسی، از منظر اقتصادی برای آمریکا و اروپا فوقالعاده حایز اهمیت است. واقعیت این است که وضعیت اقتصادی غرب به ویژه آمرکا با شتاب زیادی رو به افت میباشد منابع غربی اعلام میدارند که بازارهای بورس در آمریکا و اروپا در نیمه راه یک درهم شکستگی کامل قرار دارند.
اخیراً بانک سلطنتی اسکاتلند که یکی از عمدهترین بانکهای انگلیس است با انتشار گزارشی دنیای اقتصاد را به لرزه درآورد. توصیه بانک مزبور به مشتریانش این مضمون بود که دوران بسیار تلخی در پیش روی ماست آماده باشید.
از سوی دیگر منابع خبری اعلام میکنند که اعمال تحریمها تاکنون 10/000 فرصت شغلی در آلمان را از بین برده است این در حالی است که صادرات آلمان در سال 2005 افزون بر 4/5 میلیارد یورو بوده و در سال 2006 به 3/8 میلیارد یورو تقلیل یافته و در سال 2007 این میزان به 2/3 میلیارد یورو کاهش یافته است.
* رهاوردهای مذاکرات ژنو:
بدون شک نتیجه مذاکرات ژنو، شکست دیگری را در کارنامه سیاست خارجی واشنگتن در برابر تهران ثبت کرد کاخ سفید با کوتاه آمدن از مواضع قبلی خود مبنی بر لزوم تعلیق به عنوان پیششرط مذاکره، در ژنو حاضر شدند اما به تأیید کارشناسان رسانهای امریکایی و اروپایی، با دست خالی از ژنو بازگشتند. البته در این میان بیانات رهبر معظم انقلاب خطاب به تیم مذاکرهکننده و تأکید ایشان بر رعایت خطوط قرمز هستهای، نقش بسیار تعیینکنندهای در شکست آمریکا در مذاکرات ژنو و پیروزی ایران داشت که باید در مجال دیگری به آن پرداخته شود.
در همین ارتباط روزنامه امریکایی لسانجلس تایمز درگزارش نوشت: "واشنگتن نتوانست در این مذاکرات خواسته خود را محقق سازد."
این روزنامه تاکید کرد: "نشست ژنو عقبنشینی دولت بوش از سیاست طولانی خود بود که میگفت تماس با ایران برقرار نخواهد کرد مگر اینکه تهران با تعلیق غنیسازی اورانیوم خود موافقت کند."
از سوی دیگر شبکه خبری «سی.بی.اس» در تحلیلی با اشاره به سیاست خصمانه جرج بوش و دولتش در منزوی کردن ایران و اعمال فشار به وسیله تحریمها به منظور تغییر رفتار ایران نوشت، مشکل اینجاست که این راهبرد عملی نبوده و شکست خورده است. این شبکه آمریکایی افزود: این تکامل روند سیاسی یعنی از "محور شرارت" خواندن ایران در سال 2002 تا اعزام ویلیام برنز، مرد شماره سه وزارت امور خارجه امریکا به مذاکرات ژنو به منظور نشستن بر سر میز مذاکره هستهای ایران نشانگر راهبرد قدیمی و شکست خورده و ناامیدکننده آمریکاست.
همچنین خبرگزاری آسوشیتدپرس نتیجه مذاکرات ژنو را سیلی غیرمستقیم اما پرسر و صدای ایران به امریکا ارزیابی کرد.
در طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران با ابتکار عمل خود، و ارایه بسته پیشنهادی به 1+5 عملا به بازی نهایی را به یک بازی معمولی تبدیل کرده و کاخ سفید را در مسیری قرار داد که بازگشت از آن (مذاکره و دیپلماسی انعطاف) شاید عملا برای آمریکا امکان پذیر نباشد.
فرار به جلو برای جبران شکست:
هنگامی که نومحافظه کاران دریافتند علیرغم پرداخت هزینه فرستادن ویلیام برنز، به ژنو، مجبور خواهند بود با دست خالی از این مذاکرات به واشنگتن بازگرداند برای جبران شکست متوسل به جنگ روانی شدند، آنان با بهرهگیری از تاکتیک فرار به جلو و فرافکنی سعی کردند خود را از آوار این شکست برهانند. در این راستا کاخ سفید تاکنون محورهای زیر را مورد توجه قرار داده است.
- بهرهگیری از ادبیات تهدیدآمیز علیه جمهوری اسلامی ایران
- القاء این مفهوم که حضور برنز در ژنو به منظور اتمام حجت با ایران بوده است
- تعیین ضربالاجل دو هفتهای و سپس تلاش برای مسکوت گذاردن آن
- متهم ساختن ایران به جدی نبودن در مذاکرات
- متهم ساختن جمهوری اسلامی ایران به اتلاف وقت در روند مذاکرات
- القا این مهم که پاسخ ایران روشن و شفاف نبوده است
البته در این میان تلاش برخی از تجدید نظر طلبان هواخواه لیبرالیسم برای رقیق کردن شکست سیاسی امریکا و عدم انعکاس پیروزی ایران، جای تامل بسیاری دارد که باید در مجال دیگری به آن پرداخته شود.